وی در توضیح بیشتر این گزاره عنوان کرد: اگر مروری در ذهن انجام دهیم استعاره مرکزی ابتداییترین مسائل زندگی تا پیچیدهترین مسائل الهیات، بدن است. اساسا ما با بدن، در بدن و به وسیله بدن است که به ادراک خودمان و به ادراک هستی میرسیم و شاید به این علت بوده که فیلسوف بدنی مثل «مرلوپونتی» به این نتیجه میرسد که در مقابل آن گزاره معروف «میاندیشم پس هستم» که اصالت را به اندیشه میدهد، میگوید «من بدنم هستم» و اینطور خط تازهای از تفکر و نوع نگاه به بدن در تفکر فلسفی غرب شکل میگیرد.
این استاد ادبیات دانشگاه فردوسی، مطالعات در حوزه بدن را یک رشته بینارشتهای تعریف کرد و افزود: ما نحلهای داریم از فیلسوفان بدن در مغرب زمین که آثار متعددی به زبانهای مختلف به آن پرداختند. همچنین در کنار فیلسوفان بدن، طیف گستردهای از جامعهشناسان بدن، زبانشناسان و متخصصین علوم شناختی وارد بحث شدند.
وی در ارتباط با نوع رویکرد به مسئله بدن در مغرب زمین گفت: بدن موضوع و اُبژهای پسزدهشده درطول تاریخ بوده که در غرب با مرلوپونتی دوباره به مرکز برمیگردد به طوری که آنها از آن پس میگویند «من بدنم هستم» و تفکر جدیدی را نهادینه میکنند. در حوزه مطالعات ایران هم خیلی در زبان فارسی وارد این حوزه نشدند.
مدیر گروه ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد بدن را ظاهری یکپارچه، با ایدوئولوژیهای متفاوت خواند و گفت: دومین گزاره از ثبوت و تغییرناپذیری بدن میگوید؛ یعنی به بدن نگاه ذاتانگارانه نمیتوان داشت. در واقع بدن به ظاهر یک چیز است اما گفتمانها و ایدوئولوژیهای مختلف در طول تاریخ به تعریف و بازتعریف این موضوع پرداختند و بر اساس این نظام ارزشی، هستیشناسی و معرفت شناسی به سراغ بدن رفتند و متکثر شدند.
زرقانی، مطالعه بدن را یکی از راههای رسیدن به تاریخ اندیشه هر ملتی خواند و اضافه کرد: جملهای از فوکو مطرح کردهاند که میگوید «بدن سطحی است که رخدادها برآن نقش بسته است» در واقع ما میتوانیم به بدن در طول تاریخ برای فهم فکر و فرهنگ و اندیشه آن دوره نگاه کنیم. حتی در بررسی تاریخ بدن در فرهنگ خودمان، ایران، میتوانیم به یک تاریخ اندیشه ایرانی دست پیدا کنیم؛ درست است که این تنها راه دستیابی به تاریخ اندیشه نیست اما مسیری که از طریق مطالعات بدن طی میشود و نتایجی که به دست میآید، از راههای دیگر امکانپذیر نیست.
این پژوهشگر در حوزه ادبیات ضمن تاکید بر ذهنیت واحد بر کتاب یادشده گفت: گزاره سوم این است که این کتاب مجموعه مقالات نیست؛ گاهی در کتابی که اسم چند نویسنده برآن نقش میبندد این تصور به ذهن میرسد که هر کسی یک فصل را نوشته اما اینطور نیست یک ذهنیت واحد بر این کتاب حاکم است و بین مباحث کتاب پیوستگی و وابستگی است.
وی در ارتباط با فصل اول که به بررسی ذهنیت ایران باستان نسبت به بدن میپردازد، گفت: ما بحث خودمان را از ایران باستان با این سوال شروع کردیم که ذهنیت ایرانیان باستان نسبت به بدن چگونه بوده و وقتی این ذهنیت وارد دوره اسلامی شده است، چه تغییراتی کرده است. به همین علت به سراغ متون پهلوی و زرتشتی برای بازنمایی فرهنگ و ادبیات و اندیشه پیش از اسلام و سپس به سراغ بازنمایی بدن در ژانرهای پیشا اسلامی رفتیم. در این فصل به بدن زرتشتی و مانوی با انواع رویکردهای فقهی و زیبایی شناسانه و طبقاتی و جنسیتی پرداخته شده است.
