دوشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۸:۰۰
خلأ داستان در حوزه مدافعان حرم / داستان زندگی 20 شخصیت موافق و مخالف داعش

مریم بصیری گفت: تقریبا پنج سال قبل، زمانی که کارگاه رمان‌نویسی درمورد مدافعان حرم را برگزار می‌کردم، 80 و اندی عنوان کتاب درباره این موضوع نوشته شده بود، اما حتی یک اثر هم در قالب داستان نبود؛ بنابراین کارگاه رمان‌نویسی را برگزار کردم و خودم هم تصمیم گرفتم در کنار هنرجویان اثری در این‌باره بنویسم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، «و تن دادم، وطن» رمانی جذاب و پرکشش با 20 شخصیت است که داستان زندگی‌شان به‌هم مرتبط بوده و در جبهه مخالف یا موافق با داعش در حال جنگ هستند. رمان، داستان زندگی 10 شخصیت مثبت و 10 شخصیت منفی از ملیت‌ها و مذاهب مختلف است که برخی در مناطق تحت اشغال داعش زندگی می‌کنند؛ برخی از مدافعان حرم هستند، برخی از داعش و برخی از ساکنان شهر‌های مختلف سوریه. داستان زندگی این شخصیت‌های اصلی همراه با شخصیت‌های فرعی بسیار، ماجرای این رمان را در دوران سیطره داعش در سوریه به تصویر کشیده است.
 
پیش از این مریم بصیری با آثاری همچون «دخیل عشق»، «معرکه عشق و خون»، «عروس قریش»، «من زن هستم»، «شب‌های حرمخانه»، «زنی که پشت خزر خواب بود»، «اویی که دوستش داشتی»، «پشت صحنه یک رویا»، «ماهی‌ها پرواز می‌کنند»، «بهشت من کنار توست» و... به جامعه کتابخوان کشور معرفی شده است.

با وی درباره رمان «و تن دادم، وطن» به گفتگو نشسته‌ایم که شرح آن را در ادامه می‌خوانید.
 
ماجرای کتاب «و تن دادم، وطن» از کجا آغاز شد؟ و چه شد که موضوع سوریه و سیطره داعش را برای نوشتن انتخاب کردید؟
با توجه به کارگاه‌های نویسندگی زیادی که در طول سال‌های اخیر برگزار کرده‌ام، بیشتر خود را یک مدرس می‌دانم تا نویسنده. یکی از کارگاه‌هایی که برگزار کردم، درباره مدافعان حرم بود. تقریباً پنج سال قبل، تصمیم گرفتم با توجه به هنرجویانی که داشتم، یک کارگاه آموزش رمان‌نویسی درمورد مدافعان حرم برگزار کنم. آن زمان بیش از 80 عنوان کتاب درمورد مدافعان حرم نوشته شده بود، اما حتی یک اثر هم در قالب داستان نبود، همه مستند و در قالب روایت و زندگی‌نامه و یا وصیت‌نامه بودند.
 
با توجه به این‌که این موضوع، مورد علاقه من بود، کار را آغاز کردیم. هرچه عکس، فیلم و مستند درمورد مدافعان حرم تهیه شده بود، زندگینامه‌هایی که وجود داشت، نقشه‌های کشورها و مناطق جنگی و دیگر اطلاعات را گردآوری کردیم. حتی از اصوات، ویدئوها، نشریات و کتاب‌های تبلیغاتی منتشر شده توسط داعش هم غافل نشدیم و همه را جمع‌آوری کردیم. افرادی هم که در این کارگاه شرکت کردند، قبل از آن هیچ کتاب منتشرشده‌ای نداشتند و اولین کاری بود که می‌خواستند انجام بدهند. ابتدا همه همکاران شروع به تحقیق و مطالعه کردند و طرح‌های خود را ارائه دادند. دو سه ماه بعد با طرح‌های زیادی مواجه شدم، که برخی پس از بررسی رد و برخی مشروط و یا با انجام اصلاحات، تأیید شد.
 
خیلی تأکید داشتیم تا جایی که امکان دارد، داستان‌ها بر اساس واقعیت باشد، البته تخیل با توجه به قالب داستانی، جزء مهمی از کار است، اما برای ما مهم بود که در حدی نباشد که کل کار تخیل باشد و از وضعیت واقعی دو کشور عراق و سوریه که بیشتر از بقیه کشورها درگیر داعش یا همان دولت اسلامی عراق و شام بودند، غافل شویم. در نهایت طرح چند مجموعه داستان و رمان تأیید شد و دوستان شروع به نوشتن کردند و خود من هم مشغول شدم، اما با توجه به مشغله‌هایی که داشتم و باید به کارهای سایر دوستان در این کارگاه و دیگر کارگاه‌ها رسیدگی می‌کردم؛ کار خودم، آخرین اثری بود که از این کارگاه به ناشر تحویل دادم و چاپ شد.
 
شیوه نوشتن این کتاب به چه نحوی بود؟ آیا دقت‌نظر روی موضوعی در بازه زمانی خاصی داشتید که برای مخاطب جذاب باشد؟
ابتدا در ذهنم موضوع دیگری را برای نوشتن انتخاب کرده بودم و در نظر داشتم ماجرا از دید یک مستندساز و فیلمبردار که این ماجرا در زندگی خودش اتفاق افتاده و حالا می‌خواهد به سوریه برود، دنبال شود؛ ولی در عمل، وقتی کتاب‌های مختلف و جدیدی را خواندم، متوجه شدم این‌قدر اتفاقات زیاد است که اگر بخواهم به زندگی یک شخصیت اصلی بسنده کنم، شاید در حق دیگران کم‌لطفی کرده باشم. به نظر من، کار مدافعان حرم یک عمل انسان‌دوستانه بوده و هست و افرادی داوطلبانه از مظلومانی که مورد ظلم قرار می‌گیرند، حمایت می‌کنند، و این خیلی قابل تقدیر است.
 
بنابراین من هم تصمیم گرفتم به سهم خودم این واقعیت‌ها را مستند کنم. بر این اساس این اثر که رمانی اپیزودیک است، شامل 20 اپیزود از 20 شخصیت مجزاست. هر اپیزود در عین اینکه مستقل است؛ با دیگر اپیزودها در ارتباط است و هرفصل از دید شخصیتی پیش می‌رود. با توجه به ماجراهای مختلف که خوانده بودم، به ذهنم رسید که حداقل درباره 20 نفر از این شخصیت‌ها بنویسم و البته انتخاب این شخصیت‌ها هم دلیلی داشت. به‌عنوان مثال از میان پنج خبرنگار که به سوریه رفته بودند، یکی از آن‌ها را انتخاب کردم و اتفاقاتی که آنجا افتاده بود را از دید آن خبرنگار بیان کردم یا زنانی که از کشورهای دیگر بودند و فریب ویدئوهای ساختگی داعشی‌ها را خورده و برای جهاد جنسی به سوریه رفته بودند. به عنوان مثال از بین این افراد به یک دختر فریب‌خورده پرداخته شده و جزئیاتی از زندگی چند دختر دیگر در قالب خاطرات این دختر بیان شده است. یا شخصی که برای کار در نشریات و رسانه‌های تصویری داعش به آن‌ها پیوسته است؛ یا جوانی که قصد ماجراجویی و جاسوسی دارد و یا شخصیت‌ها و اتفاقات دیگری درمورد رزمندگان سوری و یا مدافعان ایرانی و افغانی انتخاب شده است. از این 20 شخصیت، 10 نفر، افراد مثبتی هستند که اغلب مدافعان حرم هستند و 10 نفر هم شخصیت‌های منفی، داعشی یا افرادی هستند که طرفدار داعش هستند و هرکدام از دید خود اتفاقاتی را که برایشان افتاده است، بیان می‌کنند و ماجرا را پیش می‌برند.
 


از سختی‌هایی که در راه نوشتن این اثر برایتان پیش آمد، بگویید؟
این‌که یک جغرافیا و تاریخ خاصی داشته باشیم و همه جزئیات واقعی و خیالی را بخواهیم در دل آن بیان کنیم، کار را طاقت‌فرسا و وقت‌گیر می‌کرد. با توجه به این‌که نمی‌خواستم از تخیل استفاده کنم و در نظر داشتم بیشتر به واقعیت‌ها بپردازم، بنابراین نیاز به انجام تحقیقات بسیاری بود. به‌عنوان مثال قبلاً یکی از خبرنگاران از من سؤال ‌کرده بود شما از کجا می‌دانستید، افراد کشورهای اروپایی از کدام مرز و از چه شهری و با چه تمهیداتی وارد سوریه می‌شدند؟ هرگز این اطلاعات دسته‌بندی شده و آماده در هیچ کتابی نوشته نشده است. درمورد همین موضوع باید آن‌قدر مطالعه و تحقیق انجام می‌دادم تا این‌که بدانم مثلاً کدام قسمت این مرز، دریا و کجا خشکی، کوه و دره است. بعد این جزئیات را با مراجعه به نقشه و خاطرات اسرا و... در کنار هم می‌گذاشتم تا به جواب برسم.
 
من رمان‌های زیاد نوشته‌ام و در اغلب آن‌ها تأکید داشتم آن‌چه می‌نویسم هرچند کم، اما بر اساس واقعیت باشد. اگر شهر یا خیابانی خیالی را بیاوریم، به این ‌عنوان که یک مدافع حرم از آن عبور کرده، شاید اشکالی پیش نیاید، ولی من معتقدم وقتی از شهر، منطقه و روستایی می‌گویم، که جنگی واقعی در آن صورت گرفته است؛ پس باید حتماً اطلاعات درستی از منطقه داشته باشیم و فضاسازی واقعی باشد. در واقع همان‌قدر که به شخصیت‌پردازی و داستان‌پردازی توجه دارم؛ به فضاسازی و صحنه‌پردازی، آن‌هم براساس واقعیت، تاکید دارم.
 
کار کاملاً تخیلی سریع‌تر پیش می‌رود؛ اما وقتی واقعیت‌های تاریخی و جغرافیایی وارد ماجرا شود؛ کار سخت‌تر می‌شود. در نتیجه نگارش این اثر، زمان‌بر بود و علاوه بر این، باید به گونه‌ای می‌نوشتم که شعاری هم نباشد و مستقیم‌گویی نشود. هم‌زمان که اطلاعات این اثر را جمع‌بندی می‌کردم، علاوه بر کار همه کارگاه‌ها، نگارش دو رمان دیگر را هم شروع کرده بودم؛ لذا فاصله‌ای که در انتشار این اثر افتاد، باعث شد دیگر این کتاب؛ اولین اثر داستانی درباره مدافعان حرم نباشد. هرچند من، همه را به فال نیک می‌گیرم و خیلی خوشحال هستم که توانستم کار هنرجویانم را زودتر از کار خودم به سرانجام برسانم و به ناشرانی که می‌شناختم، تحویل بدهم.

به چه شکلی از تخیل و واقعیت در کنار هم برای نگارش اثر بهره برده‌اید؟
اثر به 20 زن و مرد پرداخته که از کشورهای مختلف در سوریه گردهم آمده‌اند. داستان زندگی آ‌ن‌ها بر اساس اطلاعات خرده‌روایت‌های واقعی، از کتاب‌ها، مستندها، صوت‌ها، عکس‌ها و غیره گردآوری و نوشته شده است. مثلاً زمانی که من این کتاب را می‌نوشتم، سردار سلیمانی در قید حیات بودند و من ردپایشان را در مناطق مختلف سوریه دنبال می‌کردم، به همین دلیل نمی‌خواستم به جای ایشان مثلاً یک سردار تخیلی دیگری در کار باشد، بنابراین مناطق و اتفاقات را کامل بررسی می‌کردم و طوری می‌نوشتم که مخاطب باورش بشود فلان شخصیت شناخته شده واقعی در زمان و مکانی واقعی در کنار مدافعان خیالی و واقعی حضور داشته است. حتی برخی گمان می‌کردند؛ این شخصیت‌های خیالی با تمام جزئیاتی که به آن‌ها اشاره شده؛ در واقعیت بوده‌اند. اما این‌طور می‌توان گفت که «و تن دادم، وطن» در عین این که حال‌وهوای واقعی است؛ اما حتی یک خطش هم به همان شکلی که در کتاب آمده، واقعی نیست و همه‌چیز نتیجه تخیل و در عین حال نشان دادن فضای خوفناکی است که داعش ایجاد کرده است. همین حساسیت‌ها باعث شد کار نگارش اثر طولانی شود.
 
