گفتوگوی ایبنا با مدیرعامل موسسه شهر کتاب؛
«شهر کتاب» کتابفروشی نیست؛ فروشگاه فرهنگی است/در کلیشهها دست و پای خودمان را بستهایم
فیروزان میگوید افزایش اقلام غیرکتابی تا مرز 50درصد از فضای داخلی «شهر کتاب»ها باعث شده که فروش کتاب افزایش پیدا کند؛ تاجایی که مدعی است نیمی از بازار کتاب در اختیار شهر کتاب قرار دارد!
«شهر کتاب» که قدیمیترین و بزرگترین برند فروشگاههای زنجیرهای در حوزه کتاب به شمار میآید، 28 سال پیش با حمایت ویژه شهرداری تهران آغاز به فعالیت کرد و رفتهرفته با تاسیس شعبههای بیشتر، حتی در شهرهای دیگر توسعه یافت. مهدی فیروزان؛ مدیرعامل این موسسه درباره افزایش اقلام غیر کتابی در شعبههای شهر کتاب، به الزام تخصیص 50درصدی فضا به قفسههای کتاب اشاره دارد و معتقد است باید نگاههای کلیشهای را در این صنف کنار بگذاریم. او همچنین بهرهمندی از ساختمانهای شهرداری با اجاره بهای بسیار پایین را، باعث ایجاد رانت در صنف کتابفروشان نمیداند و معتقد است باید این امکان را که از شهرداری تهران گرفته شده، قدر دانست و...
در ادامه، گفتوگوی تفصیلی ایبنا با مهدی فیروزان، مدیرعامل موسسه شهر کتاب را میخوانید:
به عنوان سوال اول، کمی درباره پیشینه 28ساله موسسه شهر کتاب بگوید. شهر کتاب در چه شرایطی از بازار کتاب در تهران و با چه ایدهای شکل گرفت؟
زمانی که شهرکتاب درحال شکلگیری بود، کمتر کسی حتی از همکاران صنف باور میکرد و یا میپذیرفت که فروشگاه زنجیرهای کتاب در تهران پا بگیرد، چرا که کتاب کالای اقتصادی قلمداد نمیشد؛ بهعبارت دیگر این باور وجود نداشت که بتوان برای کتاب، بازاری ایجاد کرد که نوعی بازارسازی باشد نه بازاریابی. براساس مفهوم بازاریابی، دارندگان کالاهای مشابه در شرایط رقابتی برای فروش کالای خود با استفاده از روشهای تبلیغی سهم خود را افزایش میدهند؛ درحالیکه بازارسازی مفهوم مهمتری از بازاریابی دارد.
بازارسازی به معنای ایجاد بازار جدید است. محصول تولید شده از سوی تولیدکننده با هدف ایجاد نیاز، رواج پیدا میکند؛ بنابراین شهرکتاب در شرایطی که بازار کتاب با فعالیت قابلتوجه چند کتابفروشی با سابقه به تعادل رسیده بود، بهدنبال ایجاد احساس نیاز در میان مردم بود. شهر کتاب با این ایده که ما به سراغ مردم میرویم، با فرهنگ سازمانی و ساختاری متفاوت ایجاد شد؛ بهعبارت دیگر نمیخواستیم مانند کتابفروشیهای روبهروی دانشگاه عمل کنیم که مردم باید سراغشان بیایند؛ بنابراین تلاش شد در هر منطقه تهران یک فروشگاه شهر کتاب ایجاد شود.
فرهنگ سازمانی و ساختاری متفاوت؟
به این معنا که نخستین نقشه راهِ شهر کتاب، توجه به فروشگاههای بزرگ، طبقهبندی و دسترسی آسان به کتاب، ایجاد مشتری و بازار جدید برای کتاب بود. براساس این فرهنگ و ساختار متفاوت و تعدد فروشگاه، نیروی انسانی زیادی را پرورش دادیم که با کتابفروشیهای سنتی تفاوت داشت. کارشناسان کتاب با مشتری همراهی میشدند و در یک فرآیند گفتوگومحور مشتری را به مقصود خود راهنمایی میکردند و اگر مشتری راهنمایی نیاز نداشت، راحت و آزاد بود که هر قدر میخواهد بین قفسهها بچرخد و بخواند و بیابد.
