زیبا فلاحی، پژوهشگر ادبی گفت: شروهخوانی و دوبیتیسرایی، دوقلوهای ژنتیک ادبیات بومی جنوب و فرزندان خونگرم دمامههای پرخوناند.
وی با بیان اینکه شروهخوانی، حاجیانی (حاجیونی)، پای کوهی، بیدگانی، دشتی و بوشهری و فایزخوانی همه در قالب دوبیتی قابل تعریف هستند، افزود: همان گونه که در آغاز این مقال آوردیم قالب دوبیتی خود در کالبد ژنتیک زبان و ادب فولکلور دمیده و شروهخوانی و لب بامی، واسونک، شعر چوپانی و حتی لالاییها را با خود همراه کرده است.
فلاحی گفت: علیر ضا قزوه از جمله شاعران مبتکری است که در انواع قالبها سرودهاند؛ علاوه بر رباعی وی در دوبیتیهای سپید و دوبیتیهای بابایی همشکل شروههای دشتستانی تجربه کردهاند از ناپایداریها و بیوفایی و غربت دنیا تا شروههای گرم و سوزان جنوبی عاشورا داد سخن داده است.
«تنت خونی لبانت پاره پاره
خودت ماهی و چشمونت ستاره
نمیدونم کجایه قبرت اما؛
الهی نور بر قدرت بباره»
این شاعر همچنان در کجاوه فایز و بابا طاهر با همان صمیمیت قابل اعتنا و لهجه شکسته شعر سروده است.
«سر کوه بلند باغ ستاره
لباس ابرها شد پاره پاره
بگو بارون به کوهستان نباره
دلم امشب هوای گریه داره»
وی همچنین عنوان کرد: قزوه دوبیتیهای رفیقانه را در ادبیات پایداری و لحظههای پرسوز حاشیههای کارون که پلک پرآب جنگ و جبهه بود را دیده و به روایت خویش سر بر بالین دوبیتی نهاده است.
«زمین بازیچه بود و نبوده
که زیر چشم این گنبد کبوده
کنار رود کارون جون سپردی
دو چشمم بعد تو زاینده روده»
در شعر قزوه که نمونه بارز و شاخص شعر پس از انقلاب اسلامی است دوبیتی گاهی تلفیقی از ترانه و شروهخوانیهای حوالی کرمان و جنوب ایران است.
«گل شمشاد من شادیتو بینم
دلم میخواد دامادیتو بینم
نسیمی میوزد از کوی غربت
الهی روز آزادیتو بینم»
این پژوهشگر ادبی همچنین بیان کرد: یکی از ویژگیهای دوبیتی در قرابت با شروهخوانی، متن واحد و یونیک این قالب است. واژگان همجنس روایت و همنوا با طبیعت معصوم هستند. کسانی که آفرینش بسیط هستی را به هم میریزند، تابو میشوند و جریان پاک زندگی را دچار تزلزل و پریشانی میکنند. این بغض مهآلود تنفرآمیز در جریان تاریخ به طرزی سوزناک در دوبیتیهای شاعر دمیده میشود.
وی به دوبیتی «شب تاریک و نخلستون و غربت/ دو کیسه نون و یک کاسه محبت/ سحر محراب با شمشیر میگفت:/ چه کردی با علی ای بیمروت» اشاره کرد و گفت: در این دوبیتی ابن ملجمها ملعون هستند و میتوان گفت یکی از ابتکارهای شاعر انقلاب اجازه ورود مضامین مذهبی، سیاسی و ایدئولوژیک به ساحت سنگشده دوبیتیهای عاشقانه است که پیش از آن برای ترانههای پشت بامی و سرکوه و پای کوهستانی سروده میشد.
در این نشست شاعران و هنرمندانی همچون علیرضا قزوه، رضا اسماعیلی، عبدالرحیم سعیدیراد، سیدمهدی طباطبایی، بلرام شکلا، سیدمسعود علویتبار، سیدمهدی بنیهاشمی، علیرضا حکمتی، نغمه مستشارنظامی، زیبا فلاحی، فاطمه ناظری، زهرا محدثیخراسانی و مریم فروزانکیا حضور داشتند.
برخی از دوبیتیهای ارائه شده در این نشست را با هم مرور میکنیم.
شعر علیرضا قزوه:
صبحی بر میخیزی
و آسمان را نمیبینی
چون کولیان
کوچیده است!
شعر رضا اسماعیلی:
خوشا آنان که در یاد تو هستند
خراب خویش و آباد تو هستند
هوای وصل شیرین تو دارند
به کوی عشق، فرهاد تو هستند
شعر نغمه مستشارنظامی:
دوباره اربعین جاماندی ای دل
زیارتنامه تنها خواندی ای دل
چراغ خانهات روشن بماناد
دل پروانه را سوزاندی ای دل
شعر امیر عاملی:
به جز غم با دل ما آشنا نیست
زمین جای پرستوی هوا نیست
بیا برخیز در پرواز باشیم
که جای ما به جز پیش خدا نیست
شعر سیدمهدی طباطبائی:
هوای چشمهای من شمالی است
دلم غربتنشين اين حوالی است
بهار آمد جهان را عشق پاشيد
عزيز من فقط جای تو خالی است!
شعرعبدالرحیم سعیدیراد:
چه شور محشری داری دوبیتی
صفای دیگری داری دوبیتی
هنوزم در غم بابا و فایز
دل غمپروری داری دوبیتی
شعر سیدمسعود علویتبار:
غمی هر چند هم دیرینه دارم
دلی سرسبز و دور از کینه دارم
مرا با لعنت و نفرین چه کار است؟
تمام عشق را در سینه دارم
شعر بلرام شکلا:
نمیزیبد گل اندر دامن خاک
نه هدهد میسزد در دام فتراک
پرم دادی پریدن یاد دادی
اگر بالی زدی بر چرخ افلاک
شعر رضا عبداللهی:
نه شهرت ارزشی دارد نه ثروت
به بارآرد پشیمانی ومحنت
اگرخواهی که نامت زنده ماند
محبت کن محبت کن محبت
شعر علیرضا حکمتی:
نشد پایان به جز چشم انتظاری
غم گلدان، به جز چشم انتظاری
برایت هیچ کاری ما نکردیم
من و باران به جز چشم انتظاری
شعر سیدهفیروزه حافظیان:
به روی شط فروپاشید خورشید
به آغوشش فسون از اوج پاشید
چو گیسوی طلایش ریخت بر آب
تلاطم در سبوی موج جوشید
شعر محمدعلی یوسفی:
از اون روزی که رفتی از کنارُم
به جای اشک هر شو خون ببارُم
همه میگن تو خو، گاسَم ببینیش
چه میدونن که اصلا خو ندارُم
شعر زهرا محدثیخراسانی:
تمام لحظههایت عید باشد
نگاهت غرق در امید باشد
الهی در سکوت سرد غربت
دلت همسایه خورشید باشد!
شعر عاطفه جوشقانیان:
چه رازی هست در این مادریها
که بین این همه القاب دنیا
تو ام المومنین را برگزیدی
و زهرای تو شد ام ابیها
شعر سیدمهدی بنیهاشمی لنگرودی:
شدم جاماندهای تنها و حیران
پریشانم پریشانم پریشان
دوباره اربعین آمد ولی من
سلامش میدهم از خاک ایران
شعر محسن کاویانی:
در آن دوران که حق تنها علی بود
مسیرِ تا خدا یک یاعلی بود
مبادا عاشقی گمراه باشیم
زمانی ابن ملجم با علی بود
شعر سارا عبداللهیفر:
نگاهش در تلاطم میرباید
دلش پرلاله دایم میسراید
که او زینب زبانش ذالفقاری!
ورق از ظلم دشمن میگشاید
نظر شما