هدف از نگارش کتاب «آینههای غیبی» تحلیل کامل ارتباط انسان با فرشته و شیطان از منظر قرآن و حدیث و سپس تطبیق آن بر دو سریال ماورائی یعنی ملکوت (ارتباط انسان با فرشته) و اغما (ارتباط انسان با شیطان) است.
شاید بتوان گفت بنیادیترین آموزه معنوی دین اسلام، یا دستکم یکی از مهمترین آنها، باورآفرینی و ایمانافزایی به جهان غیب است؛ همانطور که آغازین ترنمهای قرآن کریم، ستایش مؤمنان به وصف غیبباوری است.
به نظر میرسد جهان معاصر نیز تشنه معنا و گرسنه معنویت و شیفته غیب و حقایق ماورایی است. همانطور که آندره مالرو معتقد است: «قرن بیستویکم، یا قرن معنویت خواهد بود یا وجود نخواهد داشت.» در این میان، رسانهها که از عناصر فرهنگی برجسته قرن بیستویکم بهشمار میروند، میتوانند در توسعه معنویت خواهی در این قرن نقش مهمی ایفا کنند؛ زیرا به تصریح ارتباط شناسان، یکی از کارکردهای رسانهها، انتقال فرهنگی است که عبارت است از: آموزش و ترويج فرهنگ، عقاید و ارزشها.
رویکرد تجسمبخشی رسانهای به پدیدههای ماورایی (که در دورههای هشتاد در تلویزیون ایران رخ داد)، نویدبخش فصل نوینی در سینمای معنوی ـ تربیتی و بخشی از ادای رسالت تلویزیون در انتقال فرهنگ غیبباوری به نسل نو بود؛ سینمايی نو و استعلايی، آنهم در فضایی که برخی متون درسی رسمی و آکادميک ایران معاصر، ژانرهای نمایشی را در تراژدی، کمدی، ملودرام و مضحکه منحصر میدانند، اما افسوس که ساخت این «گونه» ارزشمند، که در آغاز راه بود، در سالهای اخیر به کلی متوقف شد. گذشته از اشکالات بجا و انتقادهای خیرخواهانه کارشناسان سینمایی و مذهبی که میتوانست با همدلی و حمایت مسئولان و سیاستگذاران به رشد و تعالی بیشتر این هنر استعلایی بینجامد، نکوهش، تحقیر و اشکال تراشی برخی کارشناسان و گاهی کارناشناسان سینمایی و دینی و مذهبی نیز در دلسردی و بیرغبتی سازندگان، تأثیر مهمی داشت.
هدف از نگارش تحقیق فرارو، تحلیل کامل ارتباط انسان با فرشته و شیطان از منظر قرآن و حدیث و سپس تطبیق آن بر دو سریال ماورائی یعنی ملکوت (ارتباط انسان با فرشته) و اغما (ارتباط انسان با شیطان) است و نگارنده در این تطبیق، در پی تقویت بُعد نظری سریالهای معناگرا در یک حوزه خاص از فیلم، یعنی ماورا، آن هم شاخهای محدود از ساحت ماورا، یعنی تصویری صحیح و اسلامی از فرشته و شیطان و ارتباط آنان با انسان در فیلم است.
آینههای غیبی، ارتباط انسان با فرشته و شیطان را از منظر قرآن و در کنار آن برخی احادیث کاویده است و نتیجه این کاوش را در راستای ارزیابی دو سریال ماورائی که به بازنمایی ارتباط یادشده پرداختند به کار برده است. در این میان برخی الگوها و نظریههای ارتباط شناختی که گزارههایی منطقی و یقینی و نه نظریاتی حدسی محسوب میشوند، به عنوان اسلوب تبیین و تحلیل و نه ماده بحث، دستمایه قرار گرفتهاند. پس از تبیین کلی الگوی ارتباط انسان با فرشته و شیطان و در پرتو این الگوی کلی، دو سریال ماورائی ملکوت و اغما به عنوان «مورد» با دو روش تحلیل روایت (طبق دو الگوی پراپ و گرماس – لاری وای) و تحلیل نشانهشناختی (طبق دو الگوی تحلیل رمزگان تلویزیونی اسلین و تحليل تقابلی سوسور ـ اشتراس) نقد شدهاند تا با کمک تحلیل انتقادی این دو «مورد»، و نیز دستمایه قبل یعنی الگوی ارتباط شناختی ـ اسلامی در ارتباط انسان با فرشته و شیطان، الگوهایی کلی از این ارتباط در هر نوع فیلم نیز در دو بعد روایت شناختی (منطق داستان) و نشانهشناختی (تمثل سینمایی) ارائه شود.
