جمعه ۲۷ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۵:۵۴
فاضلی: قانعی راد نشان می‌دهد حس عاطفی به ایران بود که علم خلق کرد/ فراستخواه: دانشگاه ایرانی وضعیت پیچیده دارد

فاضلی گفت: قانعی راد نشان می‌دهد که تمام دانشمندان ایران، ایران را دوست داشتند و ایران باید محور باشد و نه چیز دیگری. او نشان می‌دهد که این حس عاطفی به ایران بود که علم خلق کرد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) نشست «یادمان دکتر قانعی راد» از پنل‌های  پنجمین همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران روز گذشته برگزار شد. رحیم محمدی مدرس جامعه شناسی در ابتدای این نشست درباره تاریخچه دانشگاه در ایران توضیحاتی ارائه کرد و گفت: مهمترین واقعه‌ای که بعد از سفر عیسی خان صدیق به امریکا برای مطالعه بر روی آموزش عالی ایران که به دنبال آن تاسیس دانشگاه تهران و جا افتادان اصطلاح یونیورسیته را داریم انقلاب فرهنگی است که متفاوت از چهار واقعه قبلی است. ذهنیت درباره دانشگاه از قبل انقلاب و انقلاب فرهنگی این بود که دانشگاه ایرانی مانند دانشگاه اروپایی بود.

او ادامه داد: واقعه انقلاب فرهنگی و انقلاب اسلامی گسستی در روند دانشگاه ایجاد کرد بنابراین دانشگاه واقعا مولود شرایطی از دانشگاه در ایران است که در اثر تماشا و  مشاهده و گفتگو و به آگهی فراخوانده شدن دانشگاه اروپایی و بر اساس گفتار و ذهن ایرانی تکوین یافت. مثلا وقتی دارالفنون تاسیسی شد مانند یکی از دانشگاه‌های اروپایی نبود بلکه ایرانی بود چون با فهم، گفتار و ذهن ایرانی بود. دارالفنون با توجه به این‌که ذهن ایرانی درکی از محتوا  و صورت دانشگاه پیدا کرده بود بر مبنای این درک اقدام به دارالفنون کرد.

محمدی با بیان اینکه این دانشگاه مانند یک برون ایستاده و دور از انسان ایرانی در همه مراحل، در جلوی چشم ایرانیان بود و ایرانیان نسبت به آن وضعیت خودشان را تعریف می‌کردند افزود: بنابراین این صورتی از دانشگاه است. دومین صورت از دانشگاه یا هستی دانشگاه جهان دانشگاهی است، جهان دانشگاهی یک جهان پدیداری است یا جهان دانشگاهی آنگونه که هست، یا آنچیزی که ایرانیان می‌ساختند.

به گفته او، جهان دانشگاه به تعبیر آلفرد شوتس یک جهان اجتماعی است بنابراین  جهان دانشگاهی در ذهن و زبان ایرانیان شگل می‌گیرد و جهان دانشگاهی یک جهان آگاهی بنیاد و زبان بنیاد است. که در زبان فارسی و فارسی زبانان آن را در حدی آنی که فهمیده بودند.

این جامعه شناس با بیان اینکه جهان دانشگاهی جهان اجتماعی است و فردی نیست یعنی در زبان و گفتمان و فکر و تفکر مشترک ظهور می‌کند یادآور شد: این جهان دانشگاهی است که بسان فنومنولوژی در ذهن ایرانیان ایجاد شد. اما این پرسش مطرح است که این جهان دانشگاهی چگونه در ذهن و فکر و... ایرانیان برساخته شد؟ ایرانیان و زبان فارسی چه مقدار ظرفیت داشت که آن را دریابد؟

محمدی در پاسخ به این سوال گفت: نخستین فهم ما از دانشگاه براساس عقل عملی و عقل سیاسی و منورالفکری اتفاق افتاد. منورالفکر ایرانی در زمان خودش چه تصوری از دانشگاه داشتند؟ که آن فهم برساخت دانشگاه کرده بودند.

