در این مراسم حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، مهدی محبتی دانشیار گروه ادبیات فارسی دانشگاه زنجان و کوروش کمالی سروستانی، سعدی شناس و نویسنده آثار ادبی سخنرانی کردند.
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: بحث من در این مجلس نهتنها درباره دو کتاب عظیم او که اتفاقاً در میان ایرانیان و جهانیان به این دو کتاب شناخته شده است یعنی بوستان و گلستان که بحث در باب نثر حضرت سعدی است و آن مطالبی که ایشان به نثر دارد؛ مانند مولانا که کتاب عظیمش مثنوی یا دیوان شمس است؛ اما مجالس سبعه و فیه ما فیه را هم به نثر دارد.
جناب سعدی علاوه بر دو اثر درخشانش، بوستان و گلستان و همچنین غزلیات فوقالعاده عالیاش، در عین حال ۲۳ مجموعه نثری هم دارد؛ مثل مجالس پنجگانه ، نصیحتالملوک و البته رساله در عقل و عشق که این آخری را من به یاد دارم که حدود ۱۰ یا ۱۲ سال پیش به صورت تفصیلی در موسسه شهر کتاب مرکزی -در سالی که بزرگداشت سعدی بود- مورد بحث و مداقه قرار دادم و سپس به همت دکتر کمالی سروستانی تفصیل آن در کتاب سعدیشناسی به چاپ رسید.
او افزود: درحقیقت اصل بحث بنده در این باره بود که ما علاوه بر بوستان و گلستان به وجوه دیگر آثار سعدی هم باید بنگریم و آثار دیگر او را هم باید مورد بحث و تأمل و تحقیق قرار دهیم؛ بحث من در مجالس قبلی در این حوزه، شامل توضیح رساله کوچک عقل و عشق سعدی بود و تحلیل جدی و نگاه مهم او به نسبت میان عقل و عشق که البته نه فقط بر بنیاد آن رساله کوتاه بلکه با نگاهی بود که به غزلیات ، بوستان و گلستان این شاعر و حکیم گرانقدر داشتم.
بلخاری در ادامه سخنان خود گفت: امروز به یکی دیگر از این نثر نامه های جناب سعدی نگاه کردم و درباب آن نکاتی را خدمت شما عزیزان عرض کنم؛ یعنی مجلس سوم از مجالس پنجگانه.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی تأکید کرد: هنگامی که شما این متون نثری جناب سعدی را می خوانید و البته لذت عظیم را در قلمرو گلستان و بوستان نیز چشیده اید؛ با قدرت نثر عظیم او آشنا می شوید و از خداوند می خواهید که ایکاش سعدی در قلمرو نثر بیش از آنچه که امروز از او داریم مطالبی را می نگاشت و چون زبان او در اوج فصاحت و بلاغت است، وقتی در قلمرو معنا ظهور پیدا می کند، تلائم حضرت معنا و این زیبایی کلام را فوقالعاده بالا میبرد و به یک متن عالی تبدیل میکند.
اما صد حیف که متون نثری او کم است، مثلاً مجالس پنجگانه که عرض کردم خیلی رساله کوچکی است؛ اما چنان در قلمرو عرفان -که یکی از مباحث آن را توضیح خواهم داد- جناب سعدی بلندمرتبه و عالی صحبت کرده که حقیقتاً انسان آرزو می کند که ایکاش به اندازه ابیات و اشعار، متون نثری او هم وسیع و گسترده بود؛ زیرا عرفان و مسائل عرفانی در بیان سعدی جلوهگری بسیار مهمی دارد.
بلخاری توضیح داد: در مجالس پنجگانه، سعدی متعرض برخی از مفاهیم عرفانی شده است و در این ورود به مباحث عرفانی به صورت بسیار جدی نشان داده است که متأثر از از آن مشربی در عرفان است که شریعتمحور و شریعتمدار است؛ ارجاعات دائم او به آیات قرآن، همچنین احادیث و روایات یکی از موادی است که میتواند اثبات کند او تا حدود زیادی متأثر از طریقت شیخ شهابالدین سهروردی ملقب به شیخالاسلام یعنی صاحب عوارف المعارف است؛ همین مسئله رعایت شریعت در بیان طریقت به خصوص در متون نثری او به خوبی آشکار است.
