مریم مشرف درباره توجه به ادبیات معاصر در دانشگاهها مطرح کرد:
تکیه بیشتری را در دوره کارشناسی ارشد بر ادبیات معاصر بگذاریم
مریم مشرّف، نویسنده، استاد دانشگاه و عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی از پژوهشگرانی است که هم در حوزه ادبیات کلاسیک فعالیت کرده و هم در حوزه ادبیان معاصر و نقد ادبی پژوهشهایی دارد، او درباره میزان توجه به ادبیات معاصر در دانشگاه های ما میگوید: دروسی هستند که هم در کارشناسی و هم در کارشناسی ارشد تدریس و تکرار میشوند، بهتر است که به جای بعضی واحدهای تکراری، تعداد واحدهای بیشتری به ادبیات معاصر اختصاص داده شود.
مولف کتاب «شیوهنامه نقد ادبی» ادامه داد: صد ساله اخیر هم یک بخش بسیار مهمی از این تاریخ و بنا حساب میشود. این برهه از لحاظ زمانی نسبت به کل یک درصد کوچکتری را شامل میشود، ولی از لحاظ محتوا و تحولی که در نگاه و اندیشه بهوجود آمده، اهمیت خیلی زیادی دارد. خوشبختانه در دانشگاههای کشور البته تا آنجا که من اشراف دارم و در دانشگاههای بزرگ دولتی که تدریس دارم، واحدهایی برای ادبیات معاصر هم در حوزه نثر و هم در نظم در نظر گرفته شده است. ادبیات معاصر نظم از دوران مشروطیت تا سال 1320 ، بعد از آن از 1320 تا انقلاب و بعد از انقلاب، در سه دوره تدریس میشود؛ ادبیات نثر و داستان نویسی ما هم به همین صورت است، اگر آغاز آن را 1304 یعنی سال انتشار «یکی بود، یکی نبود» بگیریم، تا سالهای بعد که به تدریج دهخدا، هدایت، جمالزاده، جلال و دیگران آمدند، اینها در چند دوره در دانشگاه تدریس میشود.
مشکل ما در تخصیص واحدها، وسعت ادبیات فارسی است
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به اینکه مشکلی که ما داریم، وسعت ادبیات فارسی است، گفت: یعنی تعداد واحدهای محدود باید طوری تقسیم شود که بخشی از آن به همه ادوار شعر برسد. راهکاری که پیشنهاد میشود این است که ما در دوره کارشناسی ارشد تکیه بیشتری را بر ادبیات معاصر بگذاریم و این کاستی در حال حاضر کاملا احساس میشود، چون در دوره کارشناسی با توجه به محدودیتی که در زمان تحصیل و تعداد واحدها هست، ما نمیتوانیم بیشتر از حدی به ادبیات معاصر اختصاص دهیم، اما وقتی وارد دوره ارشد میشویم این مطلب باید جبران شود - مثلا تاریخ بیهقی که هم در کارشناسی و هم در کارشناسی ارشد تدریس و تکرار میشود- بهتر است که به جای بعضی واحدهای تکراری، تعداد واحدهای بیشتری به ادبیات معاصر اختصاص داده شود که این اتفاق بسیار خجستهای خواهد بود که اخیرا مقداری بیشتر به آن توجه شده است.
مشرف در واکنش به اینکه ادبیات کلاسیک در دانشگاه اشباع شده و باید به ادبیات معاصر توجه بیشتری شود، اظهار داشت: من تردید دارم که ادبیات کلاسیک اشباع شده باشد، چون هنوز بسیاری از آثار مهم بزرگان ما یا تصحیح نشده، یا تصحیح درستی از آن در دست نیست، حتی در حوزه بزرگان خودمان مثل مولوی، کشورهای همسایه مثل ترکیه بیشتر از ما کار کردهاند و ما هنوز اشباع نشدهایم، اما نکتهای که هست، این است که نسلی که با تلگرام پیش میرود و اطلاعات خود را از فضای مجازی به دست میآورد، آسانطلب شده است و نکته دیگری هم هست که یک مقدار هم شاید یک جریانی است که این آسانطلبی را تقویت کند که این آسانطلبی زیاد، آفت بزرگی است، برای اینکه باعث میشود افرادی تربیت شوند که نخواهند برای فرهنگ خیلی زحمت بکشند و نه فقط در ادبیات فارسی، بلکه اصولا فرهنگ را ساده بپندارند که البته در همه حوزهها همینطور است
نباید از دانشکده ادبیات توقع داشت که حاشیهها را در متن بگنجاند
مترجم كتاب «عبدالقاهر جرجانی و ديدگاههای نوين نقد ادبی» ادامه داد: برای سینما، تئاتر، شعر و داستان باید زحمت بکشیم، یعنی نمیشود با کارگاه رفتن و شنیدن از زبان این و آن و بدون هیچ زحمتی انتظار پیشرفت داشته باشیم و این توقع را هم نباید ایجاد کرد که رشتههای ادبیات، شعر، داستان و اینها نقش شب شعر و داستان را داشته باشند؛ این اندیشه صحیحی نیست، ضمن اینکه خود من در شب شعرها و کارگاههای داستاننویسی شرکت میکنم و علاقه دارم. این بسیار خوب است که فضای ادبی ما اینقدر پرتحرک شده و به کارگاههای شعر، داستاننویسی، نقد ادبی و نقد شعر زیاد توجه میشود، همه اینها خوب است منتها نمیتوان از دانشکده ادبیات توقع داشت که کل این حاشیهها را بیاورد و در متن بگنجاند، چون اینها هرکدام متولیان خود را دارد. دانشکده ادبیات باید به تمامی حوزهها مثل شعر، داستان و... و در عین حال به حفظ استقلال خود توجه کند.
مشرف ادبیات فارسی را یک مرکز ثقل برای سایر رشتهها خواند و اضافه کرد: تمام رشتهها اصولا حول ادبیات فارسی شکل گرفتهاند. اگر به فهرست کارگاهها و جلسات ادبی و فرهنگی که برگزار میشود، توجه کنید و عنوان آنها را در نظر بیاورید، میبینید که 90 درصد حول محور ادبیات فارسی است، حتی حمل همکاران دانشگاهی ما در رشتههای دیگر هم بر ادبیات فارسی است، یعنی اگر روانشناسی کار میکنند، روانشناسی شخصیت داستانهای فارسی است یا آنهایی که فلسفه کار میکنند، باز به نوعی متوجه بزرگان ادبیات فارسی هستند. اسمهای زیادی میبینیم که اصلا ادبیات فارسی نخواندهاند، اما به خاطر عشق به ادبیات و این عمومیتی که ادبیات دارد، دور ادبیات فارسی جمع شدهاند.
ادبیات فارسی یک حلقه پیونددهنده
او ادامه داد: عموم رشتهها اوقات فراغت خود را صرف ادبیات میکنند و آثاری که تولید و کتابهایی که چاپ میکنند، به نوعی با رشته ادبیات فارسی ارتباط دارد که این بسیار خوب است، یعنی نشان میدهد که ادبیات فارسی یک حلقه پیونددهنده است، به عبارت دیگر ادبیات فارسی میتواند افکار و گرایشهای متفاوت از سطوح مختلف اجتماعی را چه در ایران باشد و چه در خارج از ایران به هم پیوند دهد، این است که ما با توجه به مجموعه این ظرفیت عظیمی که وجود دارد، هر چقدر هم که کار کنیم، کم است، باید بیش از این کار شود و نمیتوانیم بگوییم که ادبیات کلاسیک اشباع شده است.
نویسنده کتاب «مولوی و تفسیر عرفانی» در پاسخ به این سوال که آیا از پایاننامههای دانشجویان برای کتاب شدن حمایت میشود یا خیر: بیان کرد: مسئله نشر یک بحث جدا و یک معضل در جامعه ماست که حل این معضل را نمیشود از دانشگاه انتظار داشت. دانشگاه مشکلات و گرفتاریهای فراوانی دارد و نمیتوان انتظار داشت که مسئله چاپ را هم دانشگاه حل کند. از یک طرف هم همه پایاننامهها در حد کتاب شدن نیست، چون دانشجو باید بهتدریج و کمکم به این سمت برود که مهارت پیدا کند، مثلا خیلی از پایاننامههای ارشد حالت تمرین دارند. من بهطور کلی و در مجموع از سطح دانشجویان عالی رضایت ندارم و فکر میکنم بهتر از این میتوانند باشد.
تصحیح مثنویهای کامل سنایی در دست تألیف
مشرف در رابطه با آثار تالیفی و ترجمه خود اظهار کرد: حدود 16 جلد کتاب دارم که بیشترشان تألیفات من در حوزه شعر، نقد ادبی، شعر معاصر، شعر کلاسیک، مولویشناسی و مولویپژوهی است، همچنین آثاری از عربی، آلمانی و انگلیسی به فارسی ترجمه کردهام. آخرین کتاب من «مولوی و تفسیر عرفانی» بود که تحقیقی در روش باطنی تفسیر آیات قرآن کریم در مثنوی معنوی است و در آن سعی کردهام آن دسته از تفاسیر عرفانی را مطالعه کنم که تا بهحال هیچ کس به آن نپرداخته است، یعنی تفاسیر قبل از قرن پنجم. تا بهحال هرچه آثار در حوزه مولویپژوهی بررسی شده، تفاسیر بعد از قرن ششم بوده است و تا به حال قبل از قرن چهارم و پنجم درنظر گرفته نشده است و در این اثر من برای اولین بار این بُعد از را ارزیابی کردم.
وی ادامه داد: همچنین زمانی که نقد ادبی تدریس میکردم، فقدان یک کتاب درسی که نظریههای ادبی مرتبط با رشته ما، یعنی آن دسته از از نظریههای ادبی که به سبکشناسی ارتباط دارند را به صورت نظاممند معرفی کند را احساس کردم که کتاب «راجر فاولر» را برای تدریس مناسب دیدم و ترجمه کردم و آخرین کتابی است که از انگلیسی به فارسی ترجمه کردم.
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی در انتها از تازهترین کارهای خود خبر داد و گفت: دو اثر، یکی «آنتولوژی و بررسی تحلیلی شکل مدرنیته و تجدد در شعر معاصر» یعنی بررسی جریان و شکلگیری اندیشه تجدد در شعر معاصر و دیگر تصحیح مثنویهای کامل سنایی را در دست تألیف دارم.
نظر شما