او عنوان کرد: جهان دانشگاهی در ایران براساس خرد عملی و سیاسی بنیاد گذاشته شد و نوع سوم دانشگاه که هیچ وقت در ایران برقرار نشد چون آن تیپ ایده آل دانشگاه در اندیشه جامعه‌شناس و فیلسوف ظاهر می‌شود. چون فیلسوف و جامعه برخی اوقات در جاهایی سیر می‌کند  که به تعبیر کانت ناحیه عقل محض است و تئوری از آنجا نتیجه می‌شود. پس ایرانیان به جهت آنکه درکی از فلسفه مدرن و اجتماعی مدرن و جاامعه شناسی مدرن پیدا نکرده بودند، آن تیپ نظری دانشگاه که سنخی از دانشگاه است که در ساحت عقل نظری برساخته می‌شود.

این جامعه شناس با بیان اینکه، این صورت دانشگاه در ایران چهره خودش را نمایان نکرد توضیح داد: دانشگاه ایرانی به خاطر این‌که در ساحت عقل نظری ساخته نشد، بلکه با مشاهده عقل عملی و سیاسی تشکیل شد، یعنی آن چیزی که در ایران غایب بود تیپ سوم دانشگاه بود. بنابراین جامعه دانشگاهی ایرانی مانند جهان دانشگاه غربی نشد و بحران دانشگاه همینجاست.

به گفته محمدی، چون دانشگاه ایرانی درکی در ساحت عقل نظری از خودش ندارد در انقلاب فرهنگی خودش را بسان نهادی که به غرب‌‌زدگی و علم‌زدگی و... مبتلا شده است خودش را انکار کرد. خودش را به دست سیاست بگذارد. چون دانشگاه ایرانی در غیاب عقل نظری بنیاد گذاشته شده بود.

او با بیان اینکه بنابراین بحران دانشگاه ایرانی بنیادی خرد بنیاد، زبان بنیاد و بحران بنیادهاست گفت: اگر جامعه‌ای دانشگاه‌اش در بحران باشد سیاست ‌و بقیه نهادهایش در بحران خواهد بود. راه حلی هم در سیاست و نهادهای دیگر نیست بلکه جز از مجرای دانشگاهی عبور نمی‌کند.

مقصود فراستخواه نیز در ادامه این نشست با اشاره به اینکه چهار نوع جهان دانشگاهی تفکیک می‌دهند و آن را به نسل اول، دوم، سوم و چهارم تشبیه می‌کنند گفت: در نسل اول سازمانی است برای تربیت بروکراسی دولت، در نسل دوم گرفتار فرادولت است و این دانشگاه با جامعه و بازار توانسته ارتباط برقرار کند و نسل سوم با بنگاههای اقتصادی کار می‌کند. دانشگاه نسل چهارم هم یک دانشگاه اجتماعی است.

او ادامه داد: دانشگاه در ایران حاصل پویشی از ظرفیت‌های نخبگانی در دوره پسا‌مشروطه است. نخبگانی که با برخورد با دنیای مدرن به فکر چرایی انحطاط خود افتاده و این سبب شد که خاطرات تمدنی خودشان را به یادبیاورند و به این حافظه تمدنی فعال شده در مواجهه با دنیای مدرن به یک رویای ایرانی رسیدند که به یک طرحی از ایران برسند.

او افزود: همچنین دگرگونی ها و جنبش‌هایی مانند مدرسه رشدیه و غیره که در ایران جان گرفته بود، تا دانشگاه درواقع این بود که دانشگاه در ایران تکوین پیدا کرد و می‌خواست که یک ساخت اجتماعی شود. اما چرا یک طرح ناتمام ماند؟ و هنوز هم یک طرح ناتمام است و چرا نتوانسته توسعه پیدا کند؟

فراستخواه گفت: این را در کتاب سوانح دانشگاه توضیح داده‌ام. دانشگاه در ایران قلمرو مستعمراتی دولت بوده، در حالی که تجربه بزرگی به ما می‌گوید که دانشگاه قلمرو اجتماعی لازم دارد. دانشگاه خوب دانشگاهی است که از یک قلمرو اجتماعی برخاسته شده باشد. شرایط امکان و ظهور دانشگاه از بستر شهری و پویایی‌های شهری است. حتی در آلمان در زمانه کانت که دولتی مقتدر است اما رابطه دولت با دانشگاه حمایتی است.

