عضو هیات علمی ارتباطات و رسانه دانشگاه تهران میگوید: بحران کرونا نوعی نارسایی ارتباطی در کل «اکوسیستم سلامت» کشور را آشکار کرد و همچنین یک «ترمز تاریخی» برای انسان متفکر است تا به فلسفه وجودی خود در زمین بیاندیشد.
پدیده کرونا را از لحاظ کلیت و ساختار اجتماعی چگونه میبینید؟
باید توجه داشت که ما هنوز در ابتدای پدیده «کرونا» هستیم و هنوز برای مطالعه جامع همه ابعاد آن زود است. با اینحال، با مشاهده همین زوایایی که آشکار شده، اگر بخواهیم تاریخ صدساله اخیر بشر، شامل تمامی تحولات سیاسی اقتصادی و اجتماعی شرق و غرب و نیز پیشرفتهای فناوری و تکنولوژیکی، پیشرفتهای جنگی، تسخیر فضا و آسمانها و ... را جمعبندی کنیم، «کرونا» آمده است تا از همه حساب پس بکشد. برای من به عنوان فردی که سال گذشته را عمدتا درگیر مطالعات اجتماعی، فرهنگی و رسانهای بحران «سیلاب فروردین 98» بوده است، هیچ چیز نمیتوانست همانند بحران کرونا «کابوس» واقعی نظام سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ارتباطی و حتی روانی جامعه در مقیاس جهانی را تعبیر کند. سیلاب با آن عظمت، یا آنچه که ما در یکسال گذشته «بحران» مینامیدیم و معتقد بودیم تاریخ ایران را باید به تاریخ قبل از سیل 98 و بعد از سیل 98 تقسیم کرد، اکنون در برابر «کرونا» شبیه یک شوخی اجتماعی است.
مسئولیت رسانهها در این شرایط چیست؟
یک زمانی هارولد لاسول و چارلز رایت برای رسانهها چند نقش و کارکرد تعریف کرده بودند که كاركرد نظارت بر محيط، ايجاد همبستگی اجتماعي در واكنش به محيط، انتقال ميراث فرهنگي و سرگرمي و پر كردن اوقات فراغت از مهمترین آنها محسوب میشد. در شرایط فعلی به نظر نمیرسد تغییری در نقش و مسئولیت واقعی رسانهها ایجاد شده باشد، اما آنچه که تغییر کرده تحول در مفهوم خود «رسانه» و ظهور بازیگران متنوع، متکثر و ناشناخته است. به این اعتبار میتوان سردرگمی، نگرانی و گمراهی مخاطب را در سیل انبوهی از پیامهایی که خواسته یا ناخواسته دریافت میکند، به شرایط اجتماعی و فرهنگی امروزه افزود. نگران کننده تر از این «سردرگمی و گمراهی» مخاطب، این است که هنوز کور سوی امیدی نیز در برابر وی و اینکه وی با این حجم انبوه از رسانهها و پیامها و خالقان پیامهای متضاد و متناقض چه باید بکند، نیست.
دانش «ارتباطات و سلامت» چه پیامی برای این روزهای مردم دارد؟
اول از همه ضروری است که هم جامعه و هم مسئولان در این شرایط سخت، قدردان کادر درمان نظام سلامت کشور باشند. در کنار همه کمبودها و نارساییها، میبینیم که کادر درمان، بهخصوص پزشکان و پرستاران، با از خودگذشتگی تمام دارند با این پدیده دست و پنجه نرم می کنند و بعضا جان خود را نیز از دست میدهند. در کنار کادر درمان، نباید منکر تلاشهای حرفهای گروهها و افراد و مردمان بیشماری شد که در این شرایط بحرانی بیشترین تلاش و کوشش را برای مقابله با کرونا انجام میدهند و در این حین فرصتسازیهای زیادی نیز انجام دادهاند که امیدواریم در جای خود دیده شود. با اینحال، به نظر من بحران کرونا یک مساله جدی و عمیق در ارتباط با نظام سلامت و مراقبت آشکار کرد و آن نوعی نارسایی ارتباطی در کل اکوسیستم نظام بهداشت و مراقبت کشور است. این مساله چند بُعد دارد، اما قبل از پرداختن به ابعاد آن باید گفت «اکوسیستم سلامت» در قرن 21 تحت تاثیر فناوری به خصوص اینرنت اشیاء پزشکی به سمت شکل جدیدی از نظام سلامت و مراقبت پیش رفته که به «پزشکیp4 » - Predictive، Preventive، PersonalizedوParticipatory -مشهور است یعنی نظامی مبتنی بر پیشبینی، پیشگیری، شخصی شده(خصوصی) و مشارکتی. حال اگر از این زاویه به اکوسیستم نظام سلامت کشور نگاه کنیم، میبینیم که ما هنوز در ایجاد یک نظام سلامت مبتنی بر پیشبینی و پیشگیری راه زیادی داریم. در همین بحران کرونا، نظام سلامت ما از درمان شروع کرد که در نظام «پزشکی 4P» کمتر جایگاهی دارد.
مشکل جدیتر را میتوان در دو بُعد «شخصی شده» و «مشارکتی» دید. اینکه هنوز عموم جامعه در پذیرش اصول بهداشت فردی با دشواریها و کمبودهایی مواجه است. اینکه هنوز مشارکت جدی برای مقابله با این بحران از سوی مردم و افکار عمومی دیده نمیشود، البته منظور مشارکت دلبخواهانه است و نه مشارکت اجباری با استفاده از زور یا مثلا قرنطینه اجباری. البته این ضعف عدم مشارکت فقط متوجه مردم نیست، ضعف در مکانیسم ارتباطی نظام سلامت است که همچنان به طور سنتی «از بالا به پایین» است، یکطرفه است و زمینه مشارکت و دیالوگ عمومی به خصوص از سوی گروهها، سمنها، نهادهای مدنی و ... را نمیطلبد، مگر اینکه با یک شرایط دشوار و استثنایی مثل الان (بحران کرونا) مواجه شود. از سوی دیگر بحث مهم «سواد سلامت» است که خود یک پیچیدگی مضاعف است. اینکه چرا افکار عمومی حتی در این شرایط بحرانی، درمان را در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی غیررسمی میجوید، پاسخی جز فقدان «سواد سلامت» برای آن وجود ندارد. ابعاد دیگری از این فقدان «سواد سلامت» را میتوان در سوء استفاده یک عده با عنوان طب سنتی، رقابت تلفات مصرف مشروبات الکلی با قربانیان کرونا، احتکار لوازم بهداشتی با هدف سودجویی و مسایلی این چنینی دید.
لذا در مجموع آنچه که به دنبال برجسته ساختن آن هستیم این است اکوسیستم سلامت و مراقبت کشور واقعا به متخصصان علوم اجتماعی و ارتباطی نیاز دارد تا بتواند بر بخش عظیمی از چالشی که از ناحیه فقدان مشارکت عمومی با آن مواجه است، غلبه کند. ای کاش هم اکنون در کنار کادر درمان، یک کادر فرهنگی و اجتماعی آموزش دیده وجود میداشت و میتوانست بخش از سختیها و دشواریهای ارتباطی و مفاهمهای بین کادر درمان و طیف وسیع بیماران را بردوش بکشد. به نظر من کنشگران اجتماعی و فرهنگی و ارتباطگران حرفه ای بهتر می توانستند افکار عمومی جامعه را به مشارکت در پویشهای ضدکرونایی فرابخوانند و قانع کنند.اینها مواردی است که اکنون فقدان آن بیشتر احساس میشود.
نقش تکنولوژیهای نوین ارتباطی در این بحران چیست؟
بحران کرونا اگر تمامی ابعادش و زوایایش منفی باشد، حداقل برای فناوریهای نوین ارتباطی زوایای مثبت و در عین حال چالش برانگیز داشت. زوایای مثبت کرونا برای فناوریهای نوین ارتباطی این بود که باعث شد تا انسان کمی جنبه روشن و مثبت فناوری را هم ببیند و متوجه شود که چقدر وجود آن برای حیات ضروری است. این به خصوص برای کسانی که همواره دربرابر تکنولوژی گارد میگرفتند و پیشرفت آن را یکسره معادل نابودی انسان و تمدن انسانی میدانستند، بسیار آموزنده است. البته در اینجا منظور فناوری با کاربردهای انسانی است و به هیچ عنوان منظور فناوریهایی که با هدف تخریب وسیع و مثلا کشتار جمعی تولید و توسعه مییابند، نیست. الان که تقریبا بیش از نیمی از مردم حهان در قرنطینه به سر میبرند، تمامی امور اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و کل سیستمها حکمرانی از طریق تکنولوژی (اپلیکیشنها، اینترنت، پلتفرمهای سازمانی و ....) صورت میگیرد و ظاهرا هم همه چیز به خوبی پیش میرود. به نظر من این تحول شگرفی در زندگی انسان به خصوص پس از کرونا ایجاد خواهد کرد.
اما بُعد چالش برانگیر کرونا برای فناوریهای ارتباطی این است که به نظر میرسد برای اولین بار انسان قرار است در معرض داوری و قضاوت مهمترین و برجستهترین دست ساخته خود یعنی هوش مصنوعی قرار گیرد. اخیرا شرکتهای اینترنتی و برخی از شبکههای اجتماعی همانند توئیتر اعلام کردهاند که قصد دارند از طریق هوش مصنوعی به مقابله و حذف اطلاعات نادرست در مورد کرونا بپردازند و این حتی شامل حسابهای کاربری افراد مشهوری مثل دونالد ترامپ نیز شد. این مواجهه هوش مصنوعی با انسان که به نظر میرسد به صورت عمومی برای اولین بار صورت میگیرد، تبعاتی خواهد شد که آثار آن بعدا نمایان خواهد شد.
به نظر شما کرونا چقدر جوامع و دولتها را به چالش کشیده است؟
در سطح کلان، کرونا نه فقط جوامع و دولتها، که به نظر من انسان را به چالش کشیده است. انسان بعد از کرونا باید نسبت به فلسفه وجودی خود در زمین بیاندیشد. اینکه برای چه آفریده شده و با حیات کره زمین چه کار کرده و در چه مسیری پیش میرفته است. کرونا به نظر من یک «تُرمز تاریخی» برای انسان متفکر است. اخیرا یک مرکز پژوهشی در غرب اعلام کرده بود که بحران کرونا حیات بیولوژیک کره زمین را متحول خواهد خواست، میلیونها مترمکعب گازهای گلخانهای کاهش خواهد یافت، بقای صدها گونه گیاه و جانور در معرض خطر تداوم خواهد یافت، آسمان آبیتر خواهد شد، میلیونها تن زباله پلاستیکی کاهش خواهد یافت و چندین مورد مشابه دیگر. اینها به نظر من باید باعث تفکر عمیق انسان از عملکرد خودش، نسبتش با حیات زمین و وظیفه و تعهدش نسبت به آینده شود.
در سطح خُرد، کرونا کل سیستم و نظامهای حکمرانی در کل جهان را به چالش کشید و به هم ریخت. اخیرا نشریه فارن پالیسی مصاحبه ای با بیش از 10 استراتژیست جهانی در مورد تاثیرات سیاسی اجتماعی کرونا در جهان داشت که جمع بندی همه آنها به نوعی حکایت از گذار از نظم فعلی سیاسی به سمت و سویی نا مشخص و غیرقابل پیش بینی داشت. در واقع می توان گفت کرونا نوعی «پایان» برای نظم فعلی حاکم بر جهان رقم زده است. سرعت شیوع این ویروس نشان داد که نظامهای حکمرانی با وجود آن همه ادعا و پشرفت، نه فقط در عالم نظر، بلکه در عمل نیز بسیار عقب و ناکارآمد است. رصد تاخیر در تصمیمگیری دولتهایی مثل ایتالیا، فرانسه، اسپانیا، ژاپن و آمریکا و ...، حتی در مواردی که به وضوح بدیهی به نظر می رسید، خرده رفتارهای فرهنگی و اجتماعی که در برخی از به ظاهر متمدنترین و پشرفتهترین کشورها دیدیم و ... هرچند تاسفبرانگیز است، اما همه به عنوان واقعیتهایی که وجود دارد، آموختههای زیادی به همراه دارد که امید است یک به یک مورد مطالعه تحلیلگران سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قرار گیرد و درس آموختههای آن در آینده در نظام های خُرد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی مورد استفاده قرار گیرد.
در پایان اگر نکته خاصی دارید بفرمایید.
به عنوان نکته آخر، به نظر من کرونا زوایای مغفول زیادی را برای انسان نمایان ساخت، زوایایی که عمدتا حکایت از ناتوانی و غربت عجیب انسان دارد، انسانی که مغرور علم و دانش و فناوری خود بود و همه چیز را مقهور خود میپنداشت. این بحران به خوبی نشان داد که خود نظام فکری و رفتاری انسان، کرونایی است و نیاز به قرنطینه شدن، با هدف بازخوانی دقیق و عمیق دارد. شاید پس از جنگ جهانی دوم، انسان معاصر با هیچ رویداد جهانی با چنین ابعاد و تبعاتی مواجه نبوده است. انسان پس از کرونا در حوزههای مختلف باید در مورد نقشها، کارکردها، فعالیت ها و ... هماندیشی و باز اندیشی زیادی انجام دهد. حیات انسان پس از کرونا به مراتب متفاوتتر و شاید دشوار و چالش برانگیزتر از انسان قبل از کرونا خواهد بود.
نظر شما