نویسنده کتاب «اشک را مهلت ندادیم» عنوان کرد:
نویسندگان برای قلمورزی ادبیات دفاع مقدس را انتخاب نکنند/ دفاع مقدس یک معدن و گنج عظیم است
کتاب «اشک را مهلت ندادیم» اولین اثر سمیه جمالی بانوی نویسنده کشورمان است که در حوزه ادبیات دفاع مقدس به رشته تحریر درآمده است. همچنین، این کتاب اولین اثر از مجموعه همسرانههای شهدا از انتشارات ۲۷ بعثت است.
لطفا درباره کتابتان توضیح دهید و آن را معرفی کنید.
کتاب اشک را مهلت ندادیم خاطرات خانم زهرا یوسفیان همسر شهید ابوالفضل محمدی است. این کتاب خاطرات شخصی این خانم است. تلاش کردم در این کتاب فقط زندگی این دو زوج را روایت نکنم، بلکه زندگی شخصی خانم یوسفیان روایت شده. این کتاب از زمان تولد خانم یوسفیان به طور خلاصه آغاز شده و بعد از آن خاطرات کودکی و نوجوانی و فعالیتهای انقلابی ایشان روایت شده است. بعد از آن خاطرات آشنایی و ازدواج کوتاه به این زوج نقل شده که فقط دو ماه زن و شوهر بودند. از این دو ماه هم فقط هفده روز کنار یکدیگر بودند تا اینکه شهید محمدی مفقودالاثر میشوند. خانم یوسفیان سیزده سال ازدواج نمیکنند و در انتظار همسر خود بودند تا اینکه با ازدواج مجدد ایشان پیکر شهید هم به وطن بازمیگردد.
علت اینکه روایت زندگی همسر این شهید را با تمرکز به خود ایشان انتخاب کردید چه بود؟
همانطور که عرض کردم من زندگی شهید محمدی را ننوشتم. من دیدم که زندگی این شهید نوشته شده است اما زندگی همسر شهید هم جذابیتهای خودش را دارد. البته اینکه در حین روایت، بخشهایی از زندگی شهید هم ذکر شده اما هسته مرکزی و شخصیت اصلی کتاب همسر شهید است. دلیل این انتخاب هم این بود که همسر شهید محمدی یکسری روایتهای ناب از زندگی خود داشتند. از جمله اینکه زمان انقلاب مخالف فعالیتهای انقلابی بودند و حتی از وقاع انقلاب میترسیدند اما تغیر ایدئولوژی میدهند و از طرفداری رژیم پهلوی به این میرسند که میخواهند با یک پاسدار ازدواج کنند. یعنی تغییرات زندگی ایشان تا این حد دارای نوسان بود. موضوع دیگر استقامت و صبوری وی در سالهایی که همسرش مفقود بود است که با تمام این سختیها اجازه نمی دهد تا زندگی از جریان خارج شود.
علت اینکه سراغ همسران شهدا رفتید چه بود؟ حس کردید ناگفتههایی در این موضوع وجود دارد؟
حتما ناگفتههایی وجود دارد. در این کتاب هم ما حرفهای از خانم یوسفیان شنیدیم که شاید دیگر همسران شهدا این موارد را نمیگفتند یا بهخاطر مسائل شخصی و دیدگاههای اجتماعی شرم داشتند و خجالت میکشیدند بگویند. اما خانم یوسفیان همه این موارد را مطرح میکردند. البته برخی از همسران شهدا هم بودند که صحبتهایی داشتند اما اجازه چاپ و انتشار نمیدادند. به این دلیل که ما اگر این حرفها را بگوییم عرف جامعه چه برخوردی با ما خواهد داشت. اگر کتاب را مطالعه کنید متوجه این مواردی که گفتم خواهید شد. اما در پاسخ به این سوال که چرا به سراغ همسران شهدا رفتم اولا که این کتاب اولین و تنها کتابی است که من در این حوزه نوشتم. نکته دیگر اینکه من مستقیم به سمت همسر شهید نرفتم. من میخواستم کتابی در مورد دفاع مقدس بنویسم. به هر حال ما هشت سال درگیر جنگی بودیم که همه کشور را تحت تاثیر خود قرار داده بود. جنگ اتفاقی بود که باید در تاریخ حفظ شود. ما هر چقدر به جلو پیش میرویم و این گنجینه را میشکافیم باز هم مسائلی برای مطرح کردن هست. در مورد خانم یوسفیان باید بگویم وقتی این خانم را به من معرفی کردند دیدم که جذابیت لازم را دارد و میتوانم با آن ارتباط برقرار کنم.
با توجه به اینکه اولین اثر خود در حوزه ادبیات مقاومت و جنگ را به رشته تحریر درآوردید، چه دیدگاهی درباره ادبیات مقاومت و ژانر دفاع مقدس دارید؟
همانطور که گفتم دفاع مقدس یک معدن و گنج عظیم است که تاریخ فوقالعادهای را روایت میکند. لحظهبهلحظه این رویداد در شهرهای جنگزده و همه کشور تا روستاهای دورافتاده باید ثبت شود. درست است که جنگ در شهرهای جنوبی و غربی در جریان بوده اما تمام کشور در آن سهیم بودند. ما در این حزوه خیلی جای کار داریم. به نظرم بهترین و کارکشتهترین محققان و نویسندگان باید این ادبیات را بازگو کنند. نمیگویم این اتفاق رخ نداده. قبول دارم که کار سنگین است اما برخی ناشران سراغ نویسندههای تازهکار میروند. به نظرم بهتر است کیفیت مقدم باشد. وقتی یک موضوع خود ساخته و پرداخته شود، افراد کارکشته با هر سلیقه سیاسی و دینی به سمت نگارش این کتابها خواهند آمد. حتی در زمان جنگ هم اینطور نبود که افراد با سلیقه یا دین و مذهب یکسان وارد جبهه شوند. هرجا که نیاز به خدمت بود همه افراد چه مسیحی چه مسلمان احساس مسئولیت میکردند. حتی دیدیم که برخی افراد با امام خمینی سلیقه سیاسی مشترکی هم نداشتند اما احساس مسئولیت میکردند. ما باید برای نوشتن این برهه از تاریخ کشور بهترین نویسندگان را وارد عمل کنیم. من فکر میکنم یک مقدار در این مورد کم کاری صورت گرفته است.
یعنی تصور میکنید درباره خاطرات همسران شهدا که جزئی از تاریخ شفاهی جنگ محسوب میشود، کم کاری صورت گرفته و خلا داریم؟
مواردی که گفتم فقط درباره همسران شهدا نبود، کلا هر چیزی که مربوط که دفاع مقدس باشد را عرض کردم. از خاطرهنویسی تا تاریخ شفاهی بگیر تا مستندنگاری و داستاننویسی. نوشتن داستان به پرورش این تاریخ و دیده شدن آن کمک میکند. به نظرم در تمامی این بخشها کم و کاستی وجود دارد باید جدیتر به این موضوعات پرداخت تا کارهای با کیفیتتری به دست مخاطب برسد و همه سلایق بتوانند آن را مطالعه کنند. مثلا یکسری کتاب هستند که فقط افرادی با گرایش خاص علاقهمند مطالعه این آثار هستند. اما اگر بخواهیم مخاطب عام را جذب این موضوع کنیم باید قلم قوی داشته باشیم. باید به گونهای داستان را پرورش دهیم تا فردی که به داستان علاقه دارد، با اشتیاق این آثار را مطالعه کند و با تاریخ جنگ آشنا شود. اینجاست که میبیند که تاریخ غنی و پرباری داشتیم که از آن بیخبر بوده است.
کتاب شما اولین کتابی بود که نشر ۲۷بعثت در خصوص همسران شهدا منتشر کرده است. باز هم پیشنهادی دارید که در این حوزه بنویسید؟
پس از انتشار این کتاب پیشنهادات دیگری هم در این حوزه داشتم اما دوست داشتم که وارد فضای جدید شوم. به همین دلیل یک کتاب دیگر با موضوع دقاع مقدس در دست تحریر دارم که از فضای همسرانههای شهدا دور است. این کتاب در مورد خاطرات فرمانده مخابرات لشکر ۲۷ محمدرسولالله است. ادبیات پیشرفتی که در این کتاب روایت شده قابل توجه است. از این لحاظ که میبینیم مهابرات لشکر ۲۷ از امکانات کمی که ابتدای جنگ داشت به چه پیشرفتهای شگرفی میرسد. این کتاب دومین اثر من در حوزه دفاع مقدس است که البته هنوز منتشر نشده است.
مخاطبان چه بازخوردی نسبت به کتاب اشک را مهلت ندادیم داشتند؟
خوشبختانه بازخوردهای خوبی از مخاطبان گرفتم و هنوز بازخورد منفی نداشتم. البته بازخورد منفی در این حد بود که به من میگفتند چرا سفارشی کتاب مینویسی؟ این هم معلوم است که همیشه یک عده هستند تا به آثار انگ سفارشی بودن بزنند. اما من این کتاب را سفارشی ننوشتم. سفارشی یعنی اینکه شما این مبلغ را در قبال چیزی که ما میگوییم بنویس. این اتفاق نه در شان من است نه در شان انتشارات ۲۷بعثت. ناشر دست من را در نگارش کتاب باز گذاشته بود. حتی در قسمتهایی از کتاب مواردی ذکر شده که برخی افراد مخالف چاپ آن بودند اما ناشر محترم از من حمایت کرد. بنابراین کتاب من اصلا سفارشی محسوب نمیشود. اما من بازخوردهای خیلی خوبی از مخاطبان گرفتم. خصوصا اینکه امسال در نمایشگاه کتاب بودم و جشن امضای آن هم در نمایشگاه برگزار شد.
در همان نمایشگاه بسیازی از مخاطبان کتاب را دیدند و مطالعه کردند و همانجا آمدند و گفتند که ما این کتاب را دوست داشتیم. حتی کسانی بودند که میپرسیدند کتاب را از کجا تهیه کنیم. در فضای مجازی به من پیام میدهند که از مطالعه کتاب ابراز خشنودی کردند و آن را دوست داشتند. خداروشکر بازخورد منفی نداشتم. خصوصا راوی کتاب که از آن راضی بودند. چون گاهی اوقات برخی از راویان از روند نگارش کتاب رضایت ندارند. گاهی درخواست دارند که یک قسمتهایی از کتاب کم یا زیاد شود. اما خانم یوسفیان و همسرشان خیلی از این کتاب راضی بودند. حتی دوستان ایشا که در کتاب ازآنها اسم برده بودیم در جشن رونمایی کتاب حاضر بودند و هیچکدام نگفتند که جایی مطالب کم یا زیاد شده است.
فکر میکنید آینده ادبیات دفاع مقدس به چه سمتی خواهد رفت؟
من از ناشران درخواست میکنم که نویسندگان خوب و توانمندی برای نگارش آثار انتخاب کنند. دومین موضوع طرح جلو و عنوان آن است. چون اگر طرح روی جلد جذابیت داشته باشد و سرسری طراحی نشود، میتواند مخاطب را به کتاب جذب کند. کسانی که میخواهند وارد این وادی شودند نباید فکر کنند که برای قلمورزی و راه افتادن دستشان میتوانند حزه دفاع مقدس را امتحان کنند. خودم زمانی که قصد داشتم در حوزه ادبیات مقاومت دست به قلم شوم، گفتم که باید اینقدر کار کنم تا وقتی که خواستم در مورد دفاع مقدس بنویسم، کتاب خوبی ارائه داده باشم. البته نمیدانم چقدر موفق بودم و تلاشهایم جواب داده است یا خیر اما من نهایت تلاش خود را کردم. من خواهش میکنم عزیزان برای قلمورزی ادبیات دفاع مقدس را امتحان نکنند. همانطور که از اسم این عبارت پیداست به این وادی با قداست بیشتری نگاه کنند تا کارهای قویتری ارائه دهند و مخاطب با روی باز و گشاده از اثر استقبال کند.
نظر شما