او با بیان اینکه یک آگاهی خودآیینی در سطح جامعه و دولت وجود دارد که هر دو می‌خواهند از این دانشگاه استفاده کنند توضیح داد: اما در ایران به جای این‌که در بستر اجتماعی باشد تا برای خودش قلمروزایی بکند. حتی قلمرو کوچک خودش زدوده شده و در قلمرو مستعمراتی دولت افتاده است و مدل‌های متفاوتی از دانشگاه در ایران شکل گرفت یک مدل همین مدل برج عاجی است که همان آموزش دانشگاهی است مدل دیگر تکنوکراتی و بروکراتی بود.

این استاد جامعه شناسی گفت: وظیفه اول آن همین تربیت برای دولت بود. این دو مدل نتوانست ایران را از شکست نوسازی دولتی نجات دهد. نتوانست ایران را در افتادن به ورطه رادیکالیسم مصون دارد. تا در سه دهه اخیر یک دانشگاه باز هم در مستعمراتی دولت شکل گرفت به صورت منشییانه یعنی دانشگاهیان کارمندان دانشگاهی و انسان‌های منشی دولت هستند.

به گفته فراستخواه، این افراد در دولت وارد شوند و دانش منشیانه خودشان را در اختیار یک ایدئولوژی که صدای بلندی دارد و انسجام دارد و مبنای همه چیز است. ایدئولوژی است که تکلیف همه را مشخص می‌کند.

این جامعه شناس گفت: دانشگاه در ذیل این ایدئولوژِی شکل گرفت و دانشگاهیان هم به عنوان سوژه‌های سربه زیر اداره می‌توانند کار منشی‌گری خودشان انجام دهند و کمک کنند که این ایدئولوژی کار کند. از دهه هفتاد مدل پیمانکاری دانشگاهی یا بنگاه‌داری دانشگاهی راه افتاد. دولت با زبان بی زبانی به دانشگاهیان گفت همه چیز و اختیارات با من و پول از شما. دانشگاه به بنیادی تبدیل شد که همه اختیارات در دست دولت است و پول از آن دانشگاهیان باشد. یعنی همان دانش کارآفرین است. در حالی که در دنیا در همین ایام شاهد دانشگاه‌هایی در دنیا هستیم. یعنی شما پول در بیاورید و دال مرکزی هم در دست شما نیست.

فراستخواه با بیان اینکه دانشگاه در ایران مانند کل جامعه ایران یک وضعیت ژانوس وار و پیچیده دارد عنوان کرد: یعنی تغییراتی که در ایران که قصد نشده هم هست رخ داده است، در این وضعیت یک بخش نمایندگی اش در دانشگاه است و زیر پوست این دانشگاه نوعی غم‌خواری اجتماعی وجود دارد. اما از سوی دیگر کار نمی‌تواند بکند از این روست که عنوان مقاله من دانشگاه در تعلیق است مانند جامعه ایران که در تعلیق است.

به گفته او، به هر حال دانشگاهیان پیمانکارانی هستند که بیشترین کارفرمایشان دولت است و نمی توانند با جامعه ارتباط برقرار کنند و دانشش را در اختیار جامعه بگذارد چون یک دانشگاه مسخر و مستعمره است.  برخلاف اینکه دانش در ایران در دوره شکوفایی تمدنی ایران دانش مظفر بود، و دانش هستی کانونی تمدن ما بود که ریشه آن در حیات شهر آن دوره بود.

فراستخواه گفت: هم دولت و هم جامعه متوجه بود که دانش بسیار مهم است. در نتیجه در دوره‌ای که دانش مظفر داشتیم افرادی مانند جیحانی وزیر هستند. در دوره کنونی دانش مظفر نیست، مسخر است، مستخدم و منشی است و معلق است و در عین حال در زیر پوست این دانشگاه واقعیت‌هایی در حال وقوع است که دانشگاهیانی وجود دارد که منتقد وضع موجودند و خودشان را درگیر مسائل جامعه می‌کنند. یک دانش منتقد در حال ظهور در راه در ایران است اما نمی‌توانند خودش را بیشتر محقق کند.