زرقانی در ارتباط با ضرورت پرداختن به ژانر عربی در فصل بعدی کتاب گفت: برخی میگویند که اسم کتاب شما «تاریخ بدن در ادبیات» است با این وجود چرا به سراغ ژانر عربی رفتید. در واقع باید گفت ادبیات ایرانی دوره اسلامی چیزی نیست بجز ادبیات دوره پیشااسلامی که فرآیند دگردیسی را از سر گذرانده است. میراث گرانبهای ادبیات قبل از اسلام با ظهور اسلام تمام نشد بلکه در ۳۰۰ سال اول این میراث به زبان عربی منتقل شد. و سوالمان این بود که در دوره جاهلی بعد اموی و سپس در دوره عباسی بین ذهنیت ایرانیان باستان و آنچه که در عرب جاهلی است، چه میزان ارتباط وجود دارد.
وی در ادامه گفت: سپس به سراغ ژانرهای علم الجمالی رفتیم؛ ما یکسری منابع علمالجمالیِ غالباً عربی داریم که ترجمه شدند و به وسیله آنها متوجه شدیم که بدن ذهنیت ایران باستانی، اسلامی و هندی داشته که با هم در دوره اسلامی آمیخته و آنچه ما تحت عنوان زیبایی و علم الجمال داریم، تلفیق این سه حوزه فرهنگی متفاوت است.
زرقانی که در ژانر فارسی هم سراغ معنای واژه عشق در دورههای تاریخی مختلف رفته است، در این باره گفت: در ابتدا ژانر عاشقانه را بررسی کردیم. در این بخش نکات جذابی مطرح میشود مثلاً ما دو روایت عشق داریم؛ یک روایت عشق ایرانی مثل خسرو و شیرین که در آن روایت، بدن حذف نشده اما در روایت عشق عربی لیلی و مجنون، بدن حذف شده است اینجا نشان دادیم که چه اتفاقی بر سر عشق افتاد و چطور در دورههای تاریخی این بدن عاشقانه و بدن در ژانر عاشقانه بازنمایی شد.
این استاد ادبیات فارسی، ژانر هجو را بخشی از هویت و فرهنگ ایرانیها خواند و اضافه کرد: سپس به سراغ ژانر هجو رفتیم که همان ژانری است که در نوشتن آن مردد بودیم چون هجو عملاً رفتن به سراغ تابوهاست اما معتقدیم که ژانر هجو، بخشی از هویت، ذهنیت و بخشی از فرهنگ ما ایرانیهاست و برعکس آنچه دیده میشود، یک جلوه و بازنمایی در این ژانر وجود دارد که در سایر ژانرها نیست.
وی همچنین گفت: بعد رفتیم به سراغ ژانر حماسه و پس از آن رفتیم سراغ ژانر کلام چرا که شاکله بدنی که در عرفان اسلامی است، در متون کلامی ما شکل گرفته به همین علت لازم بود ببینیم در ژانر کلام متکلمان ما چگونه برخوردی با بدن داشتهاند تا بعد وارد ژانرهای فارسی مثل ژانرهای عرفانی بشویم.
زرقانی در ارتباط با صحبت از بدن خدا، افزود: در متون اسلامی از بدن خدا با یک ویژگی مفصل صحبت شده است؛ البته که خدا خود درمورد بدنش به صورت استعاره صحبت میکند؛ مثل یدالله، وجه الله و رجل الله؛ این نشانهای است از علمِ خالق متعال به این مسئله که آدمیان، مفاهیم انتزاعی مثل خدا را بدنمندانه تعریف کنند.
