هفته گذشته سالروز مرگ دشیل همت، نویسنده مطرح آمریکایی رمانهای پلیسی بود. لیتهاب به همین بهانه نگاهی انداخته به سه نقد قدیمی که بر یکی از اسطورهایترین داستانهای پلیسی تمام دوران نوشته شده است.
یک مرد جوان دیگر از غرب سر بیرون آورده، اینیکی با یک داستان پلیسی آمده تا به شرلوک هلمز، فیلو ونس، کریگ کندی و بقیه کارآگاههای کاغذی بپیوندد که شاید به اندازه ستارههای سینما طرفدار داشته باشند.
این مرد جوان دشیل همت نام دارد و اهل سانفراسیسکو است. در فصلی پر از داستانهای پلیسی، کتاب «شاهین مالت» همت که به تازگی منتشر شده، منتقدین و طرفداران داستانهای پلیسی را تحت تاثیر قرار داده است. پیدا کردن دلیل آن چندان دشوار نیست. همت تا به الان تنها نویسنده داستانهای پلیسی است که خودش واقعا کارآگاه بوده است. کتاب او یک داستان پلیسی استاندارد است که واقعبینانه نوشته شده است.
او به مدت ۱۰ سال مامور موسسه پینکرتون در فیلادلفیا و سانفرانسیسکو بود. حضور او در جنگ جهانی اول باعث شد به بیماری سل مبتلا شود. دنبال کردن سارقان بانک و ساعات طولانی تحقیق و تجسس به سلامتش کمکی نکرد؛ برای همین چندین سال پیش او از کارآگاهی دست کشید تا بختش را در نوشتن داستانهای پلیسی بیازماید که موفق هم بود.
همت مردی بلند و باریک است که ظاهرش چندان متفاوت از شخصیت اصلی داستان یعنی سم اسپید نیست. او در ۱۸۹۴ میلادی در مریلند به دنیا آمد. پیش از آنکه کارآگاه شود در فیلادلفیا و بالتیمور کاغذ میفروخت، به عنوان کارمندی جوان در اداره تبلیغات کار میکرد، کارگر بارانداز بود و مدتی در راهآهن کار میکرد.
در جواب اینکه چطور کارآگاه شد، خودش میگوید: «یک شرکت کارگزاری بورس اخراجم کرد. به این خاطر که به ندرت میتوانستم از دو بار متوالی جمع زدن ستون اعداد، عدد تقریبی مشابهی به دست بیاورم. بعد از یک هفته یا بیشتر گشتن به دنبال کار به یک آگهی معمایی جواب دادم و اینطور شد که کارآگاه پینکرتون شدم.»
مرد کوچکی که هر روز به میان گِل و خون و مرگ و فریب میرود تا به هدفی تاریک و تیره برسد، بدون آنکه چیزی او را به سمتش کشانده باشد جز اینکه استخدام شده که به آن برسد.»(گاری پیرس جونز، استار تریبون مینیاپولیس، ۱۶ مارس ۱۹۳۰)
«هرازگاهی داستانی میخوانید که معمای آن تا پایان داستان باقی میماند. شاهین مالت یکی از این کتابهاست، تا جایی که بعد از خواندن آن شخص هنوز در حیرت است که آیا قهرمان داستان قهرمان است یا یک تبهکار تمام عیار.
این کتاب که توسط کارآگاه سابق یکی از معروفترین دفاتر پلیسی دنیا نوشته شده، داستان ماجراجوییهای سم اسپید، یک کارآگاه خصوصی است که بر لبه قانون عمل میکند و گاهی از آن نیز میگذرد. در شاهین مالت عبور از حدود قانون حتی از قتل هم بیشتر اتفاق میافتد و سم اسپید برای به دست آوردن چیزی که سه نفر بهطور جداگانه به دنبال تصاحب آن هستند، همه را گول میزند. هیچ چیز او را از دستیابی به هدفش باز نمیدارد. قتل، بذر داستان را میپاشد، یک کشتی به طرز عجیبی میسوزد، به یک عالم آدم دارو خورانده میشود و اسپید به هدفش میرسد. این داستان یکی از آنهایی است که خواننده را تا صبح و تمام شدنش بیدار نگه میدارد.» (میامی نیوز، ۳۰ مارس ۱۹۳۰)
«در میان تعداد فراوان نویسندگان رمانهای پلیسی، تعداد کمی هستند که میتوانند از دشیل همت مجهزتر باشند؛ مردی که در یک دفتر پلیسی معروف کار کرده است. آثار جنگ بر او باعث شد از این کار دست بکشد و نوشتن را آغاز کند. شاهین مالت نشان میدهد که او کارش را پیدا کرده است.
شاهین مالت بهترین کاری است که نویسنده خوشذوق و بااستعادش انجام داده و بسیار بیشتر از یک داستان جالب است؛ این یک کمک واقعی به ادبیات است.» (لاندن آبزرور، ۳ آگوست ۱۹۳۰)
نظرات