به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، خدری در ابتدای این نشست با طرح سوالی مبنی بر این که «آیا در سنتهای فکری متفاوت اطلاق لفظ مکتب باید مبادی و شالوده خاصی داشته باشد؟» گفت: این موضوع به تعریف ما از مکتب برمیگردد و اگر ویژگیها و شاخصههایی را در یک جریان فکری رصد کنیم که با معیارهای ما مطابقت داشته باشد، میتوانیم آن جریان فکری را مکتب بنامیم.
وی با بیان اینکه فلسفه، تلاش عقلی برای رصد حقیقت است، افزود: مکتب سبزوار نیز در پی رصد حقیقت بوده و جوهره مکتب سبزوار حاج ملاهادی سبزواری است. وی آثار و شاگردان بسیاری داشت که نشاندهنده تاثیرگذاری او بر جریان فلسفی ایران است.
مدیر گروه فلسفه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اضافه کرد: حاج ملاهادی سبزواری تخلص به «اسرار» دارد و یکی از شاهکارهای او آثار عرفانی است که مشحون از شور، وجد و حال است و در اشعار ملاهادی به وضوح میتوان این شوریدگی را مشاهده کرد.
خدری در بخش دیگری از سخنانش به مکتب فلسفی اصفهان اشاره کرد و افزود: این مکتب پیش از مکتب سبزوار به وجود آمد و حکمت متعالیه محصول مکتب فلسفی اصفهان است. بعدها جریان حاکم بر این مکتب به مکتب سبزوار منتقل شد و پس از آن ما این جریان فکری را در مکتب تهران و در نهایت، در مکاتب قم مشاهده میکنیم و همانگونه که میدانید شاخصترین جریانهای فلسفی امروز در قم است.
وی همچنین گفت: با این نگاه میتوان شاهد سیر تطوری مکاتب فلسفی است. هریک از این مکاتب ویژگیها و شاخصههایی داشتند اما در مجموع میتوان مکتب فلسفی سبزوار را حلقه واسطی بین مکتب فلسفی اصفهان و تهران نامید.
خدری در ادامه سخنانش به چهار حکیم اربعه مکتب تهران اشاره کرد و گفت: از جمله این افراد میرزا حسین سبزواری است که آقابزرگ تهرانی در کتاب «افراد برگزیده» خود او را از مشهورترین شاگردان ملاهادی سبزواری میداند و این نشاندهنده تاثیرات مکتب سبزوار و به ویژه ملاهادی سبزواری بر مکتب تهران است.
این عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ادامه به تشریح زندگینامه شخصی و علمی ملاهادی سبزواری پرداخت و گفت: وی 78 سال عمر کرد و 40 سال از عمر خود را در مدرسهای به نام «فصیحیه» تدریس کرد و در آنجا