همسرتان به شما کتابی هدیه میدهد و هر بار که شما را میبیند میپرسد که آیا از کتاب لذت بردید یا خیر؟ شما کتاب هدیه شده را دوست نداشتید اما نمیدانید این را به طرف مقابل بگویید یا خیر!
اما اگر پدر همسرم کتابی به من هدیه بدهد که دوست نداشته باشم سعی میکنم سر صحبت را با او باز کنم. حداقل یک چیز در همان کتاب پیدا میکنم که ارزش سخن گفتن را داشته باشد. مثلاً شخصیتی در آن داستان یا مکانی که نظرم را جلب کرده باشد و از خود او میپرسم چه چیز نظر او را جلب کرده است یا داستانهای دیگر مورد علاقه او کداماند. این کار سبب میشود چیزهای جدیدی درباره شخصیت او یاد بگیرم. از خلال همین سخنان ممکن است دریابیم که در دوره نوجوانی به یک نویسنده مشترک علاقهمند بودیم.
«ملیسا کیستارو» نویسنده کتاب «بخشهایی از مادرم» که در کالیفرنیا کتابفروشی دارد میگوید: «کتابفروش بودن به من این فرصت را میدهد که شاهد راههای تأثیرگذاری یک کتاب بر روی مخاطب باشم. لیست مورد مطالعه هر کس ارزش بررسی دارد. گاهی آثار جدیدی را در میان آن پیدا میکنیم و گاهی هم کاملاً ناامید میشویم. پیشنهاد من این است که بگذاریم همیشه سخن گفتن درباره کتاب راه باز کردن در جدیدی به گفتوگویی تازه باشد.»
«شریانا بویل»، روانشناس مدرسه و نویسنده کتاب «چون عشق» نیز نظر خود را اینچنین بیان میکند: «بهتر است همیشه صادق باشید. البته منظورم این نیست همه چیزهای کوچکی را که درباره کتاب دوست ندارید به صورت جزئی بیان کنید. شعار من این است که کوتاه و خلاصه سخن بگویید. قرار نیست همه از هدیه شما تعریف کنند و لازم نیست همیشه از هدایای دیگران تعریف کنید. کادو نوعی معاوضه انرژی بین آدمهاست و وقتی حرف از معاوضه کتاب به میان میآید بسیاری در ظاهر لبخند تحویل دیگران میدهند اما در باطن عذاب وجدان دوست نداشتن هدیهشان را یدک میکشند. هیچکس لازم نیست بیشتر از آنچه هست گناهکار شود. ممکن است که دروغ بگویید که کتاب را دوست داشتید اما این موضوع نه شما را خوشحال خواهد کرد نه هدیه دهنده را. بهترین نظر این است که بگویید فکر میکنم سلیقه من با شما فرق میکند ولی ممنونم برای کتابی که هدیه دادید.»
نظر شما