روزشمار انقلاب اسلامی، 13 بهمن 1357 به روایت کتابها و خاطرات
خاطرات انقلابیون و اشتیاق مردم برای دیدار با بنیانگذار انقلاب در مدرسه رفاه
تورق خاطرات 13 بهمن 1357 در برخی موارد خواننده را با حکایتهای متفاوتی از یک حادثه مواجه میکند، یکی از این حوادث جریان انتقال امام(ره) از مدرسه رفاه به علوی است که انعکاس نظرات آیتالله مهدوی کنی، حجتالاسلام ناطقنوری و محمد هاشمی درباره این موضوع و تفاوت تفسیر آن خواندنی است.
مردم مشتاقانه منتظر لحظهای بودند که امام(ره) را ایستاده پشت پنجرهای ببینند که برایشان دست تکان میداد. دیوار کوچه پشت مجلس، پر بود از جملهها و پلاکاردهایی نظیر «زیارت قبول» و «با یک بار زیارت امام این توفیق را به دیگران هم بدهید.» حیاط مدرسه هر دم از جمعیت پر و خالی میشد و این موج، لحظهای از حرکت باز نمیایستاد. در حالی که همه چشم و گوش به مدرسه علوی داشتند.
به مناسبت سیزدهم بهمنماه برای توصیف سیوششمین سالگرد انقلاب اسلامی به جستوجوی اتفاقات مهم آن در خاطرات انقلابیون و مبارزان آن روزها پرداختهایم. آنچه بازگو میشود، روایت بیکم و کاست افراد دخیل در حوادث مهم انقلاب 1357 است که «ایبنا» به انعکاس آنها اهتمام ورزیده است.
خاطرات مقام معظم رهبری برگرفته از کتاب «شرح اسم»
روزنامهای در مدرسه رفاه
تدوین روزشمار انقلاب اسلامی و به ویژه ایام دهه فجر با ورق زدن خاطرات انقلابیون امکانپذیر است از همین رو به بررسی روز سیزدهم بهمن 57 در خاطرات مقام معظم رهبری پرداختهایم تا ردپای این روز را بیابیم. درباره این روز در خاطرات رهبری میخوانیم: «فردای آن روز امام به مدرسه علوی، همان نزدیکی، رفت. بیشتر دستاندرکاران هم به آن مدرسه منتقل شدند. آقای خامنهای در مدرسه رفاه ماند. محیط نسبتا آرامی برای کارهای او داشت؛ و آن کارها اقتضاء نمیکرد که نزدیک امام باشد. مسئولیت او، اداره امور فرهنگی و تبلیغی مقر رهبری انقلاب اسلامی، و از آن جمله، انتشار روزنامه بود. ص 656 («شرح اسم (زندگینامه آیتالله سیدعلی حسینی خامنهای 1318- 1357)» هدایتالله بهبودی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم 1392)
کتاب «خاطرات حجتالاسلام والمسلین دکتر حسن روحانی»
حوادث ایران در سرتیتر روزنامههای جهان
رئیس جمهوری در بخشی از ایام دهه فجر در خارج ایران و در تدارک سفر به کشور است. وی با دنبال کردن روزنامهها بخشی از وقایع آن روزهای حساس را ردیابی کرده و در خاطراتش چنین نوشته است: «امروز جمعه (13/11/57) در همه روزنامهها خبر اول استقبال تاریخی از امام با عکس و تفصیلات است. بخش بزرگی از خبرهای رادیو و تلویزیون نیز در اینباره است.» ص 526 («خاطرات حجتالاسلام دکتر حسن روحانی انقلاب اسلامی (1357-1341)»، جلد اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سال1387)
کتاب «خاطرات آیت الله مهدویکنی»
مهاجرت امام از مدرسه رفاه به مدرسه علوی
آیتالله مهدویکنی درباره داستان انتقال امام(ره) از مدرسه رفاه به علوی حکایت متفاوتی را روایت میکند. در بخشی از این روایت میخوانیم: «یادم است {ابتدا} امام به مدرسه رفاه تشریف آوردند. بعد آقای مطهری و شاید منتظری شبانه امام را از مدرسه رفاه به مدرسه علوی بردند. صحن مدرسه رفاه را که خیلی بزرگ بود فرش کرده بودند، برای اینکه فردا وقتی مردم برای دیدن امام میآیند برای نشستن جا باشد؛ اما صبح که ما آمدیم دیدیم که نیستند و از مدرسه رفاه رفتهاند. صحبت شد که چرا امام تشریف ندارند و کجا هستند؟ گفتند: مدرسه علوی هستند. بعد سوال شد که چه کسی ایشان را برده؟ گفتند که آقای مطهری و بعضی دیگر آمدهاند و ایشان را از مدرسه رفاه بردهاند. یادم است آن وقت آقای بهشتی ناراحت شدند. نهضت آزادیها هم ناراحت بودند. همین آقای صباغیان و دیگران ناراحت بودند که امام چطور غیبشان زد. بعد که خدمت آقای مطهری رفتیم ایشان فرمودند: من احساس کردم اینها دارند امام را دوره میکنند و از همین حالا دارند امام را اداره و رهبری میکنند از این رو خواستم که رابطه امام را اینها وابسته نشوند که برای انقلاب مضر است؛ لذا امام از آنجا به مدرسه علوی شماره یک در خیابان ایران تشریف بردند و جریان تقریبا از دست اینها قطع شد.» ص 196، («خاطرات آیتالله مهدوی کنی» تدوین دکتر غلامرضا خواجه سروی، چاپ دوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی سال 1387)
کتاب «خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین علیاکبر ناطقنوری»
موقعیت استراتژیک مدرسه علوی و محافظی که برای امام(ره) برگزیدم
ناطقنوری طبق معمول درباره رویدادهای انقلاب و به ویژه در ارتباط با امام با تفصیل بیشتری سخن میگوید، وی درباره دلیل انتقال امام(ره) از مدرسه رفاه مینویسد: «صبح روز سیزدهم بهمن به مدرسه رفاه رفتم. مرحوم عراقی دستور داده بود دیوار بین مدرسه رفاه و علوی شماره یک را خراب کنند، تا آن دو را به هم وصل کنند و مردم برای دیدار امام از یک کوچه باریکی، به داخل حیاط بیایند و جایگاهی هم تدارک دیده بودند. قرار شده بود امام در مدرسه رفاه زندگی کند. صبح زود که به طرف رفاه میرفتم، شهید مطهری و آقای منتظری را دیدم. آقای مطهری گفت: «آقای نوری بیا اینجا. این جایی که امام را میبرند جای خوبی نیست، درش کوچک است و مردم که برای ملاقات میآیند اذیت میشوند.» گفتم: «میفرمایید چه کار کنیم؟» فرمود: «بروید مدرسه شماره 2 علوی را ببینیم، اگر آنجا خوب است آقا را ببریم آنجا.» من چون فرزندم آقامصطفی آنجا درس خوانده بود، محیط مدرسه را خوب میشناختم؛ لذا همراه آقای مطهری به مدرسه شماره 2 رفتم که حیاط بزرگی داشت و در ورودی و خروجی جداگانه هم داشت. طبقه اول مخصوص دفتر و تشکیلات طبقه دوم آن میتوانست محل اقامت هم باشد.» ص 181
«دیدیم آقای عراقی دست امام را گرفته و برای ملاقات با مردمی که در حیاط مدرسه علوی شماره یک هستند از پلهها پایین میآیند. آقای مطهری دست امام را گرفت و داخل پارکینگ آورد. همراه امام، داخل یک پیکانی که از قبل آماده بود، نشستیم و از جلوی مردم رد شدیم و به این ترتیب امام را به مدرسه شماره 2 آوردیم. آقای مطهری به من گفت: «تو برو به مردم بگو به مدرسه علوی شماره 2 بیایند.» لذا آمدم علوی شماره یک و پشت بلندگو اعلام کردم: «این جا تنگ است و شما به زحمت میافتید و امام به این زحمت راضی نبودند لذا تشریف ببرید علوی شماره 2.» این حرکت شهید مطهری باعث ناراحتی شهید عراقی و آقای بهشتی و دیگران شد. شهید بهشتی بیشتر از همه ناراحت شده بود؛ البته شهید مطهری جوری از دل ایشان درآورد.» ص 181
«مدرسه علوی شماره دو موقعیت استراتژیکی خوبی برای استقرار امام داشت. طبقه دوم برای استراحت و زندگی امام در نظر گرفته شد و طبقه اول دفتر و اتاق ملاقاتها شد. در عکسهای آن زمان نیز دیده میشود که امام جلوی پنجره میایستاد و با مردم ملاقات میکرد. مرحوم عراقی که ذاتا آدم زرنگ و تشکیلاتی و مورد اعتماد نیروهای انقلابی بود، کار تدارک نیروها را به عهده گرفت.» ص181
«انتظامات داخل مدرسه، بردن و آوردن امام برای دیدار با شخصیتها و اینکه چه کسی نیاید، با من بود. در آن موقع فردی را شهید عراقی به عنوان محافظ امام گذاشته بود که در بعضی عکسهای به جا مانده از آنزمان، پشت سر امام ایستاده است. چون من خیلی او را نمیشناختم، به فکر افتادم که باید کسی را محافظ امام بگذارم که خودم خاطرجمع باشم؛ لذا او را کنار گذاشتم و با توجه به سوابق انقلابی و کارهای تشکیلاتی، اخوی، مرحوم عباس آقا، را محافظ امام گذاشتم و همچنین آقای حمید نقاشیان را کنار عباس آقا گذاشتم.» ص181
خاطرات هاشمی در کتاب «خاطرات محمد هاشمی»
انتظار دیدار امام در صفهای بیش از یک کیلومتر
همچنان در خاطرات انقلابیون بحث عمده در روز سیزده بهمن سکونت امام(ره) در مدرسه رفاه است. عمده مطالب خاطرات محمد هاشمی نیز در این روز به انتقال امام(ره) به مدرسه علوی و برخی حاشیههای آن تعلق دارد. هاشمی درباره دلیل این انتقال مینویسد: «کمیته استقبال، مدرسه رفاه را که آقایان هاشمی رفسنجانی و دکتر باهنر و... بانیان آن بودند، جهت سکونت و اقامت امام در نظر گرفتند. از زمان ورود امام، هجوم استقبالکنندگان به مدرسه رفاه آغاز شد. روزانه نزدیک به یک میلیون نفر به ملاقات امام میآمدند. راههایی که به مدرسه رفاه منتهی میشد مسیرهای تنگی بود. همچنین نحوه ورود و خروج به سختی انجام میشد. ازدحام جمعیت به گونهای بود که مردم در صفهای بیش از یک کیلومتری در انتظار میایستادند تا گروه گروه وارد حیاط مدرسه شوند و امام در مقابل پنجره کوچکی بایستد و دستی تکان بدهند. خانمها شال یا روسری را پرت میکردند تا دست امام به آن بخورد و متبرک شود. صحنه توصیف ناپذیری بود.
جمعیت گروه گروه از یک در میآمدند و از در دیگر خارج میشدند. به واقع کمیته استقبال پیشبینی این سیل عظیم دیدارکنندگان را نکرده بودند. با مشاهده این شرایط تصمیم گرفته شد امام را به مکان وسیعتر و مناسبتری منتقل کنند. مدرسه علوی به این منظور در نظر گرفته شد. این انتقال علتی جز این نداشت. به این ترتیب امام یکی دو روز بیشتر در مدرسه رفاه اقامت نداشتند، به مدرسه علوی منتقل شدند.
با این حال در بعضی از خاطرات قضیه به گونهای دیگر منعکس شده و ادعا شده که امام در مدرسه رفاه تحت نفوذ و تاثیر ملیون و عناصر نهضت آزادی بودند و به این علت جمعی از روحانیون، امام را از رفاه به علوی منتقل کردند تا ایشان را تحت نفوذ خود درآورند. در پاسخ به این داستان باید گفت بانیان مدرسه رفاه و هیات موسس آن، چنانکه ذکر شد، ملیون و یا عناصر نهضت آزادی نبودند و شخصیتهایی چون آقای هاشمیرفسنجانی، دکتر باهنر و عناصر بازاری مرتبط با هیاتهای موتلفه گردانندگان اصلی بودند. بدین ترتیب نهضت آزادی و ملیگراها نفوذی در آنجا نداشتند. نکته مهم دیگری که در اینباره وجود دارد، عناصری است که در تصمیمگیریها و برنامههای امام موثر واقع میشدند، کسانی چون سید احمدآقا، سایر همراهان امام که از نجف همراهشان بودند، آقای هاشمیرفسنجانی و آقای دکتر بهشتی. در نتیجه عناصری چون ملیگراها و نهضت آزادی نمیتوانستند در تصمیمگیریها تاثیری داشته باشند. در نتیجه تنها علت انتقال امام به مدرسه علوی تدابیر امنیتی، وسعت فضا و راههای قابل دسترسی بود و اینجانب به عنوان کسی که از نزدیک کنار امام و شاهد جریانات بودم، هیچیک از آن اظهارات را قبول نمیکنم. بدین ترتیب امام در روز 14 بهمن در مدرسه علوی اسکان یافتند.» صص247 و 248 («خاطرات محمد هاشمی»، به کوشش فاطمه یابنده، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سال 1393)
در بخشی از صفحات مربوط به خاطرات روز سیزدهم بهمن، هاشمی از برخی تقابلات شاپور بختیار سخن میگوید و درباره تکاپوهای آخرین نخستوزیر رژیم پهلوی در این خاطرات میخوانیم: «دکتر شاپور بختیار آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی بود که مسئول تشکیل دولت شد بعد از خروج شاه کلیه امور به او سپرده شد. او نیز از ورود امام تا پیروزی انقلاب به شیوهها و زبانهای مختلف سعی در حفظ نظام شاهنشاهی داشت. رفتار او در این ایام از چهرهای ضد دیکتاتور و خواهان اتحاد کشور تا چهرهای خشن تغییر کرد. در ابتدا در سخنرانی روز 13 بهمن خود چهره ضددیکتاتوری به خود گرفت و اوضاع آن روز را نتیجه 25 سال دیکتاتوری اعلام کرد. او ضمن اینکه بازگشت شاه به کشور را بعید دانست، ادامه داد: موجودیت کشور بر هر چیز از جمله آیتالله خمینی، شاه و قانون اساسی مقدم است و به دنبال آن خواهان ملاقات با امام شد. اما امام همچنان که در پاریس هم درخواست ملاقات را مشروط به استعفا او کرده بودند، در تهران نیز با بختیار ملاقات نکرد. به هر حال وی مهرهای آمریکا و نماینده دولت پهلوی بود و امام از بدو ورود، رژیم شاه را غاصب و حکومت او را غیرقانونی اعلام کرده بودند.» صص 250 و 251 («خاطرات محمد هاشمی»، به کوشش فاطمه یابنده، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سال 1393)
خاطرات اعتمادیان برگرفته از کتاب «خاطرات محمدرضا اعتمادیان»
نخستین استعفاء؛ نخستین انتصاب رسمی
محمدرضا اعتمادیان یکی دیگر از راویان خاطرات روزهای انقلاب به انعکاس دیدارهای امام(ره) پرداخته است. از افرادی که به دیدار امام میآمدند به شهردار تهران اشاره کرده و آورده است: «با تشریففرمایی امام به مدرسه رفاه نگرانیها مرتفع شد. شب را به سختی گذراندیم، چون هیچکس حواس درستی نداشت. از فردای آن روز وضع عوض شده بود. نخستین مسالهای که با آن روبهرو بودیم، دیدارهای امام بود که عدهای به خاطر مسائل امنیتی ابراز نگرانی میکردند. اما امام فرمودند در بین مردم خطری ایشان را تهدید نمیکند. در روزهای اول و دوم، دیدارها صورت منظمی نداشت و ملاقاتهای مختلفی انجام میشد؛ از جمله دیدار شهردار تهران آقای شهرستانی با حضرت امام بود که ایشان طی نامهای استعفای خود را به حضرت امام تقدیم کرد.» ص 81
«جواد شهرستانی، آخرین شهردار تهران در زمان رژیم پهلوی از رجال سیاسی رژیم بود که سابقه وزارت هم داشت. از جمله در کابینه امیرعباس هویدا، وزیر راه بود. وی که در سال 1356 به سمت شهردار تهران منصوب شده بود، با پیروزی انقلاب اسلامی، نخستین مقام دولتی بود که با حضور در مدرسه علوی، استعفای خود را تقدیم امام خمینی(ره) کرد.» (کتاب «شهرداران تهران از عصر ناصری تا دولت خاتمی»، سیدعلی اصغر موسوی عبادی، خرم، سال 1378)
«امام استعفانامه را گرفتند و بعد آن اشاره فرمودند که ایشان در حال حاضر در سمت خود بماند. فکر میکنم این نخستین انتصاب رسمی باشد. به این ترتیب امام ابتدا استعفای او را پذیرفتند و بعد هم ماموریت دادند که دوباره بر سرکارش برگردد. من همان موقع بیرون آمدم و این خبر را بین مردم پخش کردم. بعد از این جریان، استعفای مسئولان شروع شد. استانداران، شهرداران و اغلب وزراء استعفا دادند. در این زمان ملاقاتهای حضوری هم برقرار بود، بازرگانان دسته دسته برای انجام وظیفه، اعلام همبستگی و آمادگی میکردند. امام هم به همه محبت میکردند و میفرمودند به هر کس میداند وظیفهاش چیست.» ص 81 («خاطرات محمدرضا اعتمادیان»، تدوین سید مهدی حسینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سال 1384)
نظر شما