این استاد ادبیات در ارتباط با تلاش برای بیان بدنمندی ذهنیت عارفان یادآور شد: به نظر میرسید ضد بدنترین ژانر، ژانر عرفانی است در آنجا که مولوی میگوید «ای برادر تو همه اندیشهای / ما بقی خود استخوان و ریشهای». اینجا ما به تصوری مثل جمله «میاندیشم پس هستم» میرسیم و تقابلی میان اندیشه و بدن درست میکنیم اما با کمال تعجب میبینیم که اتفاقاً ذهنیت عارفان به شدت بدنمند است و ما سعی کردیم این را نشان دهیم.
وی در ادامه گفت: در آخرین مرحله به سراغ نگارهها رفتیم در واقع در طول تاریخ فرهنگ و ادبیات ما، نگارهها در کنار ادبیات حرکت کردند و بررسی کردیم تحول بدن در طول تاریخ ادبیات در نگارهها چطور اتفاق افتاده است.
زرقانی کتاب «تاریخ بدن در ادبیات» را شرح سفری برای یافتن پاسخ پرسش خود خواند و افزود: این کتاب حاصل دغدغهای در ذهن ما بود که دوست داشتیم جستوجو کرده و نتیجه جستوجویمان را هم به مخاطبان ارائه دهیم. غالباً کتابهای من شرح سفر من برای پاسخ به یک پرسش است و ممکن است در میانه راه اشتباههایی کرده باشیم و یا اصلاً مباحثی را ندیده باشیم.
تاریخ بدن در ادبیات، بار یک قرن عقب ماندن از موضوع بدن را به تنهایی به دوش میکشد
صبا عظیمی، مدرس زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه فردوسی مشهد و پژوهشگر در حوزه بدن هم در این نشست به بیان تاریخچه مطالعات بدن در مغرب زمین پرداخت و گفت: ما آرشیو اطلاعاتی بسیار گستردهای در اختیار داریم که یک قرن مطالعات بدن در غرب را پوشش داده است؛ تقریباً از اواخر قرن ۱۹ بود که مطالعات بدن در شاخه روانشناسی و جامعه شناسی در مطالعات مارکسیستی شروع شد و در قرن ۲۰ که وارد میشویم، همچنان مطالعات بدن در جامعهشناسی ادامه دارد، اواسط قرن بیستم، مطالعات زنان شروع میشود و از مباحث مختلف به بدن از قبیل مطالعات پساساختارگرا میپردازند و تازه بعد از یک قرن در سال ۱۹۸۰ که دیگر آن بذر مطالعات بدن در این مدت کاشته و شکوفا شده، رشتهای بهنام جامعه شناسی بدن راه میافتد که اولین بار این اسم در سال ۱۹۸۰ مطرح میشود چراکه جامعهشناسان بدن، از غیبت بدن در ادبیات و فرهنگ غرب، شاکیاند، در واقع بعد از یک قرن باوجود در اختیار داشتن آرشیو گسترده هنوز از این غیبت مینالند.
وی در ادامه گفت: در ادبیات یونان و رم، ادبیات بدن به طور کامل بررسی شده و این آرشیو اطلاعاتی گسترده، باعث میشود که جامعه شناس بدن و کسی که میخواهد جامعه شناسی بدن در ادبیات را مورد بررسی قرار دهد، بتواند از این آرشیو استفاده و از این موضوع صحبت کند که ما دیگر نمیخواهیم بدن «اُبژه» باشد و میخواهیم از بدن به عنوان «سوژه» استفاده کنیم اما این آرشیو فقط به ما بدن اُبژه را داده بدنی که دیده میشود درحالی که ما میخواهیم بدن شنیده شود.
عظیمی در ادامه به مقایسه این کتاب با نمونههای غربی پرداخت و افزود: با وجود اینکه من آگاه هستم که این کتاب بار یک قرن عقب ماندن از موضوع بدن را بهتنهایی به دوش کشیده و حقیقتاً باید از این لحاظ این کتاب را تحسین کرد که ما را وارد بخشی کرده که یک قرن از آن عقب هستیم، قصد دارم کتاب را به یک نبرد نابرابر دعوت و آن را با کتابهای مشابه دیگری که ما در ادبیات انگلیسی داریم، مقایسه کنم.
