نجدی تا پیش از مرگ تنها کتاب «یوزپلنگانی که با من دویدهاند»، را منتشر کرده بود که این کتاب این روزها به چاپ 31ام رسیده است. تمامی آثار نجدی بهغیر از اثر نامبرده بعد از فوت او و توسط همسرش، پروانه محسنی آزاد و در نشر مرکز منتشر شده است. همسر زندهیاد نجدی داشتیم در گفتوگو با ایبنا به تفاوتهای دیدگاه نجدی با نویسندگان و شاعران جوان پرداخت.
نجدی اصراری برای کتاب چاپ کردن نداشت
پروانه محسنی آزاد با اشاره به دیدگاه خاص نجدی درباره چاپ آثارش گفت: بعد از فوت بیژن نجدی آثار زیادی از او بهجای مانده بود به همین دلیل وظیفه داشتم تا همهی آنها را جمعآوری، ویرایش و منتشر کنم. آثار را به نشر مرکز سپردم تا تمامی آثار در یک نشر منتشر شود. بیژن برخلاف جوانان امروزی، علاقه چندانی به کتاب چاپ کردن نداشت و باید تقدیر کنم از شمس لنگرودی که در آن روزگار دست نجدی را گرفت و او را وادار کرد تا کتابی منتشر کند.
همسر بیژن نجدی ادامه داد: زندگی نجدی با ادبیات گره خورده بود و همیشه صحبتهای ما به شعر و داستان ختم میشد و گاهی این بحثها به قدری بالا میگرفت که ساعتها درباره آن بحث میکردیم. هنوز هم داستان و شعر چاپ نشده از او دارم که شاید در آینده دست به انتشار آنها بزنم. همچنین کار جمعآوری و ویرایش نامههای بیژن تمام شده است اما بهدلیل آنکه این نامهها را برای من نوشته است و نامههای شخصی است، فعلا تصمیمی برای انتشار آن ندارم.
گردآورنده آثار بیژن نجدی درباره دلایل عدم انتشار نامههای بیژن نجدی گفت: البته این موضوع به این معنا نیست که نجدی در این نامههای به مسائل عشق و عاشقی و قربانصدقه رفتن پرداخته است، بلکه به دلیل حفظ حریم شخصی است. نجدی در این نامهها بیشتر به مسایل ادبی و فلسفی پرداخته و بیشتر پیرنگهای داستانهایش در این نامهها بیان شده است.
محسنیآزاد معتقد است که نویسندگی و شاعری در زندگی نجدی جریان داشت و در اینباره گفت: خیلی از دوستان بیژن نجدی از من سوال میکنند که به اعتقاد تو بیژن شاعر بود یا نویسنده؟ و من در جواب به آنها میگویم که او یک معلم ریاضی بود و هنر برای او شغل محسوب نمیشد؛ چراکه شعر و داستان در متن زندگی او قرار داشت و شاید بههمین دلیل است که عدهای معتقدند که داستانهای او نیز شعرگونه است.
همسر بیژن نجدی ادامه داد: شاید عدهای معتقد باشند که بیژن نجدی در این سالها به حق خود نرسیده است اما من از آنها سوال میکنم که چه نوع حقی؟ او برای دل خودش مینوشت و علاقهای به دیدهشدن و مطرحکردن خود در جامعه نداشت. با این حال به عقیده من و به اعتقاد بسیاری از کارشناسان حوزه ادبیات، بیژن نجدی 50 سال از زمانه خودش جلوتر بود و نگاه کاملی به جامعه داشت.
گردآورنده آثار بیژن نجدی در بخش پایانی صحبتهایش گفت: با توجه به اینکه برخی انتقاد می کنند که چیزی درباره بیژن نجدی نمیدانند بنا دارم خاطراتم را از زندگی با وی منتشر کنم.»
صحبتهای همسر بیژن نجدی زنگ خطری برای جامعهای است که کتاب چاپ کردن برایش حکم کارت ویزیت را دارد و این روزها همه در تلاش هستند تا آثار درجه پنج و شش خود را در قالب کتاب منتشر کنند. اگر به صحبتهای مطرح شده شک دارید به قسمتی از داستان «سهشنبه خیس» توجه داشته باشید که به چه شکل برخی شاعرنماهای این روزها را به سخره میگیرد.
«سهشنبه خیس بود. ملیحه زیر چتر آبی و در چادری که روی سرتاسر لاغریش ریخته شده بود، از کوچه ای میگذشت که همان پیچ وخمِ خوابها و کابوس او را داشت. باران با صدای ناودان و چتر و آسفالت، میبارید. پشت پنجرههای دو طرفِ کوچه، پردهای از گرمای بخاریها آویزان بود و هوا بوی هیزم و نفت سوخته میداد.
ملیحه سرش را تا چشمهای آرایش نکردهاش در چادر فرو برده بود و کنار نفس نفس کشیدن و صدای پاشنهی کفشهایش تقریباً میدوید. پاییز خودش را به آبیِ چتر میزد، چادر را از تن ملیحه دور میکرد و چتر را از دستهای او میکشید. پیراهن نفتالینزده و اتو نشدهی ملیحه از چادر بیرون زده، پر از برگ نارنج بود و باران و بوی نفتالین بر پوست بیستوچهار سالهی او میرسید، پوستی که کف دست هیچ مردی، هرگز روی آن راه نرفته بود.»
نجدی نويسندهای است كه هميشه در جستجوی بهترينهاست
دکتر لیلا کردبچه، شاعر معاصر که در همایش ملی «ادبیات معاصر» مقالهای درباره بیژن نجدی منتشر کرده بود، با اشاره به همین مقاله در گفتوگو با ایبنا گفت: نجدی از جمله نويسندگانی است که بر اين گفته گوستاو فلوبر مبنیبر اينكه برای بيان هرچيزی، تنها يک جمله يا عبارت است كه بهترين است، صحه میگذارد و حقيقت اين امر را میتوان با بررسی ويرايشهای مختلف داستانهای او كه در كتاب «داستانهای ناتمام» گردآمدهاند، دريافت. نجدی نويسندهای است كه هميشه در جستجوی بهترينهاست؛ بهترين نحو، بهترين ساختار، بهترين جملهبندی و بهترين تصاوير براي ادای مقصود. به همين دليل است كه تصاوير او اغلب بكرند و تشبيهات او نيز شامل تشبيهات پيشپاافتاده و دمدستی نمیشوند.
این شاعر ادامه داد: نجدی با کاربرد ساختاری شاعرانه، فضایی معلق میان شعر و داستان ایجاد کرده و زیربنای ساختاری اغلب تصویر را در داستانهایش، برپایه شگردی ادبی و صنعتی بدیعی قرار داده که حاکی از اشراف نویسنده بر آرایههای ادبی، و توانایی او در استفادۀ مؤثر از این آرایههاست؛ آرایههایی که چهبسا در اشعار زیادی عقیم مانده، و چنانکه بایسته و شایسته است به ایفای نقش نپرداختهاند. بررسی تصاویر شاعرانه در داستانهای بیژن نجدی، کارایی و توانمندی آرایهها و صنایع و فنون ادبی را که تا به امروز در حوزه شعر فعال و کارا بودهاند، در حوزه نثر نیز به اثبات میرسد و نشان میدهد که برای ساخت تصاویر و فضایی شاعرانه، لزوماً نباید در پی راههای تازه و بدیع بود، بلکه از مسیرهای پیش پیموده قدما نیز میشود به مقاصدی نو رسید و نتایجی مطلوب حاصل کرد.
شاعر «آواز کرگدن» با اشاره به دید بیژن نجدی گفت: ديد تازه بيژن نجدی به طبيعت، انسانها و اشياء اطرافش بهنحو برجستهای با تجربههای شخصي او همراه بوده و منجر به ايجاد تصاويری شده كه از ذهنيت متجدد او خبر میدهند. او نويسندهای جستوجوگر است كه در ورای نگاهی كه به پيرامونش دارد، به كشف ارتباطهايی ميان عناصر میپردازد كه از نظرها پنهان ماندهاند. درواقع در داستانهای نجدی، ميان تصاوير واقعی و تصاويری كه در ذهن مؤلف ايجاد شدهاند، نمیتوان فاصلهی چندانی يافت و ذهن مؤلف برای ساخت تصاوير، دخلوتصرّفی در واقعیت و حقيقت امور نكرده، بلكه در پررنگتر نشان دادن زوايای مختلف تصاويری كوشيده كه میتوان گفت مقابل چشم همه حضور دارند، اما كمتر به آنها توجه میشود.
او ادامه داد: تصاوير شاعرانه داستانهای بيژن نجدی، اساساً در چند گروه ساختاری خاص جای میگیرند؛ یا تصاويري هستند که زيرساخت تشبيهی دارند، مانند تصاويری كه برمبنای تشبيه، استعاره، تشخيص، و حساميزی ساخته شدهاند، یا تصاويری هستند با زيرساخت توصيفی، و یا تصاويری كه با تغييرات نحوی در ساختار تركيبات اضافی ايجاد شدهاند، و درکنار اینها، تعدادی از تصاویر شاعرانه هم هستند که برمبنای ضاد و اغراق شکل گرفتهاند.
کردبچه در بخش پایانی صحبتهایش با اشاره به قسمتهایی از داستانهای نجدی عنوان کرد: با همه این تفاسیر زيباترين تصاوير داستانهای بيژن نجدی تصاويري هستند كه برمبنای تغيير مقياس سنجش شكل گرفتهاند، آنجاکه میگوید: «با هر تنفس ما، صفحهای از تقويم ديواری میافتاد»، «بهاندازه خاک شدن يک سيگار نگاهش كردم»، «یكی از بالشها بهاندازه ساعتها خوابيدن گود بود»، «روز به لحظهای رسيده بود كه همه ترديد دارند چراغ اتاقشان را روشن كنند يا نكنند»، «شقيقه چپش تا زير چشم، بهاندازه خاطره سياهشده يك مشت، خونمرده بود).
از داستان و شعر که بگذریم در سالهای اخیر چندین فیلم بر اساس داستانهای بیژن نجدی ساخته شده است که «مانیکور» ساخته آرمان فیاض مجتهدی، جدیدترین اثر تولیدی است. فیاض مجتهدی معتقد است که طی چندین بار بازنویسی، فیلم کمی از داستان بیژن نجدی دور شده است و شاید به همین دلیل نتوان آن را اقتباس کاملی از داستان «مانیکور» نجدی دانست. او در همین باره در گفتوگو با ایبنا گفت: متاسفانه فیلم نهایی از داستان خیلی دور شده است؛ چراکه برای ساخت این فیلم وسواس زیادی به خرج دادم و بیش از 40 بار آن را بازنویسی کردم و هر بار فیلم از داستان فاصله گرفت. اگر از همنام بودن فیلم و داستان فاکتور بگیریم شاید تنها ابتدای داستان شبیه به هم باشد.
این فیلمساز جوان ادامه داد: در داستان نجدی مردی قصد خاکسپاری همسرش را دارد که اهالی روستا به دلیل داشتن لاک اجازه خاکسپاری نمیدهند اما در فیلم مردم روستا به دلایل دیگری اجازه خاکسپاری را از مرد میگیرند و داستان جور دیگری رقم میخورد.
برگزیده سیوچهارمین دوره جشنواره فیلم کوتاه تهران در توضیح دلایل اقتباس از اثر بیژن نجدی گفت: به اعتقاد من بیژن نجدی قصههای بکر و جذابی دارد و بیشتر داستانهایش در یک دنیای عجیب و غریب رخ میدهد اما با همه این نکات اقتباس از آثار او کار بسیار سخت و دشواری است؛ چراکه ویژگی آثار او به شکلی است که تنها در فضای داستان جذاب است و به تصویر کشیدن آن از لذت کار میکاهد.
فیاضمجتهدی با اشاره به خاص بودن آثار نجدی عنوان کرد: اسم «مانیکور» به موفقیت فیلم من کمک شایانی کرد و من این نام را مدیون بیژن نجدی هستم. نجدی چندین سال پیش چنین نام مدرن و خوبی را برای داستانش انتخاب کرده و توانستم از این نام استفاده کنم. برخلاف معنی امروزی کلمه «مانیکور» در گذشته مانیکور کردن به معنی لاک زدن بوده و او به این دلیل نام را انتخاب کرده است. در پایان باید بگویم که به اعتقاد من بیژن نجدی گنجینهی دست نخورده ادبیات است.
نظر شما