یکشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۸
ارزش «کوچه» در وجه اتنوگرافی آن است

نعمت‌الله فاضلی مولف کتاب «ابعاد سیاسی فرهنگ در ایران؛ انسان‌شناسی، سیاست و جامعه در قرن بیستم» می‌گوید تلاش کرده تا در کتابش متون را بر اساس ارزش اتنوگرافی‌اشان بررسی کند و بر همین اساس بوده که به متون افرادی چون شاملو، شریعتی، ساعدی و بهرنگی پرداخته است وگرنه خودش هم معتقد است این‌ها انسان‌شناس نیستند!

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ـ الهام عبادتی: «ابعاد سیاسی فرهنگ در ایران؛ انسان‌شناسی، سیاست و جامعه در قرن بیستم» ترجمه کتاب انگلیسی Politics of Culture in Iran تالیف نعمت‌الله فاضلی است. این کتاب نخستین مطالعه نظام‌مند و روشمند با هدف شناسایی و تحلیل دانش انسان شناسی در ایران است که به صورت مطالعه‌ای مستقل منتشر شده است. فاضلی در کتابش به این پرسش پاسخ می‌دهد که رابطه انسان شناسی و نظام سیاسی ـ اجتماعی ایران چیست؟

«ابعاد سیاسی فرهنگ در ایران؛ انسان‌شناسی، سیاست و جامعه در قرن بیستم» در سال ۲۰۰۶ توسط انتشارات راتلج در انگلستان به زبان انگلیسی چاپ و منتشر شده بود و اخیراً وحید شوکتی آمقانی آن را به فارسی ترجمه و در انتشارات سبزان منتشر شده است.

فاضلی از اساتید صاحب نظر در انسان‌شناسی است که خوب و با انرژی سخن می‌گوید و این روزها تلاش می‌کند تا در حوزه مطالعات فرهنگی و انسان‌شناسی در ایران حرف‌های تازه‌ای برای گفتن داشته باشد. تفکر انتقادی که همواره فاضلی در حین مصاحبه از آن سخن می‌گوید شاید همان چیزی باشد که نسل جدید آکادمی به آن نیاز داشته باشد، تفکری که نسل جدیدی از استادان دانشگاهی مانند او می‌کوشند تا با آن، در رگ‌های دانشگاه خون تازه‌ای را جاری کنند. انتشار این کتاب بهانه‌ای شد تا با او درباره این اثر گفت‌وگو کنیم که ماحصل آن را در ادامه می‌خوانید:

یکی از ویژگی‌های کتاب شما این است که تعریفش از انسان‌شناسی بسیار جهانشمول و گسترده است و شاید از همین منظر است که بتوان به آن نقد هم وارد کرد. لطفا در ابتدا توضیحاتی را درباره نحوه نگارش این اثر و رویکردتان نسبت به انسان‌شناسی در این کتاب ارائه بفرمایید؟

«ابعاد سیاسی فرهنگ در ایران؛ انسان‌شناسی، سیاست و جامعه در قرن بیستم» عنوان رساله دکترای من بود که در سال 1383 در رشته انسان‌شناسی اجتماعی از آن دفاع کردم و در سال 2006 توسط انتشارات راتلج و آکادمی علوم بریتانیا به چاپ رسید. در جلسه‌ای که در دانشگاه آکسفورد تشکیل شد دو داور جلسه دفاع من یکی پروفسور داویس رئیس انتشارات آکسفورد و دیگری پروفسور ونسا مارتین رئیس دانشگاه لندن و از ایران‌شناسان مشهوری بود که کارهای او درباره مشروطیت ترجمه شده و رئیس انتشارات آکادمی بریتانیا است. پس از اتمام جلسه دفاع، این دو نفر به من توصیه کردند که این کتاب را منتشر کنم. اما از آنجا که پروفسور مارتین بیان کرد که روند انتشار کتاب توسط انتشارات راتلج زمان کمتری را می‌برد من رساله را به این انتشارات دادم و کتاب به این سرعت به‌چاپ رسید.

پس از آن نیز مقاله بلندی درباره این کتاب توسط  فیشر نوشته شد و نقاط ضعف و قوت آن بیان شد که موجب شد این کتاب در رشته انسان‌شناسی مورد توجه قرار گیرد، چون تا آن زمان کسی کتابی را در حوزه انسان‌شناسی ایران نگارش نکرده بود. پس از آن کتاب را وحید شوکتی به زبان فارسی ترجمه کرد و خوشبختانه پس از 6 ماه به چاپ دوم رسید و با استقبال خوبی مواجه شد.

