امیرحاجبی در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، درباره منابع «هنر مفهومی در ایران» گفت: درباره هنر مفهومی در ایران چند کتاب با ترجمه و یا تالیف علیرضا سمیع آذر، از سوی نشر نظر در اختیار مخاطبان قرار گرفته است که آخرین آن با نام «انقلاب مفهومی» چند ماه پیش به چاپ رسید.
وی افزود: همچنین در چند منبع دیگر چون «هنر بعد از 1960» مایکل آرچر و ترجمه کتایون یوسفی به صورت جسته و گریخته مطالبی درباره هنر مفهومی وجود دارد، اما نکته مهم این است که این منابع را تئوریسینها یا مورخان هنر مطرح کردهاند و از خود هنرمندان هیچ مطلبی در دست نیست.
این مترجم همچنین اظهار کرد: من کتابی با عنوان «آغاز بیپایان» ترجمه و منتشر کردهام که مجموعه نوشتارها و مقالات خود هنرمندان حوزه هنرهای مفهومی است. قلم خود هنرمندان راحتتر و زودفهمتر است و مخاطبان با آن بسیار سریعتر و بهتر ارتباط برقرار میکنند تا نوشتههای مبهم و سخت منتقدان و تئورسینها.
امیرحاجبی در ادامه با انتقاد از پیچیدهنویسی منتقدان هنری در دهههای اخیر گفت: گویا منتقدان و مفسران زیباییشناسی در دهه اخیر، قصد دارند سطح دانش و سواد خود را از طریق پیچیدهنویسی یا سختنویسی عیان کنند؛ در صورتی که سختنویسی دلیلی بر اندیشمند بودن نیست.
وی همچنین با اشاره به جریان پیچیدهنویسی در غرب گفت: در اروپا و آمریکا نیز برخی متفکران، به دلیل آنکه نمیتوانستند مقولهها را درست توجیه و یا تفسیر کنند، با پیچیده کردن آنها مخاطبان را در برزخ قرار میدادند. معروفترین این متفکران ژان بودریار است. واقعا میتوان فلسفه بودریار را بسیار ساده و خلاصه کرد،اما او آنقدر وارد بازیها زبانی میشود که گاهی به هیچ عنوان نمیتوان حتی شمهای از نوشتههایش را دریافت.
این هنرمند همچنین در پاسخ به این سوال که «آیا میتوان هنرهای مفهومی را آموزش داد و کتابهای آموزشی در این موضوع منتشر کرد؟» توضیح داد: من در گالریهای مختلف یا برخی نهادهای آموزشی بسیار دیدهام که کلاسها و دورههای آموزش هنرهای مفهومی و ویدیو آرت را تبلیغ، و شهریههای کلانی هم برای ثبتنام درخواست میکنند؛ این شیوه، رسما کلاهبرداری محسوب میشود.
امیرحاجبی گفت: هنرمفهومی هنر آموزش پذیری نیست بلکه هنری است که باید خود هنرمند آن را درک کند و به آن بپردازد. در این راستا باید آثار دیگران را دید و مدام تمرین کرد تا به خلق اثر در حوزه هنرهای مفهومی رسید. هنر مفهومی با مشاهده و درک سر و کار دارد و به هیچ عنوان نمیتوان آن را آموزش داد.
امیرحاجبی در ادامه و در پاسخ به این سوال که «آیا هنرهای مفهومی مولود تفکر پسامدرنیته است یا خیر؟» گفت: بسیاری از منتقدان به همین مساله اعتقاد دارند، اما به هیچ عنوان هنرهای مفهومی زاده تفکر پسامدرن نیست. یادمان نرود که نخستین بیانیه پستمدرنیستها که در حوزه معماری بود، در دهه 70 منتشر شد، در صورتی که هنرهای مفهومی از جنگ جهانی دوم روند تکاملی خود را طی میکردند.
وی در ادامه با اشاره به این نکته که جریان شکلگیری و روند تکاملی هنر مفهومی خارج از تفکرات پسامدرنیته قرار دارد، گفت: ارزشهای هنر محافظه کار موزهای و مصادیق هنری چون نقاشی، مجسمه سازی و... در دوران جدید به بن بست خورده و در نتیجه آن، هنر هنرمند وارد یک چرخه اقتصادی و خرید و فروش نابهنجار شد و این مساله به شکلگیری هنر مفهومی انجامید.
امیرحاجبی در پایان گفت: زیربنای هنر مفهومی ایدهها و نظریات هنری فتوریستها و دادائیستها بود. با توجه به این اوصاف باید گفت که هنر مفهومی بر مبنای شیء نیست. مهمترین نکته در هنر مفهومی خلق ایده است و نه اجرای آن. این مسایل و این ویژگیها را هنرمندانی چون «سول لوویت» و گروههای هنر مفهومی چون «هنر و زبان» در دهه 60 مطرح کردند که یکدهه قبلتر از بیان نظریات چارلز جنکس و ژان فرانسوا لیوتار، دو تن از بزرگان پستمدرنیته بود.
علیرضا امیرحاجبی، هنرمند حوزه هنرهای مفهومی و همچنین مترجم است. با ترجمه او چندی پیش کتاب «آغاز بیپایان؛ هنر مفهومی» مجموعه مقالههایی از هنرمندان از سوی موسسه فرهنگی و پژوهشی چاپ و نشر نظر روانه کتابفروشیها شد.
چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۲ - ۱۳:۱۸
نظر شما