انتشار کتاب «نوسازی پزشکی و بهداشت عمومی در دوره قاجار»
پزشکی میانه ایران بدون رازی و ابنسینا فاقد جذابیت تاریخی است
کتاب «نوسازی پزشکی و بهداشت عمومی در دوره قاجار» پیشینه کهن و مواجهه این دو نوع پزشکی را دستمایه پژوهش قرار داده است.
کتاب «نوسازی پزشکی و بهداشت عمومی در دوره قاجار» در دو بخش تنظیم شده است. بخش نخست شامل «مرور اجمالی بیمارستانها»، «بهداشت عمومی و تغییرات سیاسی و اجتماعی»، «نسخه، نویسنده و بیمارستان»، «پزشکی سنتی و نوسازی»، «معرفتشناسی در نوسازی پزشکی» و بخش دوم از «اندر فواید ساخت و اداره بیمارستان عمومی» و «کتابنامه» تشکیل شده است.
تقابل سنت و تجدد، اساسیترین مساله ایران
پشت جلد کتاب درباره مواجهه پزشکی سنتی و نو آمده است: «در سدههای اخیر، اساسیترین مساله ایران، تقابل سنت و تجدد است؛ پدیدهای که نخستین جرقههای آن در دوره صفویه نمایان و در عصر قاجار فراگیر شد و بسیاری از عرصهها، از جمله سیاست (حکومت)، ارتش، هنر، پزشکی و غیره درگیر ساخت. در این رویارویی، پزشکی و بهداشت از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا از یک طرف، پیشینه درخشان و تنیده در باورهای دینی و ملی داشت و از طرف دیگر، به دلایل گوناگون در رکود تقریبا مطلق به سر میبُرد.
در کتاب حاضر، حکایت این پیشینه کهن و مواجهه این دو نوع پزشکی، دستمایه پژوهش قرار گرفته و با اتکا به نسخهای برجای مانده از این دوره، موضوعات گوناگونی چون آموزش، ترجمه و تألیف، واژهسازی و واژهگزینی، نظافت، بهسازی، ساختار اداری، شیوههای تامین منابع مالی (وقف، دولت) و غیره در حوزه پزشکی و بهداشت، به اختصار مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.»
در سطوری از پیشگفتار میخوانیم: «در تاریخ پزشکی ایران در دوره مورد بحث و یا بهتر است تصریح شود از اواخر دوره صفویه تا صدراعظمی میرزا تقیخان امیرکبیر و تأسیس دارالفنون، هیچ نهاد مستقل آموزش در زمینه پزشکی و نیز ارایه خدمات درمانی سازمان یافته، سراغ نداریم. آنچه سیستم آموزش پزشکی این دوره را شکل میدهد ساختار شاگردی، خانوادگی و احیانا تدریس پزشکی در مدارس دینی است. شیوههایی که هرچند دارای مزایایی بودند، اما توانایی پاسخگویی به نیاز جامعه و توان رقابت با اندیشههای نوین پزشکی و نیز بهینهسازی نظریههای پیشین را نداشتند.»(ص17)
در مقدمه با اشاره به تحول پزشکی در ایران آمده است: «پزشکی ایران در قرن نوزدهم، دیگر نامآورانی مانند رازی، ابنسینا را ندارد و از این رو، فاقد جذابیت تاریخی و اندیشهای است و با پزشکی مدرن غربی جایگزین میشود در فاصله بسیار کوتاه پس از معرفی پزشکی غربی به ایران در قرن نوزدهم، دوگانه پزشکی ایران ـ غربی یا سنتی ـ مدرن شکل میگیرد که با گفتمانی آمیخته از پزشکی اروپایی و ایرانی شناخته میشود. این پدیده بهطور طبیعی بر تاریخنگاری مدرن تأثیر گذاشته است. در هر حال، مطالعهای مستقل درباره تحول دانش پزشکی در ایران و یا استمرار رویکردهای سنتی و مدرن صورت نگرفته است. چنین طبقهبندی، نشانهای از مفاهیم اشتباه پزشکی ایران و نیز پزشکی مدرنی است که جایگزین آن گردیده است.»(ص25)
