حسین ملکی گفت: پیروی از ایدههای کتاب «مدیریت تئاتر: روشهای راهبری برای قرن بیست و یکم» میتواند کمک کند تئاتر تبدیل به یک نهاد مستقل شود که حالا برای دریافت حمایتها و حقوقش با دولت وارد مذاکره شود. بنابراین پیشنهادهای این کتاب به استقلال طلبی تئاتر کمک میکند که این امر قطعا وضعیت اجرایی، اداری و حتی کیفی تئاترمان را ارتقا میدهد.
برای این که موضوع مورد بحثمان کمی برای مخاطبان روشن شود میخواهم این سوال را بپرسم که مدیریت تئاتر یعنی چه؟ آیا مدیریت تئاتر با مدیریت سایر نهادها (به عنوان مثال سینما) تفاوتی دارد؟
به طور کلی مفهوم مدیریت در تقابل با مفهوم اداره کردن، به معنای ایجاد هماهنگی میان منابع در دو ساحت مالی و نیروی انسانی است. این تعریف عام را میتوان به تئاتر هم نسبت داد اما بدون تردید جزئیات مربوط به هماهنگسازی منابع در هر نهاد با یکدیگر متفاوت است. برای مثال در تئاتر و به طور کلی در هنرهای اجرایی، برخلاف سینما، جدای از تفاوتهای ماهوی و ساختاری، با وضعیتی مواجه هستیم که برای اجرای نمایش، هرشب با عوامل تولید سر و کار داریم و همین امر سبب میشود مدیریت آن با مدیریت سایر نهادهای هنری متفاوت باشد. اگرچه اشتراکاتی نیز در این زمینه وجود دارد.
اساسا چه نیازی به مدیریت تئاتر و فراگیری این علم وجود دارد؟
اساسا هر پدیدهای برای تعالی و تکامل نیاز به مدیریت دارد اما به کارگیری علم روز دنیا در زمینه مدیریت تئاتر یعنی معین کردن متدها برای استانداردسازی فرآیندها که این امر میتواند به معین شدن کارکرد اجتماعی تئاتر و ضرورت وجودی آن و افزایش کیفیت تولیدات تئاتر و خدماتش به فعالان و تماشاگرانش شود.
آیا مدیریت تئاتر به این شیوه در ایران وجود دارد؟ یا این که این رشته در مراکز آموزشی کشورمان تدریس میشود؟
رشته دانشگاهی که هیچ، حتی واحدی درسی به این عنوان نداریم. اگرچه در یکی دو سال اخیر ظاهرا در مقطع دکتری مطالعات تئاتر دانشگاه تهران واحدی به این نام گنجانده شده است اما همچنان دانشجویان مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد تمامی گرایشهای هنرهای نمایشی هیچ تصوری از این امر ندارند. چراکه اساسا سیستم آموزش دانشگاهی ما تنها به آموزش زیباییشناسی در حوزه خلق و تولید اثر میپردازد و به چگونگی فرآیندهای تولید و عرضه آن بیاعتناست. من در زمان دانشجوییام به مانند همنسلهایم سادهترین اطلاعات، خارج از حوزه زیباییشناسی تئاتر، مانند اینکه برای اجرای نمایشمان باید از کجا مجوز بگیریم، چه مجوزهایی باید بگیریم، چگونه با سالنها درباره اجرا مذاکره کنیم و ... را نداشتیم. هنوز هم این اطلاعات ساده و اولیه که به حوزه مدیریت تئاتر بازمیگردد را دانشجویان هنرهای نمایشی ندارند.
با توجه به این که برخی از اهالی تئاتر در ایران معتقدند که تئاتر باید از سوی دولت حمایت شود، شما فکر می کنید شکلگیری این شیوه به تئاتر کمک میکند؟
تئاتر از آنجا که به مقوله فرهنگ بازمیگردد اساسا باید از سوی دولت حمایت شود. چراکه متولی امر فرهنگی دولت است اما این حمایت به چه شیوهای باید انجام شود مسئله است. وقتی ساختاری برای تئاتر وجود نداشته باشد، کمکهای دولتی معطوف به افراد میشود و این امر جدای از آنکه سبب به وجود آمدن رانتها میشود و شفافیت در میزان کمکهای دولتی را از بین میبرد، عدهای نورچشمی در چرخه تئاتر رشد میکنند و عدهای با استعداد حذف میشوند. مضافا تئاتر ضرورت وجودیاش را نیز از دست میدهد و تبدیل میشود به چیزی که هست و اگر نبود هم اشکالی ندارد. اشکالش در نیستی آن است که فقط عدهای از نان خوردن میافتند. وقتی تئاتر ساختار کمپانی را پیدا کند، از وضعیت حقیقی به وضعیت حقوقی تغییر ماهیت میدهد، مناسباتش شفاف و قابل پیگیری میشود، به عنوان یک پدیده اجتماعی قابلیت تعریف معین پیدا میکند، محدوده و طبقه مخاطبانش مشخص میشود و آن وقت نه فقط در محدوده مرزهای داخلی، که میتواند در مرزهای خارجی نیز به عنوان مبادلات فرهنگی به تعامل درآید.
میتوان اینطور برداشت کرد که مدیریت تئاتر، این هنر را به سمت خصوصیسازی میبرد؟ اگر اینطور است این خصوصیسازی کمکی به بهتر شدن وضعیت حال حاضر تئاتر کشورمان میکند؟
اگر منظورتان از خصوصی سازی به معنای جدایی از دولت است این اتفاق هرگز برای تئاتر رخ نمیدهد. همانطور که خدمتتان عرض کردم تئاتر مقوله فرهنگی است و متولی مقوله فرهنگی دولت. اساسا به همین علت است که دولت هیچگاه از نقش نظارتیاش بر تولیدات نمایشی سر باز نمیزند. خصوصیسازی در تئاتر یک ایده جعلی است که متاسفانه زمانی در تئاتر طرح شد و عدهای از فعالان تئاتر بدون داشتن فهمی از آن و ابعاد فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن در ایران، با حماقت تمام به این ایده دامن زدند و البته هنوز هم میزنند.
اگرچه تعدادشان بسیار اندک است. البته یک نکته که نباید مغفول بماند آن است که تئاتر خصوصی در ایران اساسا به معنای تاسیس سالنهایی با مالکیت غیردولتی بود که برای اجرای نمایش میشد آنها را در اختیار گروهها قرار دارد و از آنها اجاره بها دریافت کرد. اما این عبارت خصوصیسازی در گذر این سالها معناهای دیگری یافته که آن معناها در رابطه با تئاتر اساسا غلط است. اما پیروی از ایدههای این کتاب میتواند کمک کند تئاتر تبدیل به یک نهاد مستقل شود که حالا میتواند برای دریافت حمایتها و حقوقش با دولت وارد مذاکره شود. بنابراین پیشنهادهای این کتاب نه به خصوصیسازی که جعلی است بلکه به استقلالطلبی کمک میکند که این امر قطعا وضعیت اجرایی، اداری و حتی کیفی تئاترمان را ارتقا میدهد.
در گفتوگویی مطرح میکنید که کتاب «مدیریت تئاتر» را بیشتر مناسب تئاتر شهرستانها میدانید تا تئاتر تهران، آیا این شیوه در تهران دیده میشود؟
در تهران به دلیل گستردگی اجراها، افزایش تعداد فعالان و همینطور سالنهای غیردولتی، در سالهای اخیر مناسبات جدیدی به وجود آمده است که ضرورت پیدا شدن ساختار جدید برای تئاتر کمکم دارد در میان فعالان آن به وجود میآید. ساختاری که به نظر میآید دیگر صرف گروه بودن برای توسعه دستاوردهای فعالان تئاتر کافی نیست و آنها میخواهند هویتهای جدیدی پیدا کنند. برای گروههای تهرانی کمکم دارد مهم میشود که نمایششان در چه تماشاخانهای اجرا میشود و عقبه اجراهای آن تماشاخانه چیست. دارد مهم میشود که نمایششان را در خارج از مرزهای ایران نیز اجرا کنند، دارد برایشان مهم میشود که نمایششان را در قالب یک تور به شهرهای مختلف ببرند و این امور همگی ایدههایی هستند که با استاندارد شدن ساختار یک تئاتر به وجود میآیند و کتاب آنها را پیشنهاد میدهد. از این رو به نظر بنده میآید این ایدهها را که در تئاتر کلانشهرهایی مانند تهران و مشهد و شیراز و ... به واسطه وضعیت جدید تئاتر به وجود آمده، در تئاتر شهرستانها نیز میشود با خواندن این کتاب از سوی فعالان زمینههایش ایجاد شود.
اگر موافقید کم کم وارد فضای کتاب «مدیریت تئاتر» شویم. ابتدا میخواهم از عنوان آن شروع کنم؛ «روشهای راهبری برای قرن بیستویکم»؛ این روشهای راهبری شامل چه مواردی میشود؟
کتاب وظایف مدیر را در چهار حوزه برنامهریزی، سازماندهی، راهبری و کنترل طبقهبندی میکند. بنابراین راهبری یکی از وظایف مدیر است که به حوزه رفتار برمیگردد و از این رو با علوم اجتماعی در ارتباط است. روشهای راهبری به متدهای اداره یک نهاد برای توسعه و افزایش بهرهوری و رضایت شغلی اشاره دارد که نویسنده کتاب آنه را متناسب با علم روز دنیا در حوزه مدیریت کاوش کرده و در یک مطالعه تطبیقی با تئاتر انطباق داده است. موارد مربوط به ابتکار عمل و نوآوری، ایجاد تغییر، ریسکپذیری و موارد این چنینی همگی به امر راهبری در مدیریت اشاره دارند که کتاب به تفصیل و با ارائه مثال درباره آنها حرف زده است.
در جایی از کتاب مطرح شده که «مدیریت تئاتر» به دنبال پیوند زدن مدیریت حوزه سب وکار با مدیریت در عرصه هنر است. منظور از این هنر، در همه حوزههاست یا صرفا تئاتر؟ و اگر منظور فقط تئاتر است این پیوند با سایر هنرها چگونه است؟
در اینجا منظور هنرهای اجرایی است که رقص و بال و اپرا و ... را هم شامل میشود اما این گونه از هنرها در کشور ما رایج نیستند.
ایا نحوه تبلیغات و بازاریابی با شیوه معمول آن باید متفاوت باشد؟
من نمیدانم وقتی از شیوه معمول آن صحبت میکنید منظورتان چیست اما آنچه کتاب پیشنهاد میدهد آن است که روابط عمومی و تبلیغات تئاتر، زیر مجموعه واحدی به نام بازاریابی قرار دارد که وظیفه این بخش سازمانی، جذب اسپانسر، هوادار، حامیان معنوی، حامیان دولتی و مخاطب برای کمپانی تئاتر، نه تنها در سطح یک منطقه و شهر بلکه در سطح کشور و جهان است. چیزی که به عنوان تبلیغات و بازاریابی در تئاتر ایران امروزه رواج دارد، تهیه خبر اجرای نمایش، شامل ساعت اجرا، مکان اجرا، هزینه بلیت اجرا و عوامل اجرا است که فعالان روابط عمومی تئاتر در اختیار یک خبرگزاری قرار میدهند و تعدادی عکس یا تیزر نیز که گروه نمایش آن را آماده کرده در شبکههای اجتماعی بارگذاری میکنند. همزمان با هم برای چند نمایش هم این کار را انجام میدهند. البته برخیهاشان برای بلیتهای مهمان هر اجرا هم برنامهریزیهایی انجام میدهند و این وظایفی که اکنون آنها انجام میدهند با شرح وظایفی که کتاب تشریح میکند و پیشنهادهایی که برای ارتقا آن میدهد بسیار متفاوت است. چراکه فعالان روابط عمومی در ایران برای یک نهاد حقوقی کار نمیکنند. در بهترین حالت برای دیده شدن نمایش یک گروه در زمان اجرایش کار میکنند و با هر گروه هم ممکن است تنها یک بار کار کنند.
برداشت من از خواندن کتاب این است که نویسنده برای این کمپانی تئاتری که از آن صحبت میکند چارت سازمانی تعریف کرده و وظایف هر یک را مشخص میکند و در تمام فصول به نحوه انجام این مسئولیتها میپردازد؟ از همین جهت است که خواندن کتاب «مدیریت تئاتر» برای همه اهالی تئاتر مناسب است؟
به طور کلی این کتاب یک نهاد حقوقی تحت عنوان کمپانی تئاتر را تعریف میکند، انواع آن را برمیشمارد و بعد متناسب با این انواعی که آنها در دنیا و کشورهای صاحب تئاتر دارند، ساختار سازمانی طرح میکند، شرح وظیفه شغلی ارائه میدهد، اطلاعاتی درباره مناسبات مالی و صورتحسابهای رایج در کمپانی تئاتر ارائه میدهد، وظایف مدیر این نهاد را شرح و بسط میدهد و برای توسعه آن و برون رفت از چالشهای مرسومش پیشنهادهایی ارائه میدهد. بنابراین خواندن این کتاب نه تنها برای کسانی که کار مدیریت تئاتر انجام میدهند کاربردی است بلکه برای تمامی عوامل فعال در تئاتر نیز از آنجا که با شرح وظیفه شغلی خود، فرآیندهای استاندارد کاری خود و نیز سلسلهمراتب اداری و اجرایی منصب خود آشنا شوند میتواند مفید باشد.
فکر میکنم مطالعه این کتاب، گفتوگو پیرامون پیشنهادهای کتاب و به کار بستن آنها میتواند سبب روشن شدن کارکرد اجتماعی تئاتر، توسعه و اصلاح فرآیندهای مدیریتی و اجرایی آن شود و به فعالان تئاتر جدای از شخصیتهای حقیقیشان، تشخصهای حقوقی نیز ببخشد. امیدوارم این اتفاق به زودی توسط فعالان تئاتر در ایران محقق شود.
انتشارات نمایش کتاب «مدیریت تئاتر: روشهای راهبری برای قرن بیست و یکم» نوشته آنتونی راین با ترجمه حسین ملکی را در 356 صفحه، 1000 نسخه و با قیمت 40000 تومان منتشر کرده است.
نظر شما