پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۷ - ۰۸:۰۰
پس از قتل رزم‌آرا، حسین علاء حالت محلل داشت

مختاری اصفهانی می‌گوید: حسین علاء در دوره نخست وزیری‌اش، به عنوان محلل شناخته مي‎شود، در حالی که او در مقام دیپلمات کارکشته‌ و فعال بود. همچنين انتخاب علاء بعد از فضل‌الله زاهدی، یک پالس از سوی محمدرضا شاه به جامعة سياسي و نخبگان است. او می‌خواهد نشان دهد که از دوره کودتا گذر می‌کند و به همین دلیل یکی از رجال قدیمی را سر کار می‌آورد تا نشانه‌هایی برای جامعه روشنفکری ایران بفرستد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- مریم منصوری: حسین علاء از جمله سیاستمداران دوره پهلوی است که حضورش در  سیاست به واسطه شغل پدر، از اواخر عصر قاجار شروع شد. او که از فعال‌ترین مردان سیاست این دوره است و در هر سمتی حضور فعالی دارد، در ظاهر چهره منفعلی دارد یا شاید می‌خواسته که چنین تصویری از خودش ارائه دهد. امروز مصادف با سالروز درگذشت او در 21 تیرماه 1343 است. با رضا مختاری اصفهانی، پژوهشگر و کارشناس تاریخ پهلوی، درباره حسین علاء گفت‌و‌گویی داشته‌ایم که در پی می‌آید:

در ابتدا کمی درباره نسب خانوادگی حسین علاء بگویید؟
او پسر محمدعلی خان علاءالسلطنه بود که سمت‎هایی چون سفیر و تصدی وزارت امورخارجه داشت. او به خاطر مسئولیت پدر، در سن کم رئیس دفتر وزارت خارجه شد. همان نگاه موروثی که مستوفی‌گری و برخی مشاغل دولتی را ارثی می‌دانست، در پدر حسین علاء هم وجود داشت. با توجه به سمت پدرش، در دورانی که در قفقاز بود، نشو و نموش در خارج از ایران بود و به نوعی می‌توان گفت او دیپلمات زاده شده بود. بخش زیادی از سمت‌های علاء هم در کسوت سفیری بود. او در مقام رئیس هیات نمایندگی ایران در جامعه ملل، سفیر ایران در فرانسه، سفیر ایران در ایالات متحده  در دوره سلطنت احمدشاه قاجار فعالیت كرد.

او در دوره سلطنت پهلوی اول در مقام سفیر ایران در فرانسه، مدتی رئیس هیأت نمایندگی ایران در جامعه ملل و سرپرستی محصلین ایرانی مقیم اروپا را به عهده داشت. در دوره محمدرضا شاه هم سفیر ایران در واشنگتن و نماینده ایران در سازمان ملل بود. در بحران آذربایجان، مثلث قوام-نخست‌وزیر-، سیدحسن تقی‌زاده- سفیر ایران در لندن- و حسین علاء- نماینده ایران در سازمان ملل- موثر بودند که باعث خروج نیروی شوروی از آذربایجان و در نهایت هم ریشه‌کنی فرقه دموکرات و پایان بحران آذربایجان شد.



چرا علاء از مخالفان انقراض قاجاریه بود؟
در مجلس پنجم، علاء از سفارت آمریکا که می‌آید، به عنوان نماینده، وارد مجلس پنجم می‌شود. در مجلس آن زمان، سه فراکسیون داریم؛ فراکسیون اکثریت که بیشتر از اعضای حزب  تجدد با ریاست سیدمحمد تدین و حزب سوسیالیست به رهبری سلیمان‎میرزا اسكندری بودند که از موافقان رضاخان بودند.
فراکسیون اقلیت به رهبری سیدحسن مدرس که از مخالفان رضاخان و قدرت‎گیری بی‎حد و حصر او بودند و فراکسیون مستقلین که کسانی مانند محمد مصدق، حسین علاء، یحیی دولت‌آبادی و سیدحسن تقی‌زاده در آن حضور داشتند. این‌ها نه شیفته رضاخان بودند و نه مخالفت‌های زیادی با او داشتند. در ماجرای انقراض قاجاریه، مستقلین در مجلس پنجم از باب مغایرت با قانون اساسی مخالفت می‌کنند.