جبار رحمانی نیز در ادامه این نشست با بیان اینکه کل مناقشه نوسازی را ذیل دعوای بین افرادی به دنبال امر کهن و افرادی که به دنبال امرنوین هستند صورت‌بندی کرد افزود: در همان ابتدا این نزاع خودش را نشان می‌دهد و عباس میرزا از علما می‌خواهد ارتش جدید را مشروع کند. همیشه این دعوا جاری بوده است. در این میان افرادی حامی نظم قدیم بودند و با نظم نوین درگیر بودند. پایدارترین نظم نوین علما بودند و همیشه مخالفان اصلی آن بودند. مطالعات این را نشان می‌دهد.

او ادامه داد: در تمام این دویست پنجاه سال سعی شده است که برهم خوردن نظم محسوس نباشد. در دوره قاجار شاهان همواره بدنبال نظم سنتی بوده‌اند اما در دوره پهلوی دربار هم به دنبال نظم نوین می‌آید که ما شاهد تغییرات هستیم. داده‌های تاریخی نشان می‌دهد که حامیان نظم سنتی مخالف تحول معرفتی هستند. اما این مواجهه پارادوکسیکال نشان می‌دهد که این مواجهه و مناقشه در جریان بوده. اما عمدتا به سمت امر نوین می‌رود.

رحمانی افزود: دانشگاه با توجه به ساختن واژه های مانند تهاجم فرهنگی و ... قربانی این مناقشه شد. هر چند دانشگاه آنچنان که گفته می‌شود وارداتی نبود بلکه روی آن فکر شده بود. وقتی که انقلاب می‌شود نیروهایی که مدافع امر سنتی بودند حاکم می‌شوند و به همین دلیل یک نوع تسخیر همه جانبه نهاد دانشگاه رخ می‌دهد. لذا استقلال دانشگاه حذف می‌شود و نظام ارزش‌گذاری دانشگاه قربانی نهاد بیرون از دانشگاه می‌شوند. در کل دانشگاه باید به یک مدرسه علمیه تبدیل شود. به همین دلیل حوزه علمیه وارد دانشگاه می‌شود تا ان را هدایت کند. این امر دارد به یک نقطه مهم می‌رسد که یک نها مدرن باید به یک نهاد سنتی تبدیل شود.

او با بیان اینکه این منازعه در عین حال که خیلی تلخ است، در دوره پهلوی آنچنان تجربه خیلی شکسته خورده‌ای نیست و دانشگاه افتان و خیزان کارهای می‌کند عنوان کرد: اما الان تسخیر همه جانبه و نبرد آخر الزمانی، را داریم. به نظر می رسد که بخش عمده نیروی فرهنگی ایرانی در این پنجاه سال در دانشگاه تربیت یافته اند و حاملان امر سنتی که به دانشگاه امدند بیش از این‌که دانشگاه را حوزوی کنند حوزه را دانشگاهی کرده‌اند.

به گفته عضو هیئت علمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، علیرغم وضعیت سختی که برای این دو نهاد ایجاد شده است که به یک جنگ تمام عیار تبدیل شده. اما نکته اصل این است که اگر دانشگاه بتواند این تعارض و آخرین بازمانده‌های امر سنتی را در خود حل کند جامعه ایرانی پوست‌اندازی خیلی بزرگی خواهد کرد.

نعمت‌الله فاضلی هم در این مراسم با عنوان «نسبت دانشگاه با اندیشه‌های دکتر قانعی‌راد» سخنرانی کرد و گفت: قانعی‌راد جامعه‌شناسی که رویایی ایرانی داشت. ما همه بر خوان و سفره علم ایشان نشسته‌ایم و درباره دانشگاه صحبت می‌کنیم. ایرانی‌ها رویایی دارند، همانطور که رویای آمریکایی برای همه آدم‌ها مطرح است. رویای ایرانی‌ها دست یافتن به توسعه از طریق علم است. در تمام تاریخ 2500 ساله ما این رویا بوده است. اردشیر بابکان اقدام به تاسیس دانشگاه جندی‌شاپور می‌کند که بعدا توسط شاپور اول افتتاح شد.

او ادامه داد: در دوره اسلامی سهم اصلی از آن ایرانیان است و هسته مرکزی این تمدن در ایران علم است. یعنی دانشی که بخشی از رویای ایرانی است و این ادامه پیدا می‌کند تا به دوره معاصر می‌رسد. تمام این مدنیته‌ها هسته مرکزی‌شان دانش و رویایی ایرانی است.

این انسان شناس با بیان اینکه این رویای ایرانی، فکر نمی‌کنم بتوانیم یک تصویر یک پارچه‌ای از تاریخ دانشگاه در ایران داد بلکه ما با گسست‌ها و پیوست‌هایی روبه‌رو هستیم افزود: قانعی راد این پرسش را مطرح می‌کند که این رویایی ایرانی رویای اوست. 20 کتاب از کتاب‌های او درباره علم و فهم علم در ایران است. کمتر افرادی در این زمینه کار می‌کنند یکی از این افراد علامه فراستخواه و یکی دیگر هم قانعی‌راد است که با هیچ کس دیگر قابل مقایسه نیستند. اکثر آثار این دو تن، آثار تحقیقاتی هستند که با دقت نوشته‌ شده‌اند.

به گفته فاضلی، وقتی که ما دچار بحران هستیم جا دارد به اندیشه‌های استادانی مانند قانعی‌راد، فراستخواه، پایا  و ... برگردیم. قانعی راد در بخشی از کارهایش می‌خواهد راه‌حل پیدا کند. الان ما در اوج فلاکت آموزش عالی هستیم. قانعی راد در جامعه‌شناسی افول علم در ایران به سراغ قرن‌های سوم و ... می‌رود که چگونه شد که ایرانیان توانستند علم تولید کنندو تمدن علم بر پایه علم ایجاد کنند. رویای ایرانی را هم در آنجا شرح می‌دهد که ما ایرانیان می‌خواهیم از طریق علم هم خودمانم و هم جهان را دگرگون کنیم.

او افزود: این پیشرفت‌ها محصول چیزی است که قانعی راد آن را اخلاق شعوبیگری می‌نامد. بر اساس تفسیری که شعوبی‌ها ارائه کردند بر اساس حس ایرانیتی که داشتند و ایدئولوژی‌هایی که دموکرات بود که برابری و آزادی را به عنوان هسته مرکزی خودش می‌پذیرد. قانعی راد نشان می‌دهد که این ایدئولوژی را شعوبی‌ها داشتند. قانعی راد نشان می‌دهد که تمام دانشمندان ایران، ایران را دوست داشتند و ایران باید محور باشد و نه چیز دیگری. قانعی راد نشان می‌دهد که این حس عاطفی به ایران بود که علم خلق کرد.

به گفته فاضلی ، پژوهش دوم قانعی راد با خسروخاور است و در انجا از چهار نوع دانشمند یاد می‌کند. می‌بینند که در حوزه های شیمی و فیزیک و ریاضیات ایرانیان در سطح جهان موفق بودند. پاسخ قانعی راد بسیار دقیق است. در میان این دانشمندان، دانشمندانی که خوش بین بودند موفق‌تر بودند. سیستم سیاسی دوست ندارد که علم موفق شود اما دانشمندان با دور زدن سیستم سیاسی توانسته‌اند به یک کنشگری برسند. اینها موفق می‌شوند که نهادهایی ایجاد کنند.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه قانعی راد به دنبال تحقق رویایی ایرانی است گفت: همچنان که فراستخواه به دنبال آن است. در عین حال که وضعیت خوبی نیست در زیر پوست دانشگاه‌ها چیزی در جریان است.

فاضلی گفت: تصور اجتماعی دانشگاه دارد شکل می‌گیرد و کرونا به ما یاد داد که باید به علم احترام بگذاریم. الان موقعی است که باید قانعی راد را بخوانیم. گفتگو را دامن بزنیم و از یکدیگر یاد بگیریم و به رسمیت بشناسیم همانطور که قانعی راد نشان می‌دهد که این گفتگوها چگونه علم زنده ایجاد می‌کنند. این سیستم‌ها یآنلاین موجب شده که شخصیت‌های بزرگ بتوانند با همدیگر گفتگو کنند و علم انضمامی ایجاد کنیم. فرصتی است که امید به دانشگاه و در نهایتت به جامعه ایران برگردد.
 
 
 
 
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها