سرویس میهن و مقاومت خبرگزاری کتاب (ایبنا): در بحبوحه اشغال سرزمینهای فلسطینی توسط رژیم صهیونیستی و ستم بر مسلمانان، مبارزه مسلحانه به عنوان تنها راه آزادی قدس مطرح شد. در این شرایط، ایران به حمایت از لبنان به جبههای برای مقابله با آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی تبدیل گردید. در میان فضایی آشفته و چالشبرانگیز، به ویژه پس از اشغال جنوب لبنان در سال ۱۹۸۲، سبب شد تا هر گروه با توجه به توان خود، قدرتنمایی کند و به تأسیس تشکیلات جدید بپردازد.
در این میان، حزبالله پا به عرصه وجود گذاشت و این تشکیلات نوپا تحت نظارت سپاه پاسداران فعالیتهای خود را آغاز کرد. حسن تابانمنش، یکی از مأموران امنیتی سپاه، به لبنان فرستاده شد تا نقاط ضعف این تشکیلات را شناسایی کند. به همراه نیروهای اصلی حزبالله، او هسته اولیه این گروه را تشکیل داد و فرآیند سازماندهی مجددی را آغاز کرد. در ابتدا، حزبالله در بخش اطلاعات دچار ضعفهایی بود؛ اگرچه منابع خبری در اختیار داشتند، اما نمیدانستند چگونه از آنها بهخوبی بهرهبرداری کنند و نظم درستی برای جمعآوری و تحلیل اطلاعات نداشتند. به کمک نیروهای سپاه پاسداران، یک تشکیلات اطلاعاتی قوی برای حزبالله راهاندازی شد و آموزشهای تخصصی در زمینه سازماندهی و مدیریت اطلاعات به اعضای این گروه داده گردید. این حمایتهای آموزشی و اطلاعاتی نقش مهمی در تقویت و به قدرت رسیدن حزبالله ایفا کرد و به آن اجازه داد تا بهطور مؤثری در مقابله با دشمنان خود، به ویژه در جنگهای آینده، به موفقیت دست یابد… در کتاب «خیلی محرمانه»؛ خاطرات حسن تابانمنش به فراز و فرود ماموریت یک مامور اطلاعاتی در سپاه پرداخته شده است. فاطمه ملکی، پژوهشگر و مولف کتاب در انعکاس خاطرات این مامور امنیتی تلاش کرده روایتی از جزئیات ماموریتهایش ارائه دهد. در گفتوگو با فاطمه ملکی تلاش شد تا از چندوچون پژوهش و تحقیق درباره لبنان، محور مقاومت و چالشهای یک مامور امینتی و دلیل انتخاب عنوان کتاب پرسش شود.
با توجه به اینکه موضوعات مختلفی برای نوشتن وجود دارد، چه دلیلی باعث شد که برای اولین کتاب، سراغ موضوعی در محور مقاومت و امنیت بروید؟ آیا دلیل خاصی داشتید؟
از ابتدای مسیر مطالعاتیام، علاقهمند به کتابهایی بودم که به مسائل جبهه مقاومت و تحولات منطقه، بهویژه خاورمیانه میپرداختند. کتابهای متعددی در این حوزه مطالعه کردم؛ اعم از آثار ترجمهشده و نوشتههای نویسندگان داخلی. این علاقه، بخاطر دغدغه من برای آگاهی از رخدادهای منطقهای بود. این آگاهی، مرا به سمت مطالعه و پژوهش در حوزههای گوناگون سوق داد…
در این مسیر با مطالعه تاریخچهای از مسائل کمونیستی، به بررسی زوایای مختلف جبهه مقاومت معاصر پرداختم. همچنین برای درک بهتر مسائل، به گذشته رجوع کردم و تاریخ را مورد مطالعه قرار دادم. در برخی موارد که با کمبود منابع مواجه میشدم از استادان مشورت میگرفتم و دوباره به مطالعه و پژوهش میپرداختم. درباره سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، یک پروژه تحقیقاتی را پیش بردم و کتابهای متعددی را در این زمینه مطالعه کردم.
پس از آن، به مطالعه کتابهایی در مورد انقلاب روسیه پرداختم و با تحولاتی که در آن دوران رخ داد، آشنا شدم. این مطالعات، مسیری تازه را پیش روی من گشود و ریشههای وقایع منطقهای را برایم تا حدی روشن کرد. در ادامه، سراغ مطالعه کتابهایی در مورد ماجرای ۱۱ سپتامبر، گروه القاعده و طالبان رفتم و اطلاعات خوبی بدست آوردم. به تدریج، تاثیرات این وقایع بر منطقه را مورد بررسی قرار دادم و پازل اطلاعاتیام تکمیل شد.در نهایت علاقه وافر من به جبهه مقامت باعث شد اولین کتابم را در همین حوزه تالیف کنم و این راه را ادامه دهم.
خاطرات تابانمنش مامور امنیت اطلاعت را منعکس کردید، انتخاب این فرد چطور صورت گرفت و چه ویژگیهای خاصی در شخصیت و تجربیات او وجود داشت که شما را به پژوهش و تالیف این کتاب ترغیب کرد؟
من در مجموعه ایران و در میان نویسندگان انتشارات ایران حضور داشتم که پیشنهاد انجام این پروژه داده شد و آقای تابانمنش به بنده معرفی شدند. پس از آغاز مطالعه مصاحبهها، دریافتم که تمامی مسائل و روایتهای مطرح شده در آن ۲۶ مصاحبه اولیه، دقیقاً همان دغدغههایی است که در ذهنم داشتم و در موردشان تحقیق میکردم؛ از جمله مسائل مربوط به منافقین، تودهایها، کومله، تحولات کردستان تا لبنان، مسائل اسرائیل و شکلگیری هسته اولیه لبنان و همچنین نقش کشورهای اروپایی. بدین ترتیب، حسن تابانمنش به من معرفی شد و پس از آن متوجه شدم که او تمامی این دوران، ایام و مأموریتها را سپری کرده و تمام آن چیزی که دنبالش بودم در این خاطرات وجود دارد.
در فرآیند نوشتن این کتاب، با چه چالشها و محدودیتهایی روبرو بودید؟ آیا این چالشها باعث شد که از برخی ایدههای خود صرفنظر کنید یا آنها را تغییر دهید؟
برای نوشتن این کتاب با چالشها و محدودیتهای زیادی روبرو شدم حتی بنا به ضرورت ناچار شدم بخشی از محتوای کتاب را حذف کنم، زیرا برخی از شخصیتهای مرتبط با عملیاتها هنوز زنده بودند و هر گونه اطلاعاتی که میخواستم از آنها ارائه دهم، میتوانست به شناسایی این افراد منجر شود. به تعبیر خود تابانمنش، ممکن بود که یک خط و کد لازم باشد تا دیگران بتوانند این افراد را شناسایی کنند. به همین خاطر، در مقدمه کتاب هم به این نکته اشاره کردم که در شرح برخی از عملیاتها خودداری کردهام. علاوه بر این، برای حفظ امنیت، برخی از اسامی افراد مهم و تأثیرگذار در اتفاقات منطقه را با استفاده از نامهای جهادی یا نامهای کوچک آنها ذکر کردم. با این حال، باید گفت که خود کتاب و جزئیات آن، به شکل قابل توجهی ساختار شکنی کرده است. ما در این حوزه کتابی با این حجم از جزئیات درباره منافقین، لبنان و اتفاقات مهم خاورمیانه نداریم.
در کتاب، به ماموریتهای مختلف تابانمنش اشاره کرده بودید؛ اما بیش از همه به ماموریت لبنان پرداخته شده است. چه نکاتی در این ماموریت برای شما قابل توجه بود؟ چه اهمیت ویژهای باعث شد که بیشتر به این ماموریت بپردازید؟
ما در حوزه آثار مستند مربوط به جبهه مقاومت با کمبودهای زیادی مواجه هستیم و دلیل اصلی آن، نبود مناسبات و ارتباطات قوی بین مسئولین حزبالله و نویسندگان ماست. به دلیل ارتباطات محدود، بسیاری از روایتهایی که به نیروهای حزبالله، یمن، عراق و همچنین بخشی از حشد شعبی مربوط میشود، در دسترس نیستند. این کتاب به مقطعی مهم اشاره دارد؛ زمانی که هنوز سید حسن نصرالله رهبری حزبالله را در دست نداشت و تشکیلات حزبالله در حال شکلگیری بود. در این زمان، حسن تابانمنش بهطور رسمی جایگاه آموزشی برای حزبالله و اطلاعات آنها پیدا کرد تا به آنها آموزش دهد. روایتهایی که از لبنان در این کتاب ارائه شده، بسیار دست اول و حائز اهمیت است و جزئیات قابل توجهی را شامل میشود. این وقایع دست اول، اطلاعاتی هستند که بسیاری از مخاطبان ما درباره آنها اطلاع چندانی ندارند و همین موضوع بر ارزش کتاب میافزاید. از سوی دیگر، حسرت بزرگی برای من شده است که نتوانستم به مأموریت مصر و دیگر مسائل منطقه ورود کنم و بسیاری از مسائل مهم و مرتبط باقی ماندهاند که هنوز در این کتاب مطرح نشدهاند.
با توجه به اینکه کتابهای زیادی درباره جنگ و امنیت نوشته شده، فکر میکنید این کتاب چه تفاوتها و ویژگیهای خاصی دارد که آن را از سایر آثار متمایز میکند؟
یکی از عواملی که اهمیت ویژهای به این کتاب میبخشد، سوژه آن، حسن تابانمنش است. او یک مأمور امنیتی ایرانی است که به لبنان میرود و با اصلیترین نیروهای حزبالله در ارتباط است. تابانمنش به تشکیلات حزبالله راه پیدا کرد و بهطور رسمی در جایگاه آموزشی برای نیروهای حزبالله قرار میگیرد. یکی از ویژگیهای مهم تابانمنش این است که شاهد و راوی عینی بسیاری از وقایع بوده و درواقع یک نیروی ارتباطی بین ما و مسئولین اصلی حزبالله است. روایتهای او که ناظر بر بسیاری از اتفاقات کلیدی است، به اهمیت این کتاب میافزاید و به عمق آن کمک میکند. علاوه بر این، نوع روایت کتاب نیز کاملاً مستند و دقیق نوشته شده است. من سعی کردهام که پاسدار و امانتدار اصل روایت باشم و برای جذابتر کردن متن، از تکنیکها و ساختارهای زیباسازی استفاده نکنم. به نظرم، این دو عامل، یعنی سوژه کتاب و نحوه روایت آن بهطور چشمگیری کتاب را با اهمیتتر و برای مخاطبان خواندنیتر میکند. این رویکرد مستند و هوشمندانه میتواند به درک بهتر و عمیقتری از وقایع و تحولات موجود در جبهه مقاومت کمک کند.
عنوان کتاب «خیلی محرمانه» تا چه اندازه با محتوای اثر همخوانی دارد؟ به نظر شما این عنوان به خوبی ماهیت کتاب را نشان می دهد؟
مطالبی که توسط تابانمنش بیان شده، تماماً دست اول و جدید است و بسیاری از آنها تا به حال در هیچ جای دیگری مطرح نشده و کاملاً محرمانه بودند. علاوه برآن هدف من از نگارش این کتاب، نشان دادن شخصیت این فرد است که در لایههای زیرین کشور حضور داشته و مجاهدت کرده، اما هرگز بهطور شایستهای دیده نشده است. میخواستم این لایههای پنهانی و زیرین که تابانمنش از آن خبر داد به نوعی به تصویر بکشم. احساس من این بود که جز عنوان «خیلی محرمانه» نمیتوانم عنوان دیگری برای کتاب انتخاب کنم.
نظر شما