ما به دنبال ایجاد تحول بودیم و به همین دلیل در بررسی تاریخ فروشگاههای کتاب، از شهرکتاب بهعنوان نسل چهارم کتابفروشیها یاد میشود. بازارسازی شهر کتاب، سهم کتاب در سبد خرید مردم را افزایش داد. این نوع بازارسازی به مردم امکان داد تا ساعات پایانی روز به خرید کتاب اقدام کنند؛ بنابراین در ساعات عصر، شهر کتاب مملو جمعیت شد و البته سهمی را از بازار دیگران نگرفت، بلکه سهمی را برای خود و مشتریان جدیدی برای کتاب ایجاد کرد؛ بهعبارت دیگر با فعالیت شهر کتاب، میزان فروش کتابفروشیهای سنتی کاهش پیدا نکرد.
به دلیل فرهنگ سازمانی و ساختاری متفاوت، نیروهای تربیت شده این مجموعه بعد از ترک شهرکتاب به هر دلیلی، در کمترین زمان در کتابفروشی دیگر استخدام میشدند و ادامه فعالیت میدادند. شهرکتاب با فرهنگ فروشگاهی و نقشه راه اقتصادی متفاوت با نسل سوم کتابفروشیها آهستهآهسته با ساعت فعالیت متفاوت، اعتماد مردم را جلب کرد. مردم مطمئن بودند هرآنچه از کالاهای فرهنگی بخواهند در این مجموعه در دسترس است.
حالا بعد از گذشت 28سال از تاسیس شهر کتاب، و با توجه به رشد قابلتوجه کتابفروشیهای مدرن در تهران و سایر شهرهای کشور، شهرکتاب برای حفظ جایگاه خود چه سیاستهایی را در نظر دارد؟
شهرکتاب در طول این سالها همواره با زمان متحول شده، بهعنوان کتابفروشی برجسته، به موازات توسعه، نیروهای انسانی تربیت کرده و در فروشگاههای مختلف خود به کار گرفته است. از سوی دیگر در بخش تحقیق و توسعه، شهرکتاب به تاثیر رکود اقتصادی جهان که معمولا با تاخیر دو-سه ساله به ایران میرسد و همچنین تحریمها که مزاحم بخشی از مراودات طبیعی و مشروع اقتصادی شد، توجه کرد. در سالهای 87 و 88 به این نتیجه رسیدیم که دولت متاثر از رکود اقتصادی بینالمللی، مجبور به حذف یارانه کتاب میشود و کتاب به دلیل گرانی کالاهای اساسی از سبد خرید خانوادهها حذف خواهد شد؛ بنابراین به این فکر افتادیم که باید طرحی نو بیندازیم تا مجبور به تعطیلی فروشگاهها نشویم. متاثر از رکود اقتصادی و البته توسعه نشر الکترونیکی، فروشگاههای زنجیرهای کتاب بسیاری در دنیا تعطیل شدند. همه این موضوعات موجب شد تا برای آینده کتاب در ایران و همچنین آینده شهرکتاب به ایدههای نو فکر کنیم.
در بررسیها به این نتیجه رسیدیم که باید فروشگاه کالاهای فرهنگی ایجاد کنیم تا کتاب محصول اصلی و قلب فروشگاه باشد و دیگر کالاهای فرهنگی کنار کتاب فروخته شوند؛ بنابراین شهرکتاب به یک مال یا فروشگاه فرهنگی بزرگ تبدیل شد. در این مسیر سه نقشه راه طراحی شد؛ نخست اینکه مخاطب به همراه اعضای خانواده در یک زمان امکان داشته باشد تا همه نیازهای فرهنگی خود را در این فضا رفع کند. این رویکرد تنها راهحل نجات کتاب بود؛ بهعبارت دیگر شهر کتاب علاوهبراینکه فرهنگ فروشگاههای کتاب را همزمان با نسل نخست حیات خود تغییر داد، در نسل سوم توسعه با هدف فروشِ کتاب، عرضه دیگر اقلام فرهنگی ازجمله لوازم و آثار موسیقی، صنایع دستی و لوازمالتحریر را در کنار کتاب در دستور کار قرار داد.
در حال حاضر هم در ادامه مسیر توسعه، با توجه به اینکه ورزش از شاخههای هنر محسوب میشود، یکی از برنامههای پیشرو در شهرکتاب، عرضه لوازم ورزشی در حد نیاز خانوادهها است. همچنین ایجاد کتابفروشی تخصصی روانکاوی و مدیریت با همه ابزار مورد نیاز فعالان این حوزه از دیگر برنامههای آتی شهر کتاب است.
اشاره کردید که براساس نتایج بخش تحقیق و توسعه مجموعه شهر کتاب و پیشبینی تاثیرپذیری ایران از بحرانهای اقتصادی دنیا و تاثیر تدریجی آن بر اقتصاد نشر، فروش اقلام غیرکتابی و البته فرهنگی را در دستور کار قرار دادید. آیا این تصمیم برای آن اتخاذ شد که شهر کتاب بتواند در برابر مشکلهای اقتصادی ادامه فعالیت داشته باشد؟
خیر. دلیل عرضه اقلام فرهنگی غیرکتابی این بود که بتوانیم کتاب بفروشیم.
اما این تصمیم به قیمت محدود شدن فضای فروش کتاب در شعبههای شهر کتاب تمام شده و عرضه کتاب را در مقابل دیگر اقلام، محدود کرده است.
چنین چیزی محال است. باید براساس آمار صحبت کنیم. بیش از 50 درصد کالای شهر کتاب باید کتاب باشد. این الزام از زمان ایجاد این تحول در دوره دوم مقرر شده است. درحال نیز در برخی شعب ما تا 70 درصد کتاب عرضه میشود. از نظر استاندارد، حداقل 50 درصد فروشگاههای شهر کتاب باید کتاب باشد اما شاید مدیریت برخی از شعب شهرکتاب تمایل داشته باشد 60 درصد از فضا را به عرضه کتاب اختصاص بدهد در هر صورت حداقل 50 درصد باید ویژه عرضه کتاب باشد.
اما قانون نظام صنفی برای این موضوع پیشبینیهای لازم را کرده است. براساس قانون، کتابفروشها مجازند تنها 20 درصد از فضای فروشگاه را به عرضه اقلام غیرکتابی اختصاص دهند.
چرا نمیخواهیم واقعیتها را ببینیم؟ پرسش من اینجاست که کدام کتابفروشی توانسته فقط با عرضه کتاب به فعالیت ادامه دهد؟ شهرکتاب بهعنوان یک فروشگاه زنجیرهای خود به طراحی روشهای جدید دست میزند.. یکی از دلگیریهای من این است که در کلیشهها دست و پای خودمان را بستهایم. شما به نتیجه نگاه کنید که چند درصد بازار کتاب در اختیار شهر کتاب است؟ نیمی از بازار کتاب در اختیار شهر کتاب است، بنابراین الگوی این مجموعه موفق بوده است. باید به این نتیجه نگاه کرد. ارزیابی براساس مقررات 30 سال پیش بیتردید به این معناست که در حال ارزیابی 30 سال پیش هستیم. روشن بگویم؛ همه کتابفروشیهای زنجیرهای دنیا که فقط کتاب میفروختند، تعطیل شدند و فقط کتابفروشیهای محلی باقی ماندهاند. شهر کتاب نخستین فروشگاه زنجیرهای ایران است. واقعیت این است که کالای فرهنگی به دلیل گرانی جزو نخستین انتخاب مشتریان نیست، بنابراین شهر کتاب با ایجاد یک فضای جذاب امکانی را ایجاد کرده که ناشر و مولف بتواند کتابش را بفروشد؛ بهعبارت دیگر سازوکار اقتصادی ایجاد کردهایم که کتاب، فروخته شود؛ حالا به هر بهانهای. یکی از بهانهها میتواند برگزاری نشستهای نقد و بررسی کتاب باشد. مگر نظام نصفی پیشبینی کرده بود کتابفروشیها جلسه نقد و بررسی کتاب بگذارند؟
برگزاری نشستهای نقد و بررسی و یا جشن امضاء رویدادهایی همسو با کتاب است اما فروش اقلام غیرکتابی و یا حتی فروش و ایجاد فضای بازی چندان با اهداف فروشگاه کتاب همسویی ندارد.
آیا این عوامل موجب فروش کتاب شده است یا نه؟
در شرایط موجود، «شهر کتاب» کتاب هم میفروشد! اما ما شهر کتاب را بهعنوان یک کتابفروشی میشناسیم که سهم کتاب در برخی شعب آن در حال کم رنگشدن است. اینطور نیست؟
فکر میکنم ما دوباره دچار کلیشه کتابفروشی شدهایم. شهر کتاب، کتابفروشی نیست. شهر کتاب یک «منظومه فرهنگی» است که برای احیا بازار کتاب، به خود شکل و شمایل منظومه فرهنگی داده است. گمان میکنم باید افقهای فکریمان را هماهنگ کنیم. شهر کتاب سازوکاری ایجاد کرده که 50 درصد بازار کتاب را در اختیار داشته باشد و بتواند بفروشد. تاکید میکنم همه مسائل را از یک سو نگاه نکنیم.
شهرکتاب مصرف کتاب را افزایش داده و قیمت کتاب را در شهرستانها برابر آنچه در تهران بوده عرضه کرده است؛ علاوهبراین پایگاههایی نزدیک منازل مردم برای مطالعه و خرید کتاب ایجاد کرده است. عرضه 50 درصد کتابهایی که با شمارگان 300 نسخه منتشر میشود در شهر کتاب اتفاق میافتد و تاکید میکنم در کتابفروشیهای سنتی به این کار اقدام نکرده؛ بلکه مکانهای جدید ایجاد کرده است و حالا در سراسر ایران 80 شعبه دارد. حالا شاید گفته شود که رویکردها در اداره شهرکتاب با اصول کتابفروشی هماهنگ نیست اما من میگویم بیاییم با تعاریف یک فرد پیشرو به رویکردهای مدیریتی شهر کتاب نگاه کنیم. من بهعنوان فردی که توسعه جامعه را رقم میزنم، معتقدم باید جلوتر از جامعه حرکت کنم. با تاسیس شهرکتاب علاوه بر استقبال مردم، صنف کتابفروشی تحول پیدا کرد. زمانی که نسل سوم و چهارم شهر کتاب در حال تعریف بود، بسیاری از کتابفروشیهای کشور در حال تعطیل شدن بودند. سالهای 84 و 85 جریان تعطیلی کتابفروشیها ایجاد شده بود. باید پرسید چرا جریان تعطیلی کتابفروشیها متوقف شد و روزبهروز برند جدیدی ایجاد شد؟ علاوه براین چرا شاهد گسترش الگوی شهر کتاب هستیم؟
درباره جایگاه شهر کتاب در بازار کتاب، شکی نیست اما آیا جریان توسعه شعبهها با مدیریت افرادی که پیشینه فعالیت در عرصه نشر ندارند و دقیقتر بگوییم؛ با اهداف اولیه شهر کتاب در زمینه واگذاری شعب به ناشران، منافات ندارد؟
بسیاری از بیمارستانها به افرادی واگذار شده که پزشک نبودند.
اما ما درباره شهرکتاب صحبت میکنیم؛ الگوی مدیریت این مجموعه چیست؟
براساس دیدگاه اقتصاد جدید، یک مولف و یا ناشر لزوما یک فروشگاهدار خوب و موفق نیست. یک ناشر میتواند بهترین تولیدکننده کتاب باشد و بدترین بازارساز؛ بهعنوان مثال خیلی مطمئن نیستیم که شاعر، شعر خودش را خوب بخواند؛ بنابراین جهان بهقدری تخصصمحور شده که مدیریت فرهنگی بهعنوان یک شاخه دانشگاهی تعریف شده است. همانطور که گفتم شهر کتاب در حال تربیت مدیر فرهنگی است و این مدیران هستند که در شهرستانها مدیریت شعب شهر کتاب را در اختیار میگیرند. در آینده نیز در کرمانشاه، همدان و سمنان شعب شهرکتاب با مدیریت مدیران آموزش دیده شهر کتاب افتتاح میشود.
آیا هدف کتاب فروختن است یا اینکه بگوییم کتابفروش هستیم؟ شهر کتاب با دلسوزی برای ناشر و مولفی که توان فروش کتابهایش را ندارد بازار ایجاد کرده است. اگر هدف شهرکتاب تکیه و تاکید بر این باشد که بگوید 1000 کتابفروشی دارد، از اهداف خود عدول کرده اما موفقیت این است که 50 درصد شمارگان تولید شده از سوی ناشران ایرانی را عرضه میکند. این موفقیت با رویکردهای مختلف ازجمله فروش لوزامالتحریر و یا اسباببازی آموزشی به دست آمده است؛ درحالیکه در تعریف سنتی کتابفروشی عرضه این اقلام نمیگنجد.
بنابراین اجازه بدهید از آمارهای فروش شعب شهر کتاب بپرسم.
آمار فروش کتاب در شهر کتاب نشان میدهد بین 60 تا 70 درصد مبلغ فروش، از کتاب است. در فروشگاه مرکزی شهر کتاب، 70 درصد فروش، کتاب است و البته در برخی فروشگاهها این میزان به 80 درصد هم میرسد. بهعنوان مثال؛ در مجموع 40 میلیون تومان از 52 میلیون تومان فروش یک روز شهر کتاب مرکزی به کتاب اختصاص داشته است؛ که شامل 22 میلیون تومان کتاب بزرگسال، 13 و نیم میلیون تومان کتاب کودک و شش میلیون تومان کتاب خارجی بوده است. این رقم نزدیک به 80 درصد کل فروش است. معتقدم، کتاب در شهر کتاب در الگوی جدید بیشتر از گذشته فروخته میشود.
نمایندگیهای شهرکتاب چگونه واگذار میشود؟ از طریق مزایده؟
خیر؛ برای واگذاری نمایندگیها مزایده برگزار نمیشود. توسعه شهرکتاب در اختیار مردم است و علاقهمندان برای تاسیس فروشگاه شهر کتاب که ملکی در اختیار دارند و یا اجاره میکنند، با استانداردهای مورد نظر ما آشنا میشوند و براساس سه الگو به تاسیس فروشگاه اقدام میکنند: الگوی نخست 100 متر، الگوی بین 100 تا 500 متر و الگوی 1000 متر. همکاران من در دفتر توسعه و تحقیق به این افراد مشاوره میدهند. علاوهبراین 10 جزوه راهنما برای ایجاد فروشگاه شهرکتاب تدوین شده است که حتی به ویژگی قفسههای کتاب نیز در آن توجه شده است. شهرکتاب تنها مجموعه فرهنگی در ایران است که برای "franchise" یا اعطای حق امتیاز، تعریف و دفترچه راهنما دارد؛ بنابراین معتقدم شهر کتاب در تحقق اهداف اصلی خود ازجمله ترویج مدیریت نوین فروشگاه کتاب و ترویج کتابخوانی و افزایش حجم فروش کتاب و نیز تشویق مردم به افزودن کتاب در سبد خرید زندگیشان موفق بوده است.
در شرایطی که کتابفروشان مستقل برای بقا با مشکلهای عدیدهای دست به گریبان هستند، شعبههای شهر کتاب با پرداخت اجرا بهای بسیار پایین ساختمانهای شهرداری، کسب درآمد میکنند. آیا بهرهمندی از این امکان ویژه، رانت محسوب نمیشود؟
اگر همه فروشگاههای شهرکتاب متعلق به شهرداری بود، میتوانستیم به این استدلال فکر کنیم اما از 85 فروشگاه شهر کتاب، 14 فروشگاه جزو اموال شهرداری است. بله درست است؛ موسسه این فروشگاهها را از شهرداری با نرخ پایین اجاره کرده است اما این نرخ پایین به معنای رانت نیست؛ اتفاقا 70 درصد این 14 فروشگاه که در اختیار موسسه شهر کتاب بهعنوان یک نهاد مستقل قرار گرفته است، ضرردهندهاند؛ بهطوری که ناشران برای اداره آنها تمایلی نشان ندادند؛ بنابراین اگر فقط فکر اقتصادی داشتیم، این فروشگاهها را که اغلب در پارکها و ترمینالها فعالیت دارند، تعطیل میکردیم. ما سراغ شهرداری رفتیم و اعلام کردیم که به وظیفه خود یعنی ارائه تسهیلات در حوزه فرهنگ توجه کند. از دوره آقای کرباسچی بود که شهرداری به فرهنگ شهری و نهادسازی در این زمینه توجه کرد و در این دوره بود که اهداف شهر کتاب، با اهداف شهرداری مشابه و همسو شد و شهرداری از ما درخواست کرد که بخشی از این وظیفه را بر عهده بگیریم.
تاکید دارم که 71 فروشگاه زنجیرهای شهر کتاب، متعلق به مردم است. اگر این رانت است، میپذیرم و میگویم از رانت مردم استفاده کردهایم. 60 درصد فروشگاههایی که ملک عمومی است، برای ترویج کتاب در مناطق مختلف تاسیس شده، و کمفروشاند؛ بهعبارت دیگر شهر کتاب و شهرداری هر دو برای این کتابفروشیها سوبسید پرداخت میکنند که در ترمینالهای مسافری، شادآباد، شهر ری و پارکها، کتاب عرضه شود.
یعنی در آن 71 فروشگاه، فقط ملک فروشگاه از بخش خصوصی تامین شده است؟
ملک، مدیریت و سرمایهگذاری از طرف مردم است. موسسه در هیچ شعبه شهر کتاب، سرمایهگذاری نکرده است. شهرکتاب موسسه غیرانتفاعی، عامالمنفعه و مستقل است و در هیچ ملکی یک ریال سرمایهگذاری نکرده است؛ بهعبارت دیگر پولی نداشته که دنبال سرمایهگذاری باشد. فقط ایده، آموزش، ارتباطات، فهرست تامینکنندگان معتبر، استانداردها و اطلاعات اولیه تاسیس فروشگاه را در اختیار متقاضیان در سراسر کشور قرار میدهیم. علاوهبراین در تعامل مدام با مدیران شهر کتاب هستیم.
با ایجاد شهر کتاب جلوی سیل تعطیلی کتابفروشیها گرفته شد، چرخه اقتصادی جدید تعریف و ابداع و موجب شد تا کتابفروشی به حرفه سودآوری تبدیل شود، علاوهبراین نیروهای انسانی تربیتشده در بازار کتاب پراکنده شدند و به تاسیس کتابفروشی اقدام کردند. نکته اساسی این است که شهر کتاب، علاوهبراینکه جلوی تعطیلی کتابفروشیها را گرفت، موجب شد کتابفروشیهای جدید با الگوی شهرکتاب، جلوه کنند و شکوفا شوند. الگوی ایجاد مال فرهنگی که 60 درصد کالای آن کتاب است، نخستینبار در ایران و جهان با شهر کتاب تجربه شد. پیش از شهرکتاب، فروشگاهی در دنیا وجود نداشت که مجموعه کالاهای فرهنگی را ارائه کند با این هدف که کتاب زمین نخورد و از رونق نیفتد. حالا در خیلی از شهرهای دنیا فروشگاههای زنجیرهای، بخشی از الگوی شهر کتاب بازسازی شده است.
پس اینکه گفته میشود، شهر کتاب با پشتوانه مطالعاتی از نمونههای بینالمللی ایجاد شده، تا چه حد صحت دارد؟
بله؛ فکر اولیه شهر کتاب براساس این مطالعات شکل گرفت اما تحولات این موسسه بومی است. فکر ضرورت داشتن فروشگاههای زنجیرهای، اساسنامه، ساختار سازمانی با تجربیات دنیا اخذ و بومیسازی و به شهرکتاب تبدیل شد. فروشگاههای نسل جدید علاوهبراین که مال فرهنگیاند و بستر گفتوگو هستند، یک منطومه فرهنگی است که کالاهای فرهگی و کتاب عرضه میشود و همراه آن با تولیدکنندگان این محصولات جریان گفتوگو شکل میگیرد. بیش از 700 کلاس و کارگاه و حتی با اجرای پانتومیم، مطالعه و خواندن کتاب تجربه شده است. حالا میتوانید بگویید، کتابفروشی صحنه تئاتر نیست، بله با تعریف قدیم درست است اما امروز برای فروش بیشتر کتاب، از تئاتر، موسیقی و سینما استفاده میشود. فروشگاه الف و فروشگاه فرشته و فروشگاه ساوه، رشت و مشهد، هفته یا فصل موسیقی دارند اما آمفیتئاتر نیستند؛ بلکه در محیط کتابفروشی فضای دلنشینی و گرمی فراهم میکند تا مردم در مفرشی از کتاب لذت ببرند.
درباره توسعه و چشماندازتان برای شهر کتاب چیست؟
شهرکتاب بدون حمایت دولت، توسعه پیدا کرده است و تاسیس نمایندگی شهر کتاب در سه کشور آلمان، کانادا و استرالیا با بودجه ایرانیان علاقهمند به کتاب را در پیش داریم. الگوی این نمایندگیها متفاوت اما با DNA شهر کتاب در حال برنامهریزی است.
ارتباط با ایرانیان علاقهمند مقیم خارج از کشور چگونه است؟
برای تاسیس این سه نمایندگی، سرمایهگذاری نمیکنیم. فقط تجربه را در اختیار ایرانیان و متقاضیان مقیم در آن کشورها قرار میدهیم؛ علاوهبراین مدام بر عملکرد آنها نظارت و پرفروشها و کتابهایی که مشتری ندارند را رصد میکنیم؛ علاوهبراین بهعنوان مثال، برای نویسندگان ایرانی حاضر در همایش ادبی در این کشورها امکان میزبانی را فراهم میکنیم.
کی باید منتظر افتتاح این نمایندگیها باشیم؟
زمان افتتاح به سرمایهگذاران مربوط میشود. در آلمان تقریبا جدی شده و در کانادا نیز مکان کتابفروشی، انتخاب شده است.
درباره آینده شهر کتاب هم توضیح دهید.
آینده شهر کتاب بهعنوان یک چشمانداز این است که دائما تحولات دنیا و نیازهای داخلی را رصد کند. در کمیتههای کارشناسی نتایج بررسیها به طرحهای مطالعاتی تبدیل میشود. هدفمان افزایش زمان مطالعه در ایران است. تنها راه توسعه جوامع یادگیری فقط با استفاده از کتاب است؛ بنابراین تلاش داریم تا بتوانیم در حرکت ملی پیوند مردم را به کتابخوانی تقویت و بیشتر کنیم؛ علاوهبراین با توجه به اینکه شهرکتاب، جوهره گفتوگویی دارد در نتیجه به همگرایی کمک میکند. شهر کتاب، شوق دانستن و آفریدن و استرتژی جوهر برند شهر کتاب است. آیا چنین احساسی در شهر کتابها ندارید؟ جوهر برند را از نظرسنجیهای مردمی استحراج کردهایم، مردم مایلند شهرکتاب فضایی برای تقویت اشتیاق به دانایی و تجلی دانایی در آفریدنها باشد. امیدواریم مردم را راضی کرده باشیم.
نظر شما