وی در ادامه بحث خود در نقد و بررسی کتاب «تاریخ بدن در ادبیات»، افزود: در همان پیشگفتار کتاب، آقای دکتر زرقانی میگویند که شاید ذکر کاستیهای این کتاب بتواند تاثیری داشته باشد بر تولیدی که در آینده در مورد مطالعات بدن خواهند داشت. من به عنوان کتاب «تاریخ بدن در ادبیات» برمیگردم؛ اگر ما کلمه بدن در عنوان را در کنار تصویر روی جلد قرار بدهیم که خیلی هوشمندانه این تصویر طراحی شده که نه بدن زن و نه بدن مرد است و میتواند هردو را بازنمایی کند، متوجه میشویم که به بدن انسان میخواهد بپردازد و این پیش فرض را هم مولفین و هم مخاطبانشان داشتند.
این مدرس زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه فردوسی مشهد، با اشاره به اینکه رویکرد کتاب یادشده در حوزه بدن مشخص نیست، گفت: به عنوان کسی که ادبیات غرب را دنبال کرده، برای من بدن لزوماً بدن انسان نیست و من خیلی از چیزها را بدن میبینم؛ زمانی که من تحقیق خودم را به فارسی ترجمه میکردم و موضوعم بدن در کار شاعران زن آمریکایی بود، همه فکر میکردند در مورد بدن زن در کار اشعار زن آمریکایی میخواهم صحبت کنم، در صورتی که من به انواع بدن از جمله بدن گیاه، حیوان، زن، مرد و انواع بدنهایی که میتواند وجود داشته باشد، پرداختم.
عظیمی افزود: وقتی میگوییم بدن، نباید انتظار بدن انسان را داشته باشیم؛ چون هرچیز مادی، بدن دارد به دلیل همین پیشفرض، من برعکس منابعی که در انگلیسی اغلب میبینم هیچ تعریفی از خود بدن از واژه بدن در این کار ندیدم؛ اینکه منظور چه نوع بدنی است و انگار این کتاب به طور پیش فرض به بدن انسان پرداخته اما خود کتاب هم به این پیش فرض وفادار نبوده است و در فصل پیشااسلامی از بدن گیتیانه صحبت میشود و هم در فصل ژانر کلام و عرفان از بدن خدا صحبت میکند. در واقع خود مولفین هم بر این نکته بودند که بدن تنها بدن انسان نیست اما آن را در ابتدای کتاب تعریف نکردند. بهخصوص اینکه ما از بدن کودکان هم هیچ چیزی نه داریم و نه اشارهای میشود با وجود اینکه در قرن بیست و یکم، جامعهشناسی بدن کودک خیلی پررنگ شده و فقط کافی بود که در مقدمه گفته بشود که ما با چه بدنی روبهرو هستیم.
وی در عین حال تحلیل گفتمان و روشهای آرشیوی را از ویژگیهای این کتاب خواند و اضافه کرد: منظور از واژه ادبیات که مولفین میگویند، تمام متون نوشتاری است و برای نشان دادن بازنمایی بدن به همه جا سرک میکشند البته که به متون نوشتاری هم پایبند نمیمانند چراکه ما در فصل آخر نگارهها را داریم که فصل بسیار خوبی است.
صبا عظیمی در انتهای سخنان خود گفت: ما نمیتوانیم دست به فراموشی راهبردی بدن بزنیم، ما نمیتوانیم بدن را فراموش کنیم؛ هنگامی که مریض میشویم یا مرگ به سراغمان میآید باید از خود بپرسیم برای ما انسانی که دیگر صحبت نمیکند و زندگی نباتی دارد، تا چه اندازه انسان است.
موضوع مطالعات بدن نیازمند بومیسازی است
علی خزاعیفر عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی گفت: در بخشی از کتاب «تاریخ بدن در ادبیات» در مقدمه آورده شده که ما نظریه واحدی را ارائه نمیدهیم. جدای از اینکه این یک ژست آکادمیک است، مبنای کار ما نظریه زمینهای است؛ نظریهای که دو ویژگی دارد: نخست زمینهها و مقدمات یک نظریه تازه را فراهم میآورد و دوم به محقق کمک میکند که بر کجفهمیها و پیشداوریهایی فائق آید که مسیر تحقیق گریبانگیر آن شود. پژوهشگر بدون هیچ پیشفرضی دادهها را جمع آوری میکند و در میان داده به دنبال مفاهیم تکراری میگردد و آنها را کدگذاری و کدها را طبقهبندی میکند و سپس به شیوه استقرایی به یک نظریه میرسد که فوقالعاده روش پیچیدهای است.
وی در ادامه گفت: دکتر زرقانی روشی را در این کتاب به کار برده است که مبتنی بر تعدادی پیش فرض است و آن روش در بعضی موارد بهخصوص زمانی که از «تنِ سیاسی» صحبت میکند، از پیش فرضهای نظری استفاده میکند؛ در واقع در این کتاب که روح نظریات فوکو در آن حس میشود، نظریه واحدی را بیان نمیکند.
خزاعیفر بر لزوم بومیسازی مطالعات بدن تاکید کرد و افزود: بدن یک برساخت یا مخلوق فرهنگی است که در بررسی متون ادبی ما میخواهیم به درک حسی از بدن برسیم و بتوانیم مطالعات بدن در ادبیات را بومیسازی کنیم؛ در واقع موضوع مطالعات بدن گرچه میان رشتهای است؛ اما نیازمند ایجاد یک رشته خاص در این زمینه هستیم.
«تاریخ بدن در ادبیات» یک متن ادبی قوی که وجه تاریخی آن گم است
مهدی کرمانی، استاد جامعهشناسی دانشگاه فردوسی مشهد هم در سخنانی در این نشست، کتاب «تاریخ بدن در ادبیات» را مسئلهمحور و نه نظریهمحور خواند و گفت: بخش زیادی از چالشهایی که خواننده با آن در ابتدای امر روبهرو میشود، از این سه ترکیب تاریخ، ادبیات و بدن است چراکه وجه تاریخی کتاب گم میشود و تقسیمبندیها مناقشهبرانگیز است.
وی افزود: در این کتاب ما با یک متن حرفهای و تخصصی با قدرت نفوذ بالا روبهرو هستیم که انبوهی از ایدهها برای مطالعه بیشتر را در اختیار خواننده قرار میدهد، در واقع معمولاً ما در تدوین آثار علمی الگوهای رایج داریم از جمله در متونی که تحت عنوان تاریخ ادبیات فرمتهای خاصی را ارائه میدهد.
کرمانی همچنین عنوان کرد: با وجود اینکه بخش زیادی از مدعیات ارتباط متن ادبی با زمینه فرهنگی اثر، تلاش برای بردن اثر به قلمرو مطالعات بینرشتهای است اما به صورت روالمند شاهد متن مطالعهای بین رشتهای نیستیم؛ بلکه شاهد یک متن ادبی قوی هستیم که به صورت ضمنی مدافع یک نظریه است که نویسنده در چند فصل به آن اشاره میکند.
تمام سبک زندگی ما بدنمند است
کاوه جبران عضو هیئت علمی دانشگاه افغانستان و دانشجوی دکتری ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد هم در این نشست، ضمن بیان تجربیات خود در ارزشمند شدن مسئله بدن و پرداختن به آن، گفت: ما بدنمندی و جسمانیت نمیتوانیم تجربه معرفتی و ایمانی خود را تکمیل کنیم، تمام سبک زندگی ما بدنمند است و به همین جهت کتاب تاریخ بدن در ادبیات موضوع بسیار مهمی است چراکه ادبیات یکی از عرصههایی است که میتواند به این مسئله بپردازد و آن را بهتر نشان دهد.
وی در ادامه با انتقاد از نادیده گرفتن ژانر تفسیری و فقهی در بخش حماسی افزود: نویسنده اثر در این کتاب از روش خوبی برای نوشتن تاریخ ادبیات و گفتمانسازی مسائل ادبی استفاده کرده و توانسته است مباحث بسیار بزرگی را منسجم میکند تا هنگامی که دانشجو و دانشآموز به کتاب مراجعه میکند، زود با آن انس بگیرد البته که در این میان ناگریز به ورطه بیان کلیات افتاده است.
نظر شما