نادربودن بیمارستانها در ایران
مولف در فصل نخست با عنوان «مرور اجمالی بیمارستانها» تاریخ بیمارستانهای دوره میانه در ایران و سایر کشورهای اسلامی براساس منابع دست دومی که در اختیار داشته، بررسی کرده است: «کمبود منابع درباره بیمارستانهای ایران میتواند با نادربودن آنها در مقایسه با سایر ممالک اسلامی توجیه گردد؛ مثلا سلجوقها که در قرنهای دوازدهم و سیزدهم در آناتولی ساکن بودند و بیمارستانهایی در قیصریه در 1025، سیواس در 1217، آماسیه در 1308 و مانیسا در 1530 ساختند؛ در حالی که این خاندان در ایران به انجام چنین کارهایی شهره نیستند. بر مبنای برخی از نوشتهها، تیمورلنگ (1404 ـ 1369) فاتح مغول دستور داد که در هر شهر قلمرو حکومتش حداقل یک مسجد، یک مدرسه، یک کاروانسرا و یک بیمارستان به نام دارالشفا ساخته شود. حتی اگر این دستور واقعا به اجرا درنیامده باشد، نیازهایی را بیان کرده و مشخص نیست آیا موردی ار مجزا کرده یا این دستورالعمل الگوی ثابت دوره تیموریان بوده است.»(ص46)
در ادامه با اشاره به تاخیر ایرانیان در ساختن بیمارستانهای مدرن آمده است: «برخلاف امپراطوری عثمانی که بیمارستانهای مدرن ساخته شدهاند و برمبنای الگوی اروپایی سازماندهی گشتند، اولین بیمارستان عمومی مدرن در ایران، اواسط قرن نوزدهم ساخته شد و در آن عناصری از بیمارستانهای مدرن و دوره میانه با هم ادغام و سازش یافتند یا در کنار هم گذاشته شدند.»(ص50)
«بهداشت عمومی و تغییرات سیاسی و اجتماعی» در فصل دوم به عوامل اجتماعی ـ سیاسی که ضرورت تأسیس بیمارستان را مطرح میکند، پرداخته است: «اولین قواعد بهداشت عمومی در دهه دوم قرن نوزدهم در حکومت عباس میرزا مطرح شد. در اوایل دهه 1850 در شروع فعالیت شهردار تهران، انجمنهای پیشین بهداشتی از طریق شهردار منتسب به گروه فکری میرزاآقاخان نوری تشکیل گردید که از آنچه چند سال بعد توسط امیرکبیر آغاز شد، اهمیت کمتری نداشت؛ اگرچه در تضاد با امیرکبیر بودند. بههرحال، پزشکی اسلامی ـ جالینوسی بر دو اصل استوار است: حفظ سلامتی (حفظ الصحه) و معالجه بیماریهای (رفع المرض). در قرن نوزدهم حفظ الصحه، تقریبا معنایی معادل بهداشت عمومی داشت.»(ص71)
مبلغان مسیحی در ایران با درمانگاههای خیریهای شناخته میشوند
فصل سوم «نسخه، نویسنده و بیمارستان» نام دارد که در سطوری از آن با اشاره به دخالت کردن مُبلغان مسیحی در ساخت بیمارستان میخوانیم: «در تاریخنگاری بیمارستانهای غربی، ارتباط بین بیمارستان و امور خیر همان رابطه نهادی بین کلیسا و مراکز نگهداری یا بیمارستان است. ولی در کشورهای اسلامی به دلایل گوناگون سیاسی ـ اجتماعی چنین ارتباط ساختاری بین مؤسسات مذهبی و بیمارستانهای وجود ندارد. برعکس، از دوره صفویه مبلغهای مسیحی در ایران با درمانگاههای خیریهای شناخته میشوند. در قرن نوزدهم، مبلغهای مسیحی انگلیسی و امریکایی در تهران، اصفهان، کرمان، یزد، مشهد، رشت و کرمانشاه درمانگاههایی تاسیس کردند.»(ص107)
«پزشکی سنتی و نوسازی» در فصل چهارم جای گرفته و مولف درباره فرستادن حکیمباشیهای قاجار به فرنگ مینویسد: «اهمیت نهادی فهم قاجارها از فرایند نوسازی در نیمه دوم قرن نوزدهم با مطالعه مسیر بعضی از پزشکان دربار (حکیمباشی) که به اروپا برای مطالعه پزشکی مدرن اعزام میشدند، نشان داده میشود. اغلب این پزشکان، امتیاز خاصی از وزارت آموزش فرانسه دریافت میکردند؛ بهگونهای که از سالها آموزش در بیمارستان بدون آنکه امتحان شوند، معاف میشدند. و بهعنوان انترن انتخاب میگردیدند.»(ص140)
فصل پنجم «معرفتشناسی در نوسازی پزشکی» را مورد توجه قرار داده که در رابطه با پزشکی سنتی و مدرن آمده است: «بعد از تقریبا یک قرن غلبه پزشکی مدرن و پس از به قدرت رسیدن حکومت اسلامی در ایران سعی شده است پزشکی سنتی برای اهداف عقیدتی و سیاسی احیا گردد. پدیدهای که در نوزایی اسلامی در تاریخ اولیه اسلام مدنظر قرار گرفت، اکنون با الگوی دیگری صورت میگیرد. به عبارت دیگر علومی که تحت تاثیر علوم غربی از بین رفته است، باید اعاده گردد. در هر حال کوششها چندان موفق نبوده است. در این کشور آموزش دانشگاهی پزشکی سینایی و رازی به وجود نیامده و پزشکی سنتی برای فعالیت در مناطق روستایی آموزش داده نشده و برعکس به برنامهای که سیدحسین نصر پیشنهاد کرده، عمل شده است.»(ص168)
مشخصه پزشکی قاجار؛ بازآرایی نهادی
مولف در نتیجهگیری بخش نخست کتاب با اشاره به مشخصه اصلی نوسازی پزشکی در ایران آورده است: «نهادسازی پزشکی ایران، الزاما فرایندی مشابه با آنچه در غرب تجربه شده است، ندارد. الگوی ادغامی جامعه قاجار به نخبگان اجازه میدهد تا بعضی تغییرات را در سیستم پزشکی سنتی وارد کنند. پیش از آن که کاملا ساختارهای اروپایی را انتخاب کنند. مشخصه اصلی نوسازی پزشکی در ایران دوره قاجار آن است که بازآرایی نهادی با پذیرش پزشکان سنتی در حکومت صورت میگیرد. یکی از ادغامهای نهادی، این است که پزشکان سنتی با وجود وابستگی به نظریات آبگونی، درگیر فرایند تغییر شد. این واقعیت بهروشنی در نسخه 505 نشان داده شده است. با مشارکت نهادی در نوسازی، پزشکی سنتی خود را در عمل در محیط عقلی پزشکی مدرن دید؛ چنان که موارد گوناگونی هست که پزشکان سنتی، پزشکان مدرن را در دارالفنون یا در بحثهای نظری با اروپاییان برای برخوردارشدن از حمایت دربار آموختند و عملا تغییر یافتند که در جای جای کتاب به آنها اشاره شد.»(ص178)
کتاب «نوسازی پزشکی و بهداشت عمومی در دوره قاجار» تالیف دکتر هرمز ابراهیمنژاد با ترجمه دکتر قربان بهزادیاننژاد در 263 صفحه، شمارگان یکهزار نسخه و به بهای 16 هزار تومان از سوی انتشارات پژوهشکده تاریخ اسلام به چاپ رسیده است.
نظر شما