مولوی جهانی است؟/1
عباسیداکانی: اقبال به مولانا از ژاپن تا آمریکاست/ مولانا جهان را برای همه انسانها تصویر کرده است
پرویز عباسیداکانی به بهانه فرا رسیدن ایام بزرگداشت مولانا به خبرگزاری کتاب ایران گفت که هر سال شاهد اقبال بیشتری نسبت به آثار این شاعر ایرانی از ژاپن تا امریکا و در سراسر جهان هستیم. به باور این مولویپژوه، مولانا جهانی را برای انسان تصور میکند که معنوی است و از خلال آثار او میتوان حضور امر قدسی را احساس کرد.
این شاعر یادآور شد: شاعران بسیارند، اما شاعرانی در جهان که صرفا به لفظ نپرداخته و به جهان و معنا پیبرده باشند، تعدادشان کم است. در واقع چنین شاعرانی هستند که رسالتدار جانشینی حکمت نبوی در روزگاریاند که رسولان حضور ندارند. در واقع کسانی مانند مولانا شبانان رمههای ارواح بشریاند. روح ما نیز همان گونه که جسممان احتیاجاتی دارد، نیازهایی خواهد داشت. البته بستگی دارد که روح ما چهقدر رشد کرده باشد. مولانا همین روح را رشد میدهد و در خلال رشد، امکان تعالی آن را بیشتر نشان میدهد. گویی آثار او چنانچه میگوید، پله پله تا ملاقات خدا هستند. آثار مولانا نردبانی معنویاند که می توانند انسانهای جهان را از زمین به آسمان معنوی فراخوانند. مولانا با آثارش گویی آینهای در مقابل صورت معنویاش قرار میدهد تا خود را در آن بسنجد. با این قیاس است که ما درخواهیم یافت کجا هستیم. بنابراین وقتی متر و معیاری معنوی نداریم با کدام نشانهها دریابیم که در کجا ایستادهایم.
به گمانم مولانا این متر و معیار معنایی را به ما میسپرد.
این شاعر و مولویپژوه گفت: مولانا معلم انسانیتی است که بدون اخلاق و عرفان معنای محصلی ندارد. اگر اخلاق و عرفان را از انسان بگیریم، چیزی جر تفالهای تهی و اشتغالات روزمره باقی نمیماند. معتقدم شخصی که میخواهد شخص دیگری را درک کند، باید با او هم افق باشد. زمانه ما زمانه هم افق شدن با روحهای بزرگ نیست و فروکاستن ارزشهای انسانی باعث شده تا مولانا را درست نشناسیم.
وی اضافه کرد: اساساً دیدار به معنای درست کلمه هم را افقی میطلبد و چون روح ما با مولانا هم افق نیست، دچار این بحران میشویم و نمیتوانیم در ساحتی که او حضور دارد، وارد شویم. مَثَل اغلب پژوهشهایی که درباره مولانا تولید میشود، مانند شخصی است که پای کوه ایستاده و از دور عظمتی را میبیند؛ در حالی که اگر بخواهد کوه را دریابیم باید به آن نزدیک شویم و سنگها و بلندیها و پستیها و فراز و درههایش را لمس کنیم و ببینیم. در زمینه مولویپژوهی بیشتر در نگاه نخست متوفق شدهایم. البته شاید حسرتی داشته باشیم که چرا نمیتوانیم به این قله صعود کنیم، در حالی که مولانا بیشتر به فکر صعود ماست.
این پژوهشگر توضیح داد: درک عظمت، نگاه عظمتسنج میخواهد پس درک آن عظمت به نوعی در مولویپژوهی ما مغفول مانده است. اینکه متفکر و شاعری کجا به دنیا آمده و چه کرده و چه نکرده، فرع بر آن اصلی است که در مولویپژوهی باید به دنبال آن باشیم. اینکه مولوی چند زن و فرزند داشت، خانهاش کجا بود، معنای مولویشناسی نیست بلکه باید به دنبال جهان ویژه او بود.
وی افزود: تبدیل یک عارف بزرگ به شاعری معمولی نوعی کجفهمی و بدفهمی از آثار اوست. مولوی حرفهایش را به شعر گفته، آیا محتوای حرفهایش هم شعر است یا صورت سخن شاعرانه به نظر میرسد؟ این کار یعنی بسنده کردن و کافی دانستن وجه زیباییشناسی او و به نوعی غفلت از استحسانشناسی و تفکر. پرسشم این است که آیا این کار او را از محتوای فطری آثارش دور نمیکند؟ در ضمن، تبدیل یک حکیم معنوی و مینوی الهی به یک موضوع پژوهشی ادبی، فروکاستن شأن و عظمت نیست؟
پرویز عباسیداکانی، شاعر، پژوهشگر و مدرس دانشگاه است. از میان آثار او میتوان به پاسداران غدیر(غدیر در شعر فارسی، بحث تحلیلی)، سماع سرخ ستارهها(بررسی تحلیلی زندگی و آثار چند تن از شاعران شهید شیعه)، گزیده اشعار، شرح قصه غربت قلبی سهروردی(نقد فلسفی)، شرح گلشن راز شاه داعی شیرازی، تصحیح دیوان جویا تبریزی، تصحیح گلشن راز شبستری، تصحیح کلیات سه جلدی بیدل(با همکاری اکبر بهداروند) اشاره کرد.
نظر شما