او تأکید کرد: اندیشه سعدی در این متون، علاوه بر آن اتقان و استحکام و جمال و جلالی که دارد، نشانگر آن است که او «طریقت» را از منظر «شریعت» می بیند و به لزوم تلائم دوسویه شریعت و طریقت اعتقاد دارد.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با اشاره به مجلس سوم از مجالس پنجگانه سعدی گفت: سعدی در مجلس سوم بعد از مسئله نسبت دنیا و آخرت و اینکه جمع این دو با هم ممکن نیست، به سراغ عاشقی موسی(ع) و داستان بسیار مهم «رب ارنی ... - آیه ۱۴۳ سوره اعراف » می رود و تفسیر و تاویل بسیار زیبایی که او از این مسئله دارد، در نوع خودش بینظیر است.
او درادامه بیان کرد: این آیه یکی از آیاتی است که معرکه آرای مفسرین و حتی عرفا و محدثین است، هم محدثین سعی کردند که با استناد به احادیث این آیه را شرح دهند و هم مفسران بر بنیاد تفسیر عقلی و روایی سعی کردند که این آیه را تفسیر کنند و هم عرفا وارد این مسئله و معرکه شدند؛ مثل شمس تبریزی که در مقالات خود بحثی در این باره دارد و البته سعدی هم یکی از زیباترین تأویلها و تفسیرها در این باره را بیان کرده است.
سعدی درباره این داستان می گوید: «عشق بر موسی(ع) تاختن آورد، بر طور برآمد و به قدم صدق بایستاد و گفت: ارنی. خطاب آمد که: ای موسی، خودی خود با خود داری که اضافۀ خود میکنی «ارنی». این حدیث زحمت وجود تو برنیابد، یا تو خود را توانی بود یا ما را. لن ترانی سلطان شهود ما بر نهادی سایه افکنَد که او نیست شده باشد و در کتم عدم خود را جای داده، پس از آن ما خود تجلی کنیم. یا موسی، خود را بگذار و ما را هم به ما ببین که هر که ما را بیند، هم به ما بیند. از امیرالمؤمنین علی رضیالله عنه پرسیدند که: «بم عرفتَ ربک؟» قال: عرفتُ ربی بربی: او را بدو شناختم و دانستم که اگر نه بدو شناختمی، هرگز به سُرادقات مجد و معرفت او راه نیافتمی. اتقوا فراست المؤمن فانه ینظر بنور الله»
بلخاری تأکید کرد: در حقیقت این بیان سعدی شامل شرح یک آیه با استناد به مبانی عرفانی و روایی است که بسیار مهم و قابل توجه است و این باز می گردد به این که ارجاع اصلی سعدی در مسائل عرفانی، به کتاب و سنت است.
او ادامه داد: سعدی در اینجا با استناد به کلام مولی علی (ع) که پیشتر ذکر کردم، و با رجوع به یکی از روایات عرفانی- به نقل از بایزید بسطامی- وارد یک بررسی تطبیقی میان دو قول و قرائت می شود؛ قولی که در آن خداوند به موسی (ع می گوید: رَبِّ اشْرَحْ لِي وَيَسِّرْ لِي أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي ... در مقایسه با قولی که می فرماید: أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ وَ وَضَعْنَا عَنْكَ وِزْرَكَ الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ وَ رَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ... درحقیقت این نکته باز می گردد به عشق بیحدوحصری که سعدی به ساحت پیامبر مکرم اسلام (ص) دارد:
چه غم دیوار امت را که دارد چون تو پشتیبان؟
چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان؟
بلخاری افزود: سعدی در جایجای غزلیات خود ، عشق وافرش به پیامبر اعظم را نشان داده است و در مجلس سوم از مجالس پنجگانه یک بحث تطبیقی درباره «الم تر...» و «رب ارنی...» دارد؛ بر من بنما... نشانت ندادیم! ندیدی!... بنده از این مسئله تطبیقی، به بحث «الم نشرح لک صدرک...» و « رب اشرح لی صدری...» رسیدم و به عنوان طلیعه ورود به مجلس سوم، وارد شدم.
سعدی می گوید: موسی و غیر موسی را باید از تو عشق آموختن، ای محمد! که گوید «ارنی» تا گویند توییِ تو، همراه توست... چون دور دولت به تو رسد که سرور کائناتی و سرور موجودات، گویی اما: انا فلا اقول انا... من کسی هستم که هرگز نگویم، «من» با وجود محبوب... چون هستی او را باشد، ما را جز نیستی رخت فروننهد...
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی تأکید کرد: سعدی در اینجا نکات ظریفی را بیان می کند: وقتی موسی(ع) به حق می گوید «رب ارنی انظر الیک...» خود را در مقام حاکم قرار می دهد و به حق حکم می کند و کدامین عاشق است که معشوق را محکوم به حکم خود نماید. محمد (ص) به شرط ادب در درگاه خداوند آمد و بیاستحقاقی خویش بدید... طغیان ننمود... افتادگان وادی محبت این فریاد کنند: يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ.
او در پایان گفت: تمام آنچه که حضورتان قرائت کردم بخشی از مجلس سوم از مجالس پنجگانه جناب سعدی بود تا شما عزیزان را برانگیزانم به قرائت آن متونی از جناب سعدی که به نثر از او برای ما در تاریخمان باقی مانده است.
دعوت سعدی به استفاده صحیح از عمر و زندگی
درادامه این برنامه مهدی محبتی به ایراد سخن پرداخت و گفت: من در این فرصت کوتاه تلاش می کنم از محضر سعدی نکته برای زندگی بیاموزم و به شما نیز آن نکته را منتقل کنم، لذا عنوان بحثم سعدی در لابیرنت سعدی است، یعنی سعدی در هزارتوی خودش؛ منظور من البته این نیست که مثل برخی از متوسطان و کمدانان بگویم که در گلستان یا بوستان تناقض وجود دارد.
اوافزود: نکتهای که میخواهم عرض کنم این است که سعدی در حقیقتِ زندگی بسیار تأمل کرده، هم بهخاطر کتابهای زیادی که خوانده است و هم به خاطر سفرهای زیادی که داشته و هم به دلیل آن که انسان متأملی بوده است، اشارات فراوانی داریم که سعدی صرفاً اهل خواندن و نوشتن و تجربهکردن نبوده، بلکه اهل فکرکردن و تأمل بوده است.
استاد دانشگاه زنجان ادامه داد: سعدی در مقدمه گلستان می گوید: شبی تأمل ایام گذشته میکردم و سنگ سراچه دل را به الماس آب دیده می سفتم... خود این عبارات نشاندهنده آن است که او شخصیتی است که اهل تأمل و تفکر است یا وقتی می گوید: ای که پنجاه رفت و در خوابی... تمام این ها حاصل تأمل در معنای زندگی است.
اوتأکید کرد: آنچه که مورد توجه من است یک نفس تراژیکِ زندگی است که سعدی آن را به خوبی دریافته است و البته درسآموز از آن جهت است که به ما می گوید که در این عرصه چه باید بکنیم؛ سعدی می گوید: جز به خردمند مفرما عمل ... گرچه عمل کار خردمند نیست... منظور او این است که ای کسی که قدرت داری، فقط به انسان خردمند پست و مقام بده، هرچند که قبول ریاست کار انسان خردمند نیست... یعنی از یک سو ما را با گزارهای آشنا می کند مبنی بر این که برای هر نوع پستی، شرط اول خردمندی و عقلانیت است؛ تا برسد به حاکم؛ بنابراین از نظر سعدی حاکمی که خردمند نیست، عادل و متقی هم نخواهد بود؛ پس همه آنچه که باعث میشود فردی منشأ خیر باشد، بسته به این است که تا چه سطحی، عقل درونیاش قدرت دارد.
محبتی افزود: البته سعدی نقیض این امر را هم میگوید: گرچه عمل کار خردمند نیست... فرد خردمند و دانا دنبال پست و مقام نمیرود، البته همه خردمندان اگر پستها را کنار بگذارند، جاهلان حاکم خواهند شد و مصدر امور به دست بیخردان میافتد که نه عقلی دارند و نه عدالت و تقوا؛ یعنی سرنوشت انسانها به دست بیخردانی میافتد که خردمندان را نیز نابود میکنند.
بنابراین منظورم از حالت پارادوکسیکال یا تراژیک این است که در اینجا ما باید چه بکنیم و سعدی چه آموزههایی را به ما می دهد که ما براساس آن بهتر زندگی کنیم و کمتر ضربه بخوریم؛ از این رو وقتی می گویم سعدی در لابیرنت سعدی؛ نشانگر این است که او تا آخر عمر هم درگیر این مسئله مهم بوده است و حتی به یک چشمانداز روشنی هم نرسیده است که واقعا چه باید بکنیم تا بهخصوص در عرصه عمل اجتماعی حسرت نخوریم و خوشحال باشیم که تا حالا زندگی خود را ادامه دادهایم.
این استاد ادبیات دانشگاه زنجان در ادامه سخنان خود گفت: اگر آموزههای سعدی را دستهبندی کنیم به چند گزاره مهم می رسیم؛ یکی اینکه: خوشتر از ایام عشق ایام نیست... بامداد عاشقان را شام نیست... دراینجا بیشترین چیزی که سعدی به ما یاد می دهد این است که در زندگی لحظهای بهتر از «لحظات عشق» نیست... .
او می گوید: هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی/ الا برآن که دارد با دلبری وصالی». همانطور که مشاهده میکنید او خداوندگار کلام است و نحوه چینش کلمات او استادانه است. او میگوید به هیچ منصبی حسرت نبردم؛ اما یک جا حسرت می خورم؛ جایی که کسی خلوتی داردو دلبری را در آغوش دارد. بنابراین تمام دعوت او این است که از جوانی و عمرت لذت ببر تا در آینده حسرت نخوری.
محبتی در پایان تأکید کرد: حجم عظیمی از پندها و اندرزها در کلام و اندیشه سعدی به چشم میخورد؛ ازجمله اینکه جهان جای تنآسایی نیست و نباید زندگی ما توام با غفلت باشد و ضروری است که قدر هر لحظه از زندگی را بدانیم.
جمع بین این دو نحوه برخورد سعدی با این وضعیت تراژیک زندگی که نه از عیش و عشق بمانیم و نه از طاعت و عمل، یکی دیگر از درس های بزرگ سعدی است که با تامل در آثار او میتوان بدان راهکار رسید.
راز ماندگاری سعدی
درپایان این نشست نیز کوروش کمالی سروستانی طی سخنانی گفت: راز مانایی سعدی در واقع بحثی است که بهطور خلاصه درباره آن سخن خواهم گفت؛ اما باید گفت که فرهنگ آمیزهای از همه داشتههای یک ملت است و در سرزمین ما ادبیات دارای جایگاه ویژهای در این وادی است.
پرداختن به آثار کهن زبان فارسی پرداختن به هویت ملی و دینی است؛ چراکه در این سرزمین فلسفه و حکمت و تاریخ و دین با ادبیات درآمیخته است و از این روست که حکیمی چون سعدی در فرهنگ و ذهن و زبان جهان ایرانی و فرهنگ جهانی، جایگاه ویژه ای مییابد.
او ادامه داد: سعدی، شیرازهبند ادبیات فارسی و پایهگذار مکتب ادبی شیراز است و آثارش، کلیدیترین باورها و اندیشههای انسانی را بازتاب میدهد و بدین سان لباس فاخر شاعر ملی را برتن میپوشد. در حقیقت ادبیات هر قوم بازتاب زندگی، رنجها و آمال آنان است و کلیات سعدی در این زمینه سرامد آثار ادبی ایران است، فرهنگ اسلامی - ایرانی به گونهای وامدار زبان و حکمت اویند، همچنان که او، وامدار آنان است.
سروستانی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: رمز و راز ماندگاری و شکوه آثار سعدی در آن است که بر اساس نیازهای زمانه به ارزشهای فرهنگی، معنایی تازه بخشیده است و هماینک نیز پس از گذشت هفتصد سال، آرزوهای انسانی را در آن می یابیم و میکوشیم که آنها را با شیوه های زندگی مردم زمانه و نیازهای آنها وفق دهیم. چون کلام سحرآمیز او و جادوی اندیشهاش بر فرهنگ و هنر فارسیزبانان از یک سو و بر ذهن و زبان جهانیان از دیگر سوی در میان سخنسرایان ایرانی بیهمتاست.
نقش سخنانش بر تار و پود جان نشسته و از این روست که در زوایای گوناگون هنر به دست هنرمندان به گونه خط و نقش و آوا جلوه کرده است.
مدیرمرکز سعدی پژوهی شیراز درادامه گفت: نگارگران به تصویر مجالس بزم و وعظش کوشیدهاند؛ بافندگان در تار و پود رنگ نقوش و فلزکاران بر قلمدانهای فلزی و نقرهکوب و سینههای مفرغین و کاشیکاران بر کاشیهای زرینفام هفترنگ روی لعاب یا کاسههای سفالی یا کتیبههای گچبری و کتیبههای سنگی امارات و در بارگاه و آرامگاه او کلمات قصار و سخنان قلندرانهاش را حک کردند.
او در پایان سخنان خود تأکید کرد: اگر سعدی در حافظه تاریخی، ذوق شعری و عاطفی و احساس ایرانیان و فراتر از جغرافیای ایران، در مرزهای اندیشه و تخیل جهانی جایگاهی خوش یافته است، نشان از عزت و منزلت او در جامعه فرهنگ جهانی دارد که قرنهاست آثارش را در میان خود عاشقانه نگاهبانی می کند.
نظر شما