زمانی که برای این کار مطالعه و تحقیق می‌کردم، حال خوبی نداشتم. اتفاقات خیلی دردناک بود و نمی‌شد تمام آن حجم قتل، تجاوز، اندوه و خشونت را به مخاطب ارائه کرد. سعی کردم موضوعات را تلطیف کنم تا برای مخاطب اذیت‌کننده نباشد؛ ولی واقعیت‌های اصلی، بسیار وحشتناک‌تر بودند و حتی اگر می‌نوشتم، بعید می‌دانم اجازه چاپ به آن داده می‌شد. حتی عنوان کتاب را هم براساس همین تکنیک انتخاب کردم. زنان و مردانی که مجبور شده‌اند هر کدام در راه دفاع از وطن‌شان، به اشکال مختلف، تن‌شان را قربانی کنند و جمله «و تن دادم، وطن» انگار مرثیه‌ای از زبان این افراد است که کلی تصویرسازی پنهان در خودش دارد.
 


گاهی ممکن است در مسیر تدوین کتاب تابوهایی وجود داشته باشد که امکان آن در نشر کتاب نباشد. نظرتان در این باره چیست و اساساً خودتان هم دچار خودسانسوری شدید؟
تاکنون بیش از 60 اثر مختلف پژوهشی، مجموعه مقالات، مجموعه داستان، رمان، فیلمنامه، نمایشنامه و... نوشته‌ام که از بین آن‌ها و از میان آثار داستانی، فقط کتاب «من زن هستم» تا به حال از دید واحد نظارت بر انتشار کتاب ارشاد، چند مورد مشروطی کوچک داشته است. موضوع این کتاب در مورد آسیب‌های اجتماعی زنان است و تمامی شخصیت‌های کتاب، زنان خلافکار هستند و اتفاقات مختلفی برای آن‌ها می‌افتد، بنابراین خواه‌ناخواه یک برش‌هایی از زندگی آن‌ها بود که امکان عنوان کردن صریح آن‌ها وجود نداشت.
 
البته اگر قوانین ارشاد هم نبود، خود من به‌عنوان نویسنده معتقدم که هرچیزی را نباید نوشت. قلم حرمت دارد و ما مجاز نیستیم به‌خاطر ایجاد جذابیت، صحنه‌های تحریک‌کننده و اروتیک در آثارمان داشته باشیم و یا بی‌جهت سیاه‌نمایی کنیم و اشخاص مدام به هم فحاشی کنند و یا... . به نظر من جاهایی که لازم است به شخصیت‌های منفی و رفتارشان اشاره شود؛ باید خلاقیت را به‌کار گرفت و به شکل دیگری آن مسائل و صحنه‌ها را بیان کرد تا مخاطب بتواند آنچه را که در ذهن نویسنده بوده، خودش تصویرسازی و تداعی کند. باید به عموم مخاطبان و قوانین کشوری که در آن زندگی می‌کنیم احترام بگذاریم. هر مملکتی در دنیا برای خودش قوانین خاص نشر را دارد که باید رعایت شود. ما نویسندگان و هنرمندان ایرانی هم با توجه به قوانینی که وجود دارد باید راهکاری پیدا کنیم که منظورمان را بتوانیم در قالب کلمات و تصویرسازی و به شکل‌های مختلف بیان کنیم. پرداختن به صحنه‌های غیراخلاقی و نمایش پلیدی‌های جامعه به شکل مستقیم، هنر نیست؛ بلکه هنر این است که نویسنده بتواند به شکل غیرمستقیم و با تکنیک‌های ادبی و هنری خاصی، ناگفته‌ها را بگوید.
 
آیا اثر دیگری درباره سوریه و مدافعان حرم نگاشته‌اید؟
مجموعه داستان «معرکه عشق و خون» کلاً درباره ادبیات مقاومت است و درباره مدافعان حرم هم داستان دارد. اما لازم است اشاره‌ای به کارهای دوستان کارگاه داشته باشم. اولین اثر کارگاه مدافعان حرم مجموعه داستان «دوستت دارم دمشق» بود که شامل 10 داستان است. می‌توان گفت در زمان خودش این کتاب، اولین مجموعه داستان درباره مدافعان حرم بود که یک سال بعد از شروع کارگاه، چاپ شد. سپس رمان‌های خانم زینب بخشایش بودند با عناوین «اردیبهشت نام دیگر توست» و «گنجشک‌ها بی‌صدا می‌گریند» که ماجرای آن‌ها در موصل و سامرا می‌گذشت و مدافعانی که در عراق بودند. «فرشته‌های خاکی» و «آخرین بار که دیدمت» نیز از جمله آثاری بودند که توسط زهرا هاشمی و زهرا طباطبایی چاپ شدند. البته دو اثر دیگر هم هستند که هنوز چاپ نشده‌اند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها