در نشست «علم، اخلاق و هویت» مطرح شد؛
دچار هویتزدگی فرهنگی شدهایم/ فربه شدن فرهنگ دربرابر لاغر شدن هویت
صادقی زاده گفت: اکنون ما دچار پدیهای به نام هویتزدگی فرهنگی شدهایم. یعنی فربه شدن فرهنگ دربرابر لاغر شدن هویت. نگاه ما به هویت فرهنگی میتواند دو گونه باشد یا فرهنگ را یک نیاز ببینیم یا یک تولید اجتماعی.
در ابتدای این نشست بیوک محمدی استاد جامعهشناسی درباره اینکه علم به طور کلی و علوم اجتماعی به طور خاص چقدر در رهنمود کردن انسان موثر است و اینکه آیا علم میتواند ما را به اخلاقمندی رهنمون کند سخن گفت.
او بیان کرد: اگر ما تعریف علم را جدی بگیریم به این معناست که همیشه باید راستیآزمایی کنیم. اگر ما بخواهیم راستیآزمایی کنیم جایی برای تاسف نخواهد بود و این برای زندگی کسانی که به علم علاقهمندند به معنی صداقت است.
محمدی اظهار کرد: علم باید صداقت داشته باشد و تعصبات را کنار بگذارد. اما مشکل اینجاست که گاهی راستیآزمایی علمی درست نیست. یعنی هرآنچه دیدید به معنی درست دیدن نیست. گاهی حرکت عقربههای ساعت را از چپ به راست می بینید اما راست و درست آن این است که از چپ به راست میچرخد و شما برعکس میبینید.
او ادامه داد: صداقت علمی الزاما صداقت اخلاقی نمیآورد و علم قضاوت ارزشی نمیکند. آنهایی که در نظام فاشیستی آلمان آدمها را میکشتند کارشان کاملا علمی بود ولی این به معنی صداقت اخلاقی نیست. پزشکی که شراب خوردن را به دلیل ضررهای فیزیولوژیکی آن ترک میکند به دلیل صداقت علم است که آن ضررها را کشف کرده اما به خاطر اخلاق شراب خوردن را ترک نمیکند. پس صداقت علم صداقت اخلاق نمیآورد.
این استاد جامعه شناسی افزود: علوم اجتماعی که دید وسیعی دارد شامل نگرش خودشناسی می شود که در این نگرش با نقطه ضعفهای خودمان و مکانیزمهای دفاعیای که برای نجات خودمان به کار میبریم آشنا میشویم.
او با اشاره به نظریه «نقش و پایگاه»، نقش را جنبه پویای پایگاه دانست و گفت: نقشها قبلا در ساختارهای روابط اجتماعی بوده است و این کارها را سادهتر میکند. اما از طرفی پایگاه نقش زندان را هم دارد. مثلا از شما به عنوان کسی که نقش «مادر» دارد انتظاراتی میرود که قبلا از این نقش در پایگاه اجتماعی توقع بوده است.
محمدی افزود: بنابراین ما نباید برده پایگاه و نقش باشیم و باید آنها را عوض کنیم. آگاهی اولین قدم برای تغییر است اما کسی که آگاه شد دلیل نمیشود که الزاما تغییر کند. بنابراین ما برای اینکه در خودشناسی به انگیزه برسیم احتیاج به تغییر داریم و انگیزه کمک میکند ما سریعتر، آسانتر و ارزانتر به این تغییر برسیم.
او در انتهای سخنان خود از دو گروه انسان در کتاب «در جستجوی معنا» نام برد و افزود: دو گروه انسان وجود دارد. انسانهای باشرف و انسانهای بیشرف. انسانهایی که برای منافع شخصی و احتیاجات سطح پایین و در کل نبود معنا در زندگی شخصی، دچار نوعی بیماری روانی هستند و کسانی که هرچه بیشتر از خود بالاتر میروند و از خودگذشتگی میکنند، انسانتر میشوند و این معیار نهایی رشد و پرورش شخصیت سالم است.
سخنران بعدی این نشست سلمان صادقیزاده استادیار پژوهشکده مطالعات اجتماعی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ابتدای سخنان خود از پروفسور آرتور جیمز که در مقاله خود از ارواح بیشرف یا عقبافتاده و ارواح باشرف یا پیشرفته نوشته است، سخن به میان آورد و گفت: طبق مقاله آرتور جیمز ارواح عقبافتاده آنهایی هستند که ما باید به آنها کمک کنیم و ارواح پیشرفته آنهایی هستند که از آنها باید کمک بگیریم.
او اظهار کرد: مهمترین معیار سنجش اگزیستانسیالیستها این است که فرد بتواند از منافعاش بگذرد یا نگذرد. آیا میتواند از رفاه، آرامش، جان، مال و ... بگذرد یا نه؟ آنها معتقدند همیشه جوامعی پیشرفت کردهاند که در آن باشرفها بیشتر از بیشرفها بودند و در جوامعی که دچار تبعیض و ظلم است تعادل به سمت بیشرفهاست.
او سخنان خود را درباره فرهنگ و هویت ادامه داد و بیان کرد: فرهنگ از ریشه اوستایی فر+هنگ است. فر یعنی بالا و هنگ یعنی کشیدن. بنابراین فرهنگ یعنی بالا کشیدن و معنی فلسفی هویت نیز این است که وقتی میخواهید ذات چیزی را ببینید آن هویت آن چیز است.
صادقیزاده افزود: هویت همچنین یک معنای «معنا شناختی» و یک معنای «جامعهشناختی» دارد. در معنای معناشناسی آن، هویت سطح است و معرفت فراسطح. هویت یک عنصر خاصگرایانه است اما به تنهایی نمیتواند در فرد ایجاد پیوند با هستی و آدمهای اطراف فرد ایجاد کند.
او درباره سازوکار جامعهشناسی با هویت اظهار کرد: اگر در جامعه سازوکارهایی ایجاد شود که روی هویت تاکید زیادی شود، در حالت مدرن سر از فاشیسم و توتالیتاریسم در میآوریم و در حالت غیرمدرن بربریت رخ میدهد.
او با اشاره به مدرنیته متقدم که عامگرا و مدرنیته متاخر که خاصگرا است بیان کرد: در مدرنیته متقدم میخواستند همه را شکل هم کنند و در مدرنیته متاخر پذیرفتند که خاصگرایی هم اهمیت دارد. اما امروزه با بازگشت از مدرنیته، هویت به عالم خاصگرایی و فرهنگ به عالمعامگرایی اختصاص دارد و باید بتوانیم بین این خاصگرایی و عامگرایی یک تعادل برقرار کنیم.
این استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ادامه بیان کرد: اکنون ما دچار پدیهای به نام هویتزدگی فرهنگی شدهایم. یعنی فربه شدن فرهنگ دربرابر لاغر شدن هویت. نگاه ما به هویت فرهنگی میتواند دو گونه باشد یا فرهنگ را یک نیاز ببینیم یا یک تولید اجتماعی.
او در انتها درباره فرهنگ گذشتهنگر توضیح داد و گفت: فرهنگ گذشته نگر یعنی تصور کنیم فرهنگ یک جوهره گذشته دارد و تغییر نمیکند و ما فقط باید از آن مواظبت کنیم. این درحالیست که در هویت فرهنگی ما معتقدیم فرهنگ باید تولید شود نه اینکه فقط از تولیدات گذشته نگهداری شود.
نظر شما