روش به کار رفته در تحلیل آیات و روایات در این تحقیق، روش اجتهاد است که بر اساس مولفههایی از این روش که متناسب با سنخ این تحقیق است، متناسب سازی شده است.
این پژوهش در شش فصل نگاشته شده است: فصل اول به مباحث مفهومی و نظری و روششناختی میپردازد. فصل دوم، هستی شناسی انسان، فرشته و شیطان پرداخته را تحلیل کرده است. فصل سوم فراگرد ارتباط انسان با فرشته و شيطان را از منظر ارتباط شناختی تحلیل میکند؛ در این فصل، دادهها و تحلیلها همگی قرآنی روایی و با تأکید بر آیات قرآنی است. این فصل، درنهایت الگویی ارتباطی از این فرایند ارائه کرده است که در تحلیل روایی و نشانهشناختی این ارتباط کارایی دارد.
فصل دوم و سوم درواقع زمینه معرفتی و بنیادی برای سه فصل بعد را فراهم آورده است. فصل چهارم، ارتباط انسان با فرشته را با روش تحليل روايت و تطبیق بر سریال ملکوت بررسی میکند؛ در تحلیل روایت، خط سیر داستان و فراز و فرود آن تبیین میشود. در پایان این فصل، الگویی کلی از سیر داستانی ارتباط انسان با فرشته معرفی شده است که علاوه بر کلیت در تحلیل اسلامی، در تولید فیلم نیز به عنوان الگویی عام قابل استفاده است.
فصل پنجم، با همان روش، هدف و درونمایه، ارتباط انسان با شيطان را با روش تحليل روايت و تطبیق بر سریال اغما تبیین کرده است. در پایان این فصل نیز الگویی کلی از سیر داستانی ارتباط انسان با شیطان معرفی شده است که این الگو نیز که علاوه بر کلیت در تحلیل اسلامی، در تولید فیلم نیز به عنوان الگویی عام قابل استفاده است.
فصل ششم با رویکرد نشانه شناختی، تمثل شخصی و شخصیتی فرشته و شیطان با تطبیق بر دو سریال ملکوت و اغما را ارزیابی میکند و درنهایت الگوهایی کلی در این موضوع ارائه کرده است که این الگو نیز که علاوه بر کلیت در تحلیل اسلامی، در تولید فیلم نیز به عنوان الگویی عام قابل استفاده است.
نام تحقیق فرارو، دربردارنده سه پیام است: اولاً با تعبیر «آینه» بر ماهیت بازنمایانه فیلم تأکید میکند؛ ثانیاً تعبیر «غیبی»، ماوراییبودن موضوع مورد بحث را مینمایاند؛ ثالثاً با مجموع این عنوان یعنی «آینههای غیبی» اشارهای به کتاب آینههای جیبی، تألیف مارشال مک لوهان دارد که ماهیت تلویزیون را در آن کتاب تحلیل کرده است؛ به این امید که راه سریالهای ماورایی که متأسفانه متروکه شده است، مجدداً بازگشایی شود و آن آینهها بیش از گذشته در خدمت آموزههای معنوی قرار گیرد.
نگارش کامل این تحقیق حدود شش سال طول کشیده و در این فاصله بارها حک و اصلاح و در راستای تقویت مبانی آن تلاش شده است. از تحقیق فرارو چهار مقاله در مجلات پژوهشی اسلامی و اجتماعی و ارتباط شناختی منتشر شده و یک مقاله قبل از انتشار در مجله، در چهارمین جشنواره سراسری هنر آسمانی که در زمستان 1395 در شهر مقدس قم برگزار شد، در میان طلاب و دانش آموختگان برادر و خواهر حوزههای علمیه سراسر کشور مقام اول را کسب کرده است.
کتاب «آینههای غیبی» با عنوان تبیین ارتباطْ شناختی - اسلامیِ ارتباط انسان با فرشته و شیطان و استخراج الگویی از بازنمایی رسانهای آن در موازنه با دو سریال ملکوت و اغما نوشته مصطفی همدانی استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم با شمارگان 500 نسخه به بهای 40 هزار تومان به اهتمام دفتر پژوهشهای کاربردی دین و رسانه؛ گروه هنر، ارتباطات و فضای مجازی و از سوی انتشارات دین و رسانه (وابسته به ادارهکل پژوهشهای اسلامی رسانه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران) منتشر شده است.
نظر شما