فراکسیون اقلیت با وجود مخالفت‎های پیشین، مخالفت جدی نمی‌کند. سیدحسن مدرس اعتراضش به این است که مجلس هنوز رئیس ندارد و تا رئیس نداشته باشد، نباید وارد این موضوع شود. چون حسین پیرنیا (مؤتمن‎الملك) استعفا داده بود و حسن مستوفی هم ریاست مجلس را نپذیرفته بود، مدرس معتقد بود که مجلس ابتدا باید رئیس تعیین کند و بعد تکلیف مسائل دیگر روشن شود. تا مجلس رئیس نداشته باشد، اگر صدهزار رای هم بدهید، غیرقانونی است. اما مخالفت فراکسیون مستقلین به این خاطر بود که می‌گفتند رضاخان به عنوان رئیس‎الوزرا اختیارات زیادی دارد و اگر قرار باشد که او به عنوان پادشاه هم همین اختیارات را داشته باشد، این مسأله مخالف قانون اساسی است. چون پادشاه در قانون اساسی یک نماد است و نباید حکومت کند. این مخالفت، جدی و محتوایی بود. حسین علاء به عنوان یک دیپلمات که كشورهای مختلف را دیده است، زمانی با عنوان معین‌الوزاره در کنفرانس صلح پاریس بوده و به عنوان سفیر ایران در پاریس و ایالات متحده تجربیات زیادی داشت و دنیای مدرن را دیده بود، مخالف این تغییر است. این‌ها بخش بوروکراتیک جامعه ایران را نمایندگی می‌کردند و معتقد بودند که بازگشت شاه به کل قدرت، بازگشت به استبداد است و به این ترتیب، قانون اساسی مخدوش می‌شود.
 
از دوره‌ای که علاء سفیر ایران در آمریکا بود، بگویید؟
علاء قبل از نمایندگی در مجلس پنجم شورای ملی، سفیر ایران در آمریکا بود. گزارش‌هایی که او از آمریکا می‌فرستد، برخلاف تصوری که از او وجود دارد، نشان می‌دهد که علاء دیپلمات بسیار کارکشته‌ای بوده است. تلاش برای  گشایش بازار فرش ایران در ایالت متحده، توسط او، نشان می‌دهد که  دیپلماتی بوده که نگاه اقتصادی هم  داشته و به عنوان یک بازار جدید به آمریکا نگاه کرده است. استخدام آرتور میلسپو ، مستشار مالی، هم در همین راستا است.  بعد از آنکه مورگان شوستر با فشار بریتان یا و روسیه از ایران اخراج می‌شود، مستشاران آمریكایی به خاطره‎ای خوش در افكار عمومی ایرانیان تبدیل شدند. مستشارانی كه خارج از دایره سلطه روس و انگلیس بودند. علاء با مطالعاتی که می‌کند، سعی می‌کند مستشاری بیاید که منافع ایران را در نظر بگیرد و تحت تأثیر بریتانیا و روسیه قرار نگیرد. استخدام میلسپو، حاصل تلاش علاء بود و توانست نظم و نسقی به امور بدهد. علاء در دوره سلطنت رضاشاه به عنوان سفیر ایران در پاریس و همزمان رئیس هیأت نمایندگی ایران در جامعه ملل انتخاب شد. اما بعد از مدتی محمد علی فروغی که در آن زمان، سفیر ایران در آنکارا بود، به ریاست هیأت نمایندگی ایران  در جامعه ملل منصوب شد.

اقدامی كه با گلایه علاء مواجه شد. تیمورتاش در پاسخ به او نوشت که این انتصاب به خواست رضاخان بوده است. یکی از وظایف علاء در همین دوره، سرپرستی محصلین ایرانی در اروپا بود. در سال 1307، قانونی تصویب شد که به موجب آن، به مدت پنج سال، محصلین ایرانی به اروپا اعزام می‌شدند تا در دانشگاه‌های اروپا تحصیل كنند. قسمت اعظم آن‌ها به فرانسه می‌روند. عده‌ای هم به آلمان اعزام می‌شوند. دانشجویانی که به آلمان می‌روند، اغلب تحت تأثیر تبلیغات کمونیستی قرار گرفتند که از آن جمله می‌توان به خلیل ملکی، احمد حامی و  ایرج اسکندری اشاره کرد. در این دوره حسین علاء مکاتباتی دارد که سعی می‌کند دولت ایران را مجاب کند شهریه این دسته از دانشجویان را قطع کنند و آنها را مجبور به بازگشت به وطن کنند. همه این‌ها نشان می‌دهد که او در هر سمتی که بوده، فعال بوده و شاید بخشی از نگاه جامعه که او را منفعل می‌داند، به کاراکتر علاء و همچنین مقایسه او با شخصیت‎های درجه اولی همچون قوام، مصدق، فروغی، تیمورتاش و غیره  برمی‎گردد. او در سال 1325 هم که سفیر ایران در واشنگتن و همزمان نماینده ایران در سازمان ملل بود، طرح شکایت علیه شوروی و خروج آنها  از آذربایجان را مطرح می‌کند. اما بعد از قتل رزم‌آرا، وقتی نخست‌وزیر می‌شود، حالت محلل داشت.


         حسین علاء در مراسم تشییع جنازه رزم آرا

چرا؟
در آن زمان اوضاع سیاسی و نزاع دربار و مجلس به گونه‎ای بود كه نخست‎وزیری قدرتمندتر از علاء را می‎طلبید. بعد از 1334 هم كه فضل‌الله زاهدی کنار گذاشته می‌شود، باز هم علاء به عنوان نخست‎وزیر انتخاب می‌شود. در این دوره، محمدرضا شاه درصدد است از یک پادشاه ضعیف به پادشاهی که می‌خواهد قدرت دست خودش باشد، تبدیل ‌شود. شخصیتی مانند علاء،محلل چنین وضعیتی و گذار از این دوره است. در همین دوره هم هست كه پیمان بغداد امضا می‌شود. بعد از او، منوچهر اقبال و جعفر شریف امامی، نخست‎وزیران مطیع شاه هستند. حسین علاء در دوره نخست وزیری‌اش، به عنوان محلل شناخته می‎شود، در حالی که او در مقام دیپلمات کارکشته‌ و فعال بود. همچنین انتخاب علاء بعد از فضل‌الله زاهدی، یک پالس از سوی محمدرضا شاه به جامعه سیاسی و نخبگان است. او می‌خواهد نشان دهد که از دوره کودتا گذر می‌کند و به همین دلیل یکی از رجال قدیمی را سر کار می‌آورد تا نشانه‌هایی برای جامعه روشنفکری ایران بفرستد.

رابطه حسین علاء و مصدق چطور بود؟
محمد مصدق نسبت به کسانی که پیش از آن در فراکسیون مستقلین بودند، بعدها نگاه منفی پیدا کرد. چون آنها با رضا شاه همکاری ‌کردند. برخلاف مصدق که در دوره رضاشاه تبعید شد.
مصدق احساس می‌کرد که سیدحسن تقی‌زاده به عنوان رئیس مجلس سنا، برای دولت او کارشکنی می‌کند. در حالی که اسناد وزارت خارجه بریتانیا نشان می‌دهد که سیدحسن تقی‌زاده، انگلیسی‌ها را به همکاری با مصدق سوق می‎داد. اما مصدق، سیدحسن تقی‌زاده را در خدمت اهداف انگلیسی‌ها می‌دانست. همین نگاه را هم به حسین علاء داشت. در دوره نخست‌وزیری‌اش هم مصدق نمی‌خواست ارتباط مستقیمی با محمدرضاشاه داشته باشد. در نتیجه؛ علاء رابط مصدق و محمدرضا شاه بود. در همین دوره است که علاء با  آمریکایی‌ها دیدار می‌کند. در آن دوره، سفارت بریتانیا در ایران، تعطیل شده بود و آمریکا در ایران سفارت داشت و در عین حال، دارای رابطه با بریتانیا بود. حسین علاء پایان تفاهم و مصالحه با مصدق را به آمریكایی‎ها اعلام کرد و حتی شاه را راضی کرد که مصدق را برکنار کند و جانشینانی هم برای او مطرح کرد. او در جدی شدن کودتا بسیار فعال بود.

آیا اسنادی هم در این زمینه موجود است؟
اسنادی در همین زمینه، توسط وزارت امور خارجه آمریکا منتشر شده است که شامل مذاكرات دولت مصدق و دربار محمدرضاشاه با سفارت ایالات متحده است. این اسناد توسط محمد آقاجری به فارسی ترجمه شده و انتشارات کتاب پارسه هم آن را منتشر خواهد کرد که من هم مقدمه‌ای بر آن نوشته‌ام.

پس به این ترتیب می‌توان گفت که کودتای 28 مرداد با مدیریت حسن علاء اتفاق افتاده است؟
در فاز مقدماتی بله. مصدق هم سعی داشت که حسین علاء وزیر دربار نباشد. شاه با مصدق همراه شد و ابوالقاسم امینی برای مدتی جایگزین علاء شد. اما باز هم بعد از کودتا به قدرت بر‌می‌گردد. کسانی مثل آیت‎الله بروجردی هم نسبت به حسین علاء نگاه منفی داشتند. بروجردی معتقد بود او باعث نفوذ  بهایی‌ها در ارکان دولت شده است. در حالی كه به روایتی از سرلشکر قره‌باغی بعد از سرکوب 15 خرداد، علاء سعی کرد  رجال کهنه‌کار را گرد بیاورد تا مصالحه‌ای بین دربار و روحانیون شکل بگیرد. شاه به محض اطلاع از چنین تلاشی پیام می‌دهد «کاری نکنید که همه‌تان را به چاه توالت ریخته و سیفون را بکشم.»



چرا فدائیان اسلام قصد کشتن علاء را داشتند؟
در سال 1335 که علاء نخست‌وزیر بود، او اعلام کرد که ایران به پیمان بغداد پیوسته است. متحدان غرب در منطقه خاورمیانه علیه نفوذ شوروی در این پیمان بودند. کشورهایی نظیر ایران، عراق، پاکستان و بریتانیا. فداییان اسلام و گروه‌های مخالف سلطنت، پیوستن ایران به پیمان بغداد را بعد از سرکوب ملی شدن صنعت نفت ایران، به نوعی بازگشت به عقب و مستعمره‎شدن ایران می‌دانستند. به همین خاطر هم سعی کردند که علاء را ترور کنند. عامل این ترور هم مظفرعلی ذوالقدر بود. اما علاء جان سالم به در برد ودر نهایت با سر باندپیچی شده در كنفرانس پیمان بغداد حاضر شد.

نقش علاء برای ایران در جامعه ملل چگونه بود؟
اگر در میان رجال اهل پهلوی طبقه‌بندی کنیم، حسین علاء در رده محمد مصدق و قوام و تیمورتاش قرار نمی‌گیرد. اما در گروه رجال درجه دو قرار می‌گیرد. در مقام وزیر دربار و نخست وزیر، سفیر و وزیر فعال بود. نصرالله انتظام که در هیأت نمایندگی ایران در جامعه ملل با او همکار بوده، می‌گوید که با وجود اینکه مدیریت را فروغی به عهده داشت، اما علاء می‌کوشید تا نقش ایران را در جامعه ملل فعال کند. با این وجود نقش او همواره در سایه كاراكتر فردی‎اش پنهان مانده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها