پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴ - ۰۸:۵۷
چرا باید از پدیده «سلبریتی‌های ضدکتاب» ترسید؟

توهین و تمسخر به کتاب و ادبیات و اندیشه دیگر حالتی سریالی گرفته است. از توهین به نویسندگان ایرانی و شاهنامه بگیرید تا تمسخر مطالعه و کتاب، همه محصول دورانِ جدیدی است که آدم‌ها برای دیده شدن به هر وسیله‌ای دست و پا می‌زنند.

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا دختر جوان در استودیو مقابل دوربین نشسته و در پاسخ به سوالی درباره نیچه، بدون هیچ احساس شرم و خجالتی و با افتخار تمام می‌گوید که نیچه را نمی‌شناسد و مگر این فیلسوف بزرگ آلمانی، زهرا خواجوی را می‌شناسد که حالا او نیچه را بشناسد. همین چند کلمه کافی است تا حرف‌های او به سرعت در شبکه‌های اجتماعی بازنشر و دست به دست شود.

دورانِ عجیبی را پشت سر می‌گذاریم. زمانه، زمانه گفتنِ حرف‌های توخالی، مضحک و سطحی است و عجیب اینکه هیچ کسی ابایی از بیان چنین حرف‌هایی ندارد. انگار همه در مسابقه بلاهت شرکت کرده‌اند و هر کسی دوز حماقت حرف‌هایش بیشتر باشد، در مسابقه دیده شدن در صدر می‌نشیند.

در دورانِ عجیب و سخت و رها شده‌ای هستیم. در دورانی که مفاخرِ علمی و فرهنگی‌اش در گوشه‌ای و در انزوا در حال فراموش شدن هستند، جماعتی که هیچ نسبتی با فرهنگ و اندیشه ندارند، مدام به برنامه‌های گفت‌وگومحور دعوت می‌شوند و نمک بر زخمِ بی‌فرهنگی این روزهایمان می‌پاشند.

دیدن چنین وضعیتی برای اهل کتاب و اندیشه سخت است. انگار عده‌ای چاقو به دست گرفته‌اند و هر بار در یکی از تاک‌شوها ضربه‌ای به پیکر زخمی و کم جان فرهنگ می‌زنند. و چقدر سخت که در مسابقه برنامه‌سازها و مجری‌ها و پلتفرم‌ها، برنامه‌های زیادی برای کتاب و فرهنگ در نظر گرفته نشده و کسی تلاشی برای ارج نهادن به فرهنگ غنی ایران نمی‌کند.

توهین و تمسخر به کتاب و ادبیات و اندیشه دیگر حالتی سریالی گرفته است. از توهین به نویسندگان ایرانی و شاهنامه بگیرید تا تمسخر مطالعه و کتاب، همه محصول دورانِ جدیدی است که آدم‌ها برای دیده شدن به هر وسیله‌ای دست و پا می‌زنند؛ دیده شدنی که با خود پول و منافع مالی را به همراه دارد.

گفتن حرف‌های به نابخردانه جهت دیده شدن توسط سلبریتی‌ها، بخشی از پروژه‌شان جهت دیده شدن و درآمدزایی است ولی بخش پنهان و خطرناک آن، جایی است که این حرف‌ها وقتی شکلی سریالی به خود می‌گیرد، تاثیر خود را بر روی افکار عمومی می‌گذارد.

زمانی برای ظهور سلبریتی‌های ضدکتاب

پدیده «سلبریتی‌های ضدکتاب» با گرفتن ژست کتاب نخواندن، در حال تزریق و ارائه فضایی تازه و سبک جدیدی از زندگی هستند که در آن کتاب و مطالعه جایی ندارد و آدم‌ها بدون کتاب خواندن می‌توانند موفق و پولدار باشند.

جملاتی مثل «من کتاب نمی‌خوانم»، «نیچه را نمی‌شناسم» یا «شاهنامه برایم مهم نیست»، جملاتی ساده نیستند؛ اینها وقتی به شکل پشت سر هم از دهان چهره‌های مشهور تکرار می‌شوند، به تدریج برای عموم مردم به معیار تبدیل می‌شوند و این پیام را مخابره می‌کنند که مطالعه و کتابخوانی کاری بی‌فایده و بی‌اساس است.

اینفلوئنسرها و سلبریتی‌ها با حرف‌ها و ژست‌های‌شان در حال انتقال این مفهوم هستند که من کتاب نمی‌خوانم ولی موفق و پولدار هستم. تزریق چنین پیامی و نسخه‌پیچی‌های اینچنینی برای یک جامعه بسیار ترسناک و وحشتناک است. هیچ جامعه‌ای به شکلی ناگهانی دچار بی‌سوادی و عقب‌ماندگی فرهنگی نمی‌شود، بلکه به شکلی آرام و تدریجی دچار بی‌سوادی فرهنگی می‌شود، درست زمانی که مطالعه و کتاب را کم‌ارزش جلوه دهد.

جامعه دچار به چنین پدیده منحوسی، دچار اتفاقات تلخی می‌شود. هیجان، جای عقلانیت را می‌گیرد، تصمیم‌های احساسی و لحظه‌ای جای منطق و تحلیل می‌نشیند و سطحی بودن و کم‌مایگی به عارضه‌ای همگانی تبدیل می‌شود.

وقتی تکه‌های پازل حرف‌های چهره‌های مشهور را کنار هم می‌گذاریم، می‌بینیم تبلیغ کتاب نخواندن و دشمنی با فرهنگ، دیگر یک تصمیم فردی نیست و به پدیده‌ای اجتماعی با تبعات بلندمدت تبدیل می‌شود. پدیده «سلبریتی‌های ضدکتاب» تهدیدی خاموش اما واقعی و پرقدرت برای فرهنگ ایران هستند. کمرنگ کردن جایگاه کتاب و اندیشه، پررنگ‌ترین شکل بی‌احترامی به فرهنگ است.

تلاش چهره‌های مشهور غربی برای تبلیغ کتاب

در حالی که چهره‌های مشهور در ایران به جنگ فرهنگ رفته‌اند در کشورهای اروپایی، برنامه‌ریزی و اقدامات فرهنگی زیادی جهت استفاده از سلبریتی‌ها برای معرفی کتاب و ترویج کتابخوانی صورت می‌گیرد. چهره‌های مشهور در بحث‌های تبلیغی، قدرت زیادی جهت اثرگذاری بر روی افکار عمومی دارند و آنها به خوبی دریافته‌اند باید از این ظرفیت به بهترین و درست‌ترین شکل استفاده کرد.

در بریتانیا در «ساعت خواندن» از هنرمندان و چهره‌های مشهور جهت خواندن کتاب دعوت به عمل می‌آید تا خواندن به رفتاری اجتماعی و یک ارزش اجتماعی تبدیل شود. سایر کشورهای اروپایی نیز چنین برنامه‌هایی را در دستور کارشان دارند و با دعوت سیستماتیک از سلبریتی‌ها و شخصیت‌های محبوب، بخش‌هایی از کتاب‌ها را در مراکز عمومی برای مردم می‌خوانند. برخی دیگر با پخش ویدئوهای کتابخوانی‌شان به فروش و تبلیغ کتاب‌ها کمک می‌کنند. آلمان یکی از کشورهایی است که چنین برنامه‌هایی را برای مردم دارد و از هر بهانه‌ای برای ترویج کتابخوانی استفاده می‌کند.

اکنون بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازنگری در نقش چهره‌های مشهور و رسانه‌ها در شکل‌دهی به ذائقه فرهنگی جامعه هستیم. مسئله، صرفاً بیان یک جمله اشتباه در یک برنامه پربیننده نیست، مسئله، سازوکاری است که «بی‌اعتنایی به کتاب» را به یک ارزش تبدیل می‌کند و «دانستن» را به حاشیه می‌برد. اگر امروز در برابر این جریان ایستادگی نکنیم، فردا باید با نسلی روبه‌رو شویم که میان هیاهوی سرگرمی‌های سطحی، پیوندش با عمیق‌ترین میراث فرهنگی و فکری‌اش گسسته شده است.

فرهنگ، با تحمیل دستور و شعار زنده نمی‌ماند ولی با ترویج توسط چهره‌هایی که مردم دوستشان دارند، جان می‌گیرد. پس اگر سلبریتی‌ها می‌توانند الگوی سبک زندگی باشند، لازم است نهادهای فرهنگی، رسانه‌ها و حتی افکار عمومی، از آن‌ها الگوی مسئولانه‌تری بخواهند. استفاده از ظرفیت چهره‌های محبوب برای ترویج کتابخوانی، تجربه‌ای است که کشورهای دیگر با موفقیت آزموده‌اند و ما نیز می‌توانیم از آن بهره بگیریم.

در نهایت، تنها راه عبور از این دوران آشفته، بازگرداندن «اعتبار مطالعه» به جایگاه واقعی خود است. «کتاب» باید دوباره به یک ارزش بدل شود؛ ارزشی که نه با شعار، بلکه با عمل، برنامه‌ریزی و مطالبه‌گری اجتماعی ساخته می‌شود. اگر قرار است فرهنگ ایران از زیر آوار ابتذال رسانه‌ای بیرون بیاید، باید دوباره به کتاب بازگردیم. به این میراث بی‌ادعا اما نیرومند که آینده هر جامعه‌ای از آن آغاز می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها