در بخشی از این اثر داستانی آمده است: «در نیمه شب سیزده فروردین دوست جوان من؛ سهراب بالای دار رفت. او یک سال و سیزده روز زندانی بود و در این مدت ما همه سعیمان را کردیم اما موفق نشدیم.
در ملاقاتهای مکرر میگفتم: ما موفق میشویم و او با ناباوری نگاهم میکرد و میگفت: باور کن من نکشتم، این کار از من بر نمیآد، هرکی باور نکنه، تو باید باور کنی.
و من میگفتم: باور میکنم، میدونم، میدونم تو نکشتی. برای همین ما تلاش میکنیم و حتما موفق میشویم
اما موفق نشدیم.»
مجموعه داستان «گاه گرازها» نوشته رضا زنگیآبادی، در 80 صفحه، با بهای پنج هزار تومان از سوی انتشارات روزنه روانه باراز کتاب شد.
نظر شما