به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، محمود درویش شاعر و نویسنده مشهور فلسطینی، زاده ۱۹۴۱ و درگذشته اوت ۲۰۰۸ بیش از ۳۰ دفتر شعر منتشر کرد و شعرهای وی که بیشتر به مسئله فلسطین مربوط میشد در بین خوانندگان عرب و غیرعرب شهرت و محبوبیت داشت.
محمود درویش، شاعر نامدار فلسطینی در کتاب منثور «یومیات الحزن العادی» نوشتاری درباره مقاومت بینظیر غزه دارد که توسط یدالله گودرزی ترجمه شده است:
«پهنهاش بمبگذاری شده و پیوسته منفجر میشود و این نه مرگ است نه خودکشی این شیوه غزه است برای اعلامِ ارزشِ زندگیِ خویش چند سال است که گوشت غزه از بارش گلولهها تکهتکه درحالِ پرواز است و این نه جادوست نه معجزه، این سلاح غزه است در دفاع از خویش و برای خسته کردن دشمن.
بیش از چهارسال است دشمن سرخوش از رویاهاست، شیفته بازی با زمان است اما نه در غزه! زیرا غزه از بستگانش دور و به دشمنانش نزدیک است زیرا غزه جزیرهای است که هرگاه منفجر میشود چهره دشمن را میخراشد. آرزوهای دشمن را درمیشکند و وی را از رضایتِ گذشت زمان بازمیدارد!
زمان درغزه چیز دیگری است، زمان درغزه یک موجودِ بیطرف نیست او مردم را به برودتِ اندیشه نمیکشاند بلکه آنها را به سوی انفجار و برخورد حقیقی هُل میدهد!
زمان دراینجا کودکان را از کودکی به پیری نمیبرد بلکه آنها را در نخستین برخورد با دشمن، مرد میکند!
زمان در غزه، آرامش نیست، یورشِ نیمروزِ سوزان است، زیرا ارزشها در غزه متفاوت است؛ تنها ارزشِ انسانِ اشغالشده میزانِ مقاومتش در برابرِ اشغال است، این تنها رقابت ِ آنجاست و غزه به دانستنِ این ارزش شرافتمندانه و بیرحمانه عادت کرده است و آن را از کتابها و دورههای مطالعاتی و بوقهای تبلیغاتیِ پر سروصدا و شعارها فرانگرفته بلکه به تنهایی از تجربه و تلاش آموخته است.
غزه به سلاحهایش، توان و بودجهاش نمیبالد، او گوشت تلخ خود را عرضه میکند، با اراده میکوشد وخونش جاری میشود.
غزه در سخنرانی مهارت ندارد، غزه حنجره ندارد، منافذ پوستش با عرق و خون و آتش سخن میگوید. از اینجاست که دشمن تا سرحد مرگ از او بیزار است و تا حد انجام هر جنایتی از او میترسد ومیکوشد غزه را در دریا، در بیابان یا در خون غرق کند. زیرا غزه آموزهای رامنشدنی است و الگویی است درخشان، همزمان برای دوستان ودشمنان! غزه زیباترین شهر نیست، ساحل آن آبیتر از کرانههای شهرهای عربی نیست و پرتقالهای آن زیباترین پرتقالهای مدیترانه نیستند.
غزه پولدارترین شهر نیست، بهترین و بزرگترین شهر نیست اما برابر با تاریخِ امت است زیرا او در چشمِ دشمن آزاردهندهترین است زیرا او در فروپاشیِ روحیه و آسایشِ دشمن، تواناترین استغزه، کابوسِ دشمن است، او پرتقالی مینگذاری شده است! کودکانی بیکودکی، سالمندانی بدونِ پیری و زنانی بیآرزو، آنها این گونهاند، آنها زیباترین ِ ما، پاکترین ما، بینیازترین ما وشایستهترین برای عشق هستند.
هنگامی که ازغزه افسانه میسازیم به او ستم میکنیم، زیرا وقتی او را درمییابیم میفهمیم غزه چیزی بیش از یک شهر تنگدست و کوچک نیست که مقاومت میکند آنگاه از خود میپرسیم چه چیزی از او یک افسانه ساخته است؟
غزه نه اسب دارد نه هواپیما و نه عصای جادو، نه نمایندگی در پایتختهای مختلف جهان، غزه خود را از ستایش ما، از زبان ما و از مهاجمانش رها کرده است؛ از این رو هنگامی که در این فضا با او دیدار میکنیم ما را نمیشناسد، زیرا غزه در آتش زاده شده است و ما درانتظار و گریه بر دیار!
درست است که غزه شرایط ویژه و سنتهای انقلابی دارد اما رازش، مبهم نیست؛ مقاومتی مردمی و درهم تنیده که میداند چه میخواهد! (میخواهد دشمن را از پیراهنِ خود بزداید) و پیوندِ مقاومت او با مردمانش، پیوندِ پوست و استخوان است نه رابطه معلم وشاگرد.
مقاومت درغزه تبدیل به شغل یا یک موسسه نشده.غزه سرپرستی کسی را نپذیرفته و سرنوشت خود را به امضا یا اثر انگشتِ کسی نسپرده است. برایش مهم نیست نامش را بدانیم و تصویرش را بشناسیم، او به لنزِ دوربین ها وخمیرِ لبخندها برچهرهاش باوری ندارد.
ازاینجاست که غزه برای دلالان یک تجارتِ زیانبار است، از اینجاست که غزه گنجینه بیپایان معنوی و اخلاقی برای همه است از زیباییهای غزه آن است که صدای ما به او نمیرسد و چیزی حواسش را پرت نمیکند! هیچ چیز مُشتِ او را از چهره دشمن دور نمیکند.
دشمنان ممکن است بر غزه پیروز شوند، ممکن است استخوانهایش را بشکنند، ممکن است در شکمِ فرزندان و زنانش تانک بکارند و او را به دریا، شنزار یا خون بیندازند اما او دروغها را تکرار نمیکند و به مهاجمان نمیگوید: بله!
غزه به انفجار ادامه خواهد داد و این نه مرگ است و نه خودکشی این شیوه غزه است برای اعلامِ ارزشمندی زندگیاش! غزه به انفجار ادامه خواهد داد.
نظرات