سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): زهره دودانگه ویراستار کتاب کودک و نوجوان است. او در گفتوگو با ایبنا به وضعیت زبانی کتابهای کودک در سالهای اخیر و برخی مشکلات ساختاری حرفه ویراستاری کتاب کودک و نوجوان پرداخته است.
چرا و چطور وارد حوزه ویراستاری کتاب شدید؟ و چرا ادبیات کودک و نوجوان؟
علاقه به ویراستاری حتماً ریشه در علاقه به ادبیات دارد و شکلگرفتن انگیزهاش به سالها قبل بازمیگردد. اما دغدغۀ ویراستاری، در جایگاه حرفه، برای نخستین بار زمانی در ذهنم شکل گرفت که با انجمن صنفی ویراستاران آشنا شدم و در دورههای خوبی که در انجمن برگزار میشود شرکت کردم.
پس از آن به صورت پراکنده ویراستاری میکردم؛ اما از زمان ورودم به انتشارات کودک و نوجوان میچکا به صورت منسجم وارد این حرفه شدم و ویراستاری کودک و البته ویراستاری متون دیگر را به صورتی جدیتر انجام دادم. در میچکا، در همکاری نزدیک با شهرام اقبالزاده، در واقع با معلمی و نظارت او، بسیار در زمینۀ ویراستاری آموختم.
آموزش درستی که با عمل همراه باشد، درونی میشود و فراموش نخواهد شد و این اتفاق برای من هم افتاد. همینجا بود که به ادبیات کودک و نوجوان نیز علاقهمند شدم؛ درست مثل خیلیهای دیگر که نزد شهرام اقبالزاده با این قلمرو آشنا شدند و در آن ماندگار… با وجود آنکه پیش از آن هم توجهم به ادبیات کودک معطوف شده بود و برای کودکان و نوجوانانی که میشناختم همواره کتاب میخریدم، انتظار نداشتم با چنین دنیای گستردهای روبهرو شوم.
مدتی بعد که در کنار کتابهای کودک، ویراستاری آثاری در زمینۀ نقد ادبی کودک را تجربه کردم و دربارۀ مفاهیمش با آقای اقبالزاده گفتوگو میکردیم، دریافتم که قلمروی ادبیات کودک و نوجوان از نظر گستره و ژرفا، بیکران است. با وجود علاقهای که همواره به دانش میانرشتهای داشتهام، به نظرم رسید کمتر زمینهای هست که دانشی چنین وسیع و عمیق بطلبد و همین کافی است برای آنکه علاقهمند باشم ارتباطم را با این عرصه همواره حفظ کنم.
ارزیابی شما از وضعیت زبان کتابهای امروز کودک و نوجوان کشور چیست؟
به گمان من در سالهای اخیر، وضعیت زبان کتاب کودک و نوجوان بسیار بهتر از قبل است. ناشرانی خوب و حرفهای در حوزۀ ادبیات کودک و نوجوان کار میکنند و توجه بیشتر آنها به ضرورت ویراستاری در فرآیند نشر کتابهای کودک معطوف شده است. در فرایند رقابتی که ناشران کودک و نوجوان بر سر کیفیت کتابها دارند، و اهمیت ارزیابی سالانۀ نهادهای فعال در حوزۀ کتاب کودک، بذل چنین توجهی ناگزیر است.
اما این به معنی آن نیست که هنوز کتاب کودک و نوجوان با زبان ناویراسته در دسترس نیست. هست و به صورت گسترده هم توزیع میشود. بهترشدن این وضعیت مستلزم ارتقای آگاهی عمومی، یعنی توجه خانوادهها و نهادهای آموزشی به اهمیت این مقوله است تا در انتخاب کتاب برای کودکان دقت کنند.
ویراستار تخصصی کتاب کودک و نوجوان باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
ویراستاری کتاب کودک و نوجوان کاری تخصصی است. چون متأسفانه افرادی هستند که در جایگاه نظارت بر روند انتشار کتاب کودک و نوجوان کار میکنند و نه فقط به این موضوع واقف نیستند، بلکه اساساً آگاه نیستند که کتاب کودک و نوجوان ویراستاری لازم دارد.
تخصصیبودن ویراستاری کتاب کودک و نوجوان از همین نکته معلوم است که حتی قیمتگذاری آن با ویراستاری کتاب بزرگسال اصول و مبنای متفاوتی دارد. زیرا تعداد واژههای کتاب کودک بسیار کم است (و همین موضوع بسیاری از دوستان کمترآگاه را دچار خطای شناختی میکند که مگر کتاب کودک هم ویراستاری لازم دارد!). با وجود این، هم از نظر حساسیت و هم از نظر روششناسی، کاری تخصصی و متفاوت و بعضاً دشوارتر محسوب میشود.
قطعاً بخشی از این ویژگیها را نمیتوان در این گفتوگو آورد؛ چون هم فضای گفتوگو محدود است و هم بسیاری از نکات تجربی است. اما اینجا به چارچوبی کلی و ذکر سه نکتۀ کلی بسنده میکنم. نخست اینکه تصویرسازی عموماً سهمی برابر با متن در کتاب کودک دارد (و در بسیاری موارد سهمی بیشتر، یا بسیار بیشتر). در نتیجه ویرایش متن نمیتواند فارغ از توجه به تصویر باشد. چه در کتابهایی که تألیف و چه در کتابهایی که ترجمه میشوند، ویراستار باید به سازگاری این دو توجه داشته باشد. چه بسا برخی اشتباهات در متن را بر اساس تصاویر پیدا کند یا برعکس پیشنهادی برای ویرایش تصاویر ارائه کند.
دوم، برقراری تعادلی میان سادگی و روانی از یک سو و غنی بودن زبان از سوی دیگر است. شاید بسیاری به اشتباه تصور کنند که متن کتاب کودک متنی دم دستی است و از فرط سادگیاش خیلیها توانایی نوشتن داستان کودک را دارند. در صورتی که زبان کتاب کودک در عین آنکه باید روان و قابل فهم باشد، لازم است دایره واژگان و دانش زبانی کودک را ارتقا بدهد و این جز با مهارت و تجربهای که از همکاری نویسنده و ویراستار حاصل میشود، دستیافتنی نیست. انتخاب تک تک واژگان کتاب کودک از اهمیت و حساسیت فوقالعادهای برخوردار است.
نکتۀ سوم، مسئلهای است که بیشتر در ویرایش آثارِ ترجمه شده پیش میآید و آن انطباق واژگانی است که در فرهنگ ما برای کودکان کمتر شناختهشده هستند. این واژگان ممکن است نام نوعی غذا، نوعی وسیله، یا حتی مفاهیم انتزاعیتر باشند. میدانید که این مسئله در کتاب بزرگسال با توضیحاتی که در پانویس میآید، قابل رفع و رجوع است. اما در کتاب کودک چنین کاری میسر نیست و انتخاب برابرنهاد درست قطعاً نیازمند تجربه و خلاقیت است. از جمله نکات دیگر شامل شیوۀ رسمالخط مثل جدانویسی و سرهمنویسی، نشانهگذاری، و … است که بعضاً با متون بزرگسال متفاوت است.
به نظر شما روند ویراستاری متون کتاب کودک و نوجوان در سالهای اخیر بهبود داشته است؟
بله همانطور که گفتم ضرورت ویراستاری متون کودک و نوجوان در میان ناشران بیشتر به رسمیت شناخته میشود و شرکتهای انتشاراتی جدی در این زمینه با هم رقابت میکنند. اما بهبود روند ویراستاری مستلزم بهبود ساختارهای کلانتر نیز هست؛ برای مثال اینکه وزارت ارشاد و خانه کتاب نیز جایگاه و نقش ویراستار از جمله ویراستار کودک و نوجوان را به رسمیت بشناسد. توجه کنید که در سیستم ثبت کتابها در سامانۀ اهل قلم هنوز تمایزی میان سرویراستار و ویراستار وجود ندارد. در نتیجه در این وبگاه بسیاری از کتابها با دو ویراستار ثبت شدهاند و همین موجب میشود که بیشتر ویراستاران از امکان بیمهشدن به واسطۀ عضویت در صندوق اعتباری وزارت ارشاد محروم شوند. به این دلیل و دلایل فراوان دیگر، تثبیت جایگاه حرفۀ ویراستاری هنوز با چالشهای مهمی مواجه است.
در سال ۱۴۰۳ چه کتابهای کودک و نوجوانی را ویراستاری کردهاید که منتشر شدهاند؟
از جمله کتابهایی که انتشارات میچکا در سال ۱۴۰۳ منتشر کرد و خوشحالم که توانستم سهمی در ویرایش آنها داشته باشم، عبارتاند از: بازنشر کتاب بچهگلهای گمشده نوشتۀ ژانت تایلور لیزل و ترجمۀ خانم شهلا انتظاریان، دوست عجیب نوشتۀ الیور شرتز و ترجمۀ آقای کیومرث علیخواه، کتاب راه من نوشتۀ باب استاک و ترجمۀ خانم پرنیان فرخ نژاد، کتاب رؤیاهایی که با هم ساختیم نوشتۀ لیسا بتنلی و ترجمۀ خانم معصومه نفیسی، کتاب رستوران باب ناقلا نوشتۀ باب شی و ترجمۀ خانم ثمین اسپرغم، کتاب شاید چیزی زیبا نوشتۀ ایزابل کمپوی و ترزا هاول و ترجمۀ خانم میترا نوحی جهرمی، کتاب گردشگر رؤیا نوشتۀ غمزه اوزدمیر و ترجمۀ آقای اسماعیل بندیداریان، کتاب فیلو، فیل کوچولوی خاکستری نوشتۀ آقای محمدرضا شمس و تصویرگری خانم فاطمه خسرویان، کتاب درختان صلح نوشتۀ جانت وینتر و ترجمۀ خانم منیژه مغیثی و...
غیر از آثاری که شما ویراستاری کردهاید، لطفاً کتاب کودک یا نوجوانی را بهعنوان پیشنهاد مطالعه به مخاطبان ایبنا معرفی کنید که از زبان درست آن مطمئن هستید؟
کتاب خوب کم نیست؛ اما کتابی که اخیراً خواندم و به نظرم زبانی خوب و داستانی گیرا دارد، رمان «این کتاب را با لهجه بخوانید» اثر جبار شافعیزاده است که انتشارات محراب قلم آن را منتشر کرده است. ویراستار اثر پژمان واسعی است و ردهبندی سنی تعیین شده برای کتاب گروه ج است، یعنی سالهای پایانی دبستان. البته این رمانکه بهظاهر برای کودکان نوشته شده، همانطور آقای اقبالزاده گفتهاند، در گونۀ «رمان همهسالان» قرار میگیرد. داستان به موضوع تجربههای کودکان اقوام در مدارس و فراتر از آن به تجربۀ زیستۀ کودکان غیرفارسزبان میپردازد که هم از اهمیت و حساسیت زیادی برخوردار است، هم به خوبی در این اثر روایت و بازنمایی شده است.باید اضافه کنم هرچند شخصیت اصلی اثر کودکی کردزبان سال اولی است و موضوع آن ضرورت فراگیری زبان نوشتاری فارسی است، اما معضل دو زبانگی چه در مقطع دبستان و چه پس از آن، چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، همواره بحثبرانگیز بوده است. آموزش زبان مادری خوشبختانه پس از انقلاب (دستکم در قانون اساسی) پذیرفته شده، اینکه چرا اجرا نمیشود، مقولهای است کلان و نیازمند بحثی تفصیلی که جای آن در اینجا نیست.
نظر شما