اما موضوع اصلی کتاب این است که مطالعات انسان‌شناسی در ایران شامل چندین بخش می‌شود؛ نخستین بخش مرتبط با فرهنگ فولکلور شامل لالایی‌ها، قصه‌ها، ضرب‌المثل‌ها، سنت‌ها، آداب و رسوم و ... است. بخش دیگر مرتبط به فرهنگ عشایر است که این بخش از مطالعات انسان‌شناسی از سال 1330 به بعد گسترش پیدا کرده است. بخش سوم مطالعات انسان‌شناسی آن چیزی است که عمدتاً در دانشگاه‌ها تحت عنوان آموزش انسان‌شناسی انجام می‌شود و اکنون در دانشگاه‌هایی چون دانشگاه تهران، مازندران، آزاد اسلامی و ... ادامه یافته و اکنون نیز دانشگاه تهران از 4 سال پیش دوره دکترای آن را راه‌اندازی کرده است. بخش دیگر انسان‌شناسی در ایران به عنوان موزه انسان‌شناسی و مردم‌شناسی دنبال می‌شود این پژوهشکده در سال 1315 ذیل زیرمجموعه فرهنگستان شکل گرفت و 80 سال است به فعالیت خود ادامه می‌دهد و به‌تدریج نیز گسترش پیدا کرده است. در تمامی این بحث‌ها پرسش من در این کتاب این بوده که مجموعه فعالیت‌هایی که در حوزه مطالعات فرهنگی و مردم‌شناسی انجام می‌شود با جامعه ما چه نسبتی دارد؟ چون این فعالیت‌ها از دوره مشروطه و قبل از آن شکل گرفته و تاکنون چگونه ادامه داشته است.



فهمی که من در این کتاب داشته‌ام این بوده که مطالعات انسان‌شناسی با قدرت و سیاست به تعبیری که فوکو از آن با عنوان دانش و قدرت یاد می‌کند رابطه تنگاتنگی دارد و با همین پیش‌فرض مطالعه خود را آغاز کردم. از سوی دیگر تا حدودی تحت تاثیر این موضوع هم بوده‌ام که دانش جدید تعاملی با جامعه ندارد البته این گزاره از سویی درست و از سویی نادرست است بدین معنی که دانش‌های جدید اگرچه تعامل کارکردی و سازنده با جامعه ندارند اما این دانش‌ها تنها وقتی شکل می‌گیرند که بتوانند در ارتباط با جامعه باشند. من می‌خواستم این رابطه‌ها را ارزیابی و تحلیل کنم.

اما اینکه از سوی همکاران دانشگاهی این نقد به من وارد شده که معنای انسان‌شناسی در این کتاب جهان‌شمول گرفته شده است شاید به این دلیل باشد که آن چیزی که ما مردم‌شناسی می‌گوییم به همین معنا عمومی است. یعنی هنوز تعریف خاص و مشخصی از خیلی از رشته‌ها در جامعه ما مشخص نشده است و دانش در جامعه ایران حالت کلی دارد و چندان شکل تجزیه‌شده و تخصصی پیدا نکرده است. بنابراین وقتی از یک چشم‌انداز بیرونی به دانش‌ها نگاه می‌کنیم می‌بینیم که این رشته‌ها حالت انباشت درونی ندارند و ما نمی‌توانیم یک شکل واحد و منسجم را ببینیم و این گستردگی و شمول در تجربه ما در دانشگاه‌ها شکل گرفته است. این وضعیت تنها شامل انسان‌‌شناسی نمی‌شود و به‌طور مثال جامعه‌شناسی تاریخ ما هم چنین وضعیتی دارد پس من از جهاتی نخواستم تعریفی را به انسان‌شناسی تحمیل کنم بلکه خواستم تجربه ما از این وضعیت را ببینم و توضیح دهم. اما در کنار این برای توضیح انسان‌شناسی معیارهایی را در نظر گرفتم به‌طور مثال من در کتاب متن‌ها، ایده‌ها و بازنویسی‌هایی که جنبه اتنوگرافی، توصیفی و نشان‌دادن فرهنگ ایرانی را دارد شرح دادم؛ پس معیار اول من برای انتخاب متن‌ها اتنوگرافی و مردم‌نگاری است بر همین اساس روشنفکرانی چون جلال آل احمد و شریعتی اتنوگرافر در نظر گرفتم و به‌طور مثال تجربه شریعتی از سفرنامه‌اش در حج را به‌عنوان یک کار اتنوگرافی توصیف و تحلیل کردم. 

دقیقا یکی از انتقاداتی که به کتاب شما وارد است همین موضوع است که ادبایی مانند شاملو را با تجربه نگارش کتابی مانند «کوچه» در صف انسان‌شناس به شمار آورده‌اید!

نه اینگونه نیست! بحث من این است که این افراد اتنوگراف هستند نه انسان‌شناس! من هیچگاه نمی‌‌گویم که شاملو انسان‌شناس است یا اینکه صمد بهرنگی، جلال آل‌احمد یا علی شریعتی مردم‌شناس هستند! بلکه اینها متن‌هایی نوشته‌اند که ارزش اتنوگرافی دارند و از این منظر کارهایشان ارزش بررسی و تحلیل دارند به‌هرحال این افراد کارهایی را نگارش کرده‌اند که در جامعه ما منعکس شده‌اند و در واقع تجربه فرهنگ ما در ایران معاصر در این کتاب‌ها بیان شده است. اگر کتاب «کوچه» شاملو ارزش پیدا می‌کند به این دلیل است که صدای فرهنگی در جامعه ما را نمایندگی می‌کند که با تحولات سیاسی و فرهنگی جامعه معاصر ما پیوند دارد بنابراین اینکه من در کتاب معنی انسان‌شناسی را به این میزان گسترده دیدم دلیلش این است که من متن‌ها را به‌مثابه یک متن اتنوگرافی در نظر گرفتم که فرهنگ و تجربه زیسته انسان در آنها می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد و از سوی دیگر این متن‌ها از آنجا که گفتگوی جمعی در جامعه ایران را شکل داده‌اند محل اهمیت هستند. به‌هرحال افرادی چون صادق هدایت، ساعدی و ... هرکدام نوعی آگاهی موثر را در جامعه بوجود آوردند البته شاید کسان دیگری هم باشند که کارهای اتنوگرافی انجام داده باشند اما گفتگوی جمعی در جامعه ایران ایجاد نکردند. بنابراین محل بررسی من در کتاب نبودند. 

یکی دیگر از انتقاداتی که به این کتاب وارد است این است که ردپای زنان در کتاب شما دیده نمی‌شود! به‌عبارت دیگر در این کتاب هیچ نامی از زنان در انسان‌شناسی نمی‌بینیم علت چیست؟ 

من قبول دارم که باید نگاه عادلانه‌تری به تاریخ دانشگاه در ایران شکل بگیرد و سهم زنان و مردان یکسان دیده شود البته این را هم قبول دارم که در زمان نگارش این کتاب توجهی به این مساله نداشتم و نقدی که به من هم وارد شده کاملا درست است! شاید این به دلیل حاکمیت نگاه مرد‌سالارانه بر فضای جامعه یا حتی بر روحیه خود من باشد! اما به‌هرحال نکته این است که چنین اتفاقی در زمان نگارش کتاب نیافتاد. مساله دیگر این است که تا سال 1380 تعداد زنان انسان‌شناسی که در ایران فعال بودند بسیار کم بود یا اصلا نبود یا حتی می‌توانم بگویم که من نمی‌شناسم! اما می‌توان گفت که بعد از نگارش این کتاب موجی به وجود آمد و تعدادی از زنان انسان‌شناس در دانشگاه تهران و دانشگاه‌های دیگر در حوزه مردم‌شناسی و اتنوگرافی شروع به فعالیت کردند به‌هرحال اینکه من در کتاب افرادی مانند صادق هدایت و شریعتی را در حوزه مونوگرافی نیاورده‌ام دلیل بر نبودنشان نیست اما من در بخش زنان چنین کسانی را نمی‌شناسم و از سوی دیگر شاید یکی از ویژگی‌های این کتاب این باشد که پرسش زنان را در برابر تاریخ انسان‌شناسی قرار می‌دهد بدین معنی که یا من زن انسان‌شناس را ندیدم یا اینکه زن انسان‌شناس نبوده است و سوال این است که چرا ما زن انسان‌شناس نداشته‌‌ایم. البته همانطور که گفتم طی 16 سال اخیر نسل جدیدی از زنان انسان‌شناس به جامعه تزریق شدند و افرادی چون اردبیلی، قندهاری، مقصودی، نرسیسیانس و ... کارهای تاثیرگذاری در حوزه انسان‌شناسی انجام دادند در خارج از کشور نیز ما زنان بسیاری داریم که درباره ایران کارهای زیادی انجام دادند زن‌های غیر ایرانی نیز وجود دارند که باز درباره ایران فعالیت‌های موثری را انجام داده باشند. به‌هرحال باید بگویم که جریان آینده عمدتا از آنِ زنان خواهد بود و معتقدم اگر من قرار باشد جلد دومی برای این کتاب بنویسم قطعا می‌توانم از تاثیرات زنان انسان‌شناس بیشتر بگویم. 

مایکل فیشر کتاب شما را مورد نقد و بررسی قرار داده است، از دیدگاه وی نقاط ضعف و قوت اثر شما چیست؟

مایکل فیشر، استاد انسان شناسی و مطالعات علم در ام.آی.تی. از نسل انسان شناسانی است که در دهه‌های 1960 و 1970 به ایران رفت تا رساله تحقیقی‌اش را انجام بدهد. او آثار مهمی درباره ایران دارد. به هر حال او، نقطه قوت کتاب من را روایتی می‌داند که من به عنوان مولف از تجربه زیسته خود پس از انقلاب اسلامی به‌عنوان یک دانشجو ارایه می‌کنم و سعی می‌کنم تا نسبتی میان مردم‌شناسی با فرهنگ جامعه خود برقرار کنم. فیشر معتقد است این کتاب در مناقشات مردم‌شناسی جایگاهی دارد و موجب بسط تاریخ انسان‌شناسی می‌شود. همچنین معتقد است که من در این کتاب توانسته‌‌ام به‌عنوان مولف موقعیت خود را از رشته انسان‌شناسی بیان کنم و در واقع این کتاب انسان‌شناسی انسان‌شناسی است. اما انتقادی که به این اثر وارد می‌کند این است که می‌گوید من از انسان‌شناسان غربی و مواجه‌ای که آنها با ما داشته‌‌اند درک درستی نداشته‌ام چون من معتقد هستم آنها در فهمی که از ما داشتند، دچار مشکل هستند. فیشر معتقد است من نباید فهم انسان غربی را دست‌کم بگیرم. 

دکتر فاضلی نقطه‌تمایز کتابتان را با سایر کتاب‌های دیگر که در حوزه انسان‌شناس منتشر می‌شود در چه می‌دانید؟ 

درباره انسان‌شناسی در ایران کارهای متعددی انجام شده است اما هیچکدام گستردگی که این کتاب در حوزه تاریخ و فرهنگ فولکلور دارد را مشتمل نمی‌شود. من در این کتاب مطالعات جامعی روی عشایر، فولکلور و حوزه دانشگاهی داشتم و از سوی دیگر مطالعات نظام‌مند، نظری و منسجمی را ارایه کردم و به‌نوعی تلاش کردم تا تحلیل گفتمان داشته باشم، این کاری است که در سایر کتاب‌ها انجام نشده است. در این کتاب ژانر اتواتنوگرافی صورت گرفته که در آثار دیگر ایرانی انجام نشده است. همچنین کوشیده‌ام فهمی که از انسان‌شناسی ارایه می‌کنم متفاوت باشد و نشان دهم انسان‌شناسی علاوه بر اینکه دانشی است که درباره جامعه است، خود جامعه هم هست.

دانش انسان‌شناسی دانشی است فرهنگی، که در آن با جامعه مورد مطالعه خود نسبتی وجودی برقرار می‌کند بدین دلیل است که اگر دانش انسان‌شناسی پراکنده و دارای تناقض باشد ما همین تناقضات را در فرهنگ قرن بیستم هم می‌بینیم و من سعی کردم با نشان دادن همین تناقضات انسان‌شناسی را نشان دهم.

تلاش من این بوده که نقش خودم را داشته باشم و این نقش اثبات‌گرایانه نیست. این رویکرد را در همه کتاب‌هایم دنبال کردم و کوشیدم که مفاهیم آکادمیک را با ترکیبی از ادبیات و علوم اجتماعی دربیامیزم و ارایه دهم و این کاری است که پیش از این کمتر انجام شده است.

مخاطب هدفتان در کتاب «ابعاد سیاسی فرهنگ در ایران؛ انسان‌شناسی، سیاست و جامعه در قرن بیستم» با توجه به گستردگی که در تعریف انسان‌شناسی دارد چیست؟

این کتاب برای گروه‌های مختلف خواندنی است؛ نخست برای اهل کتاب و مطالعه که به‌دنبال خوانش متفاوتی از ادبا هستند جذاب خواهد بود، چون در این کتاب ادبا را در نقش اتنوگرافر می‌خوانیم، از سوی دیگر کسانی که روی جامعه ایران کار می‌کنند این کتاب را می‌توانند استفاده کنند، چون در حوزه علوم سیاسی، تاریخ فرهنگی، علوم اجتماعی و ... این کتاب می‌تواند منبع باشد. همچنین این کتاب می‌تواند برای کسانی که در حوزه هنری اعم از باستان‌شناسی، موزه‌ها، عکاسی و ... کار می‌کنند ایده‌های جذابی داشته باشد و در پایان کتاب حاضر می‌تواند منبع غنی‌ برای رشته انسان‌شناسی و تاریخ نظریه‌ها باشد و امکان گفتگوی انتقادی را فراهم کند. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها