در این آیین رونمایی، مریم احمدی مدیر کتابفروشی «آوای کتاب» گفت: بسیاری از کتابخوانان دوست دارند نویسنده مورد علاقه خود را از نزدیک ببینند و با نظرات آنها آشنا شوند و بدانند کتاب چگونه شکل گرفت و چه احساس نیازی سبب نوشته شدن کتاب شده و داستان نهان و به نوعی پشت پرده کتاب را هم بدانند. از این خرسندیم که توانستیم محیطی را فراهم کنیم که نویسندگان و مخاطبان آن را از آن خود بدانند و با احساس راحتی تولید آثار جدید را در کنار هم جشن گرفته و به گفتوگو درباره سایر آثار بنشینیم و پیوندی را بین خوانندگان حرفهای و غیر حرفهای با نویسندگان و سایر کتابخوانان برقرار کنیم.
در ادامه «مهین سماوات» کتاب «یک ماه خوب برای بچههای خوب» در سخنانی با بیانی گرم و صمیمی گفت: از حاضرین تشکر میکنم که با حضور خود نشان دادند برای کتاب و کتابخوانی ارزش قائل هستند و تشکر از خانم احمدی برای فراهم کردن این فضا که با ورود به آن احساس گرمی، صمیمیت و امنیت ایجاد میشود و حمایت این کتابفروشی از نویسندگان قابل تحسین است و در کتابفروشی دیگری در همدان این حمایت را ندیدهام.
این نویسنده با خنده و طنزی در کلامش ادامه داد: یکی از دوستانم گفت «خانم سماوات چه خبره؟ یه ترمز بزن!». واقعیت این است که کتابها در یک سال نوشته نشدهاند بلکه به مرور اینها را نوشتم اما از سال گذشته تاکنون پنج اثرم به چاپ رسیده است. مثلا نوشتن کتاب «عشق یک لبخند نیم سانتی» از 15 سال پیش آغاز شده است و تنها کتابی است که چندین بار آن را بازنویسی کردم، چون آن چیزی که میخواستم نمیشد برخلاف سایر آثارم که زیاد بازنویسی نمیکنم چون در ذهنم بارها آنها را بازنویسی میکنم.
وی افزود: نوشتن خون دل خوردن و زحمت زیادی دارد و زمانی را که سایر خانمها در جاهای دیگر صرف میکنند، من در خانه صرف خواندن و نوشتن میکنم. اما موضوع عشق و علاقه برای نوشتن مطرح است. من عاشق نوشتن هستم.
سماوات ادامه داد: ماه رمضان سال گذشته از طریق یکی از دوستانم که با گروهی از سازندگان انیمیشن و کمیک استیل آشنا شدم و به سفارش این دوستم درباره ماه رمضان برای بچههای گروه سنی «ب» که حتی روزه نمیگیرند، بنویسم. در نگاه اول فکر کردم نوشتن چنین موضوعی برای این گروه سنی شدنی نیست، به همین دلیل هیچ قولی ندادم اما همان شب ایده کار به ذهنم رسید اما تا پایان ماه رمضان آن را آماده کردم.
این نویسنده همدانی افزود: این کتاب تنها کتابی بود که طی یک ماه آن را نوشتم و برای این گروه ارسال کردم که خیلی هم از آن استقبال کردند. امسال با خود فکر کردم این کتاب را که به زبان انگلیسی و ژاپنی منتشر شده است، برای بچههای کشور خودمان هم منتشر کنم. سپس آن را به نشر جمکران سپردم و آنها نیز استقبال کردند و به چاپ رسید.
وی گفت: بیشترین مخاطب ما برای کتاب و قصه کودکان هستند. یعنی بچههای کوچک 4 و 5 ساله که اغلب بدون شنیدن غصه به خواب نمیروند اما متاسفانه پس از طی این مرحله خیلی معدود کودکانی هستند که کتابخوان شوند. مقصر این اتفاق بزرگترها هستند. پیشنهاد میکنم زمانی که کودکان به مرحلهای رسیدند که میتوانستند کتاب بخوانند، پس از آن بزرگترها شنونده کتابخوانی کودکان باشند و به این کار علاقه نشان دهند. یعنی بزرگترها به یک شنونده مشتاق تبدیل شوند و از آنها بخواهند که تصاویر را توضیح دهند.
سماوات افزود: توصیه میکنم حتی اگر والدین کتابخوان نیستند، کتاب را به دست بگیرند و شبی یکی دو ورق از کتاب را بخوانند یا حتی تظاهر به کتاب خواندن کنند. در شرایطی که لذتهای فضای مجازی کودکان ما را جذب میکند، کتابخوان کردن این کودکان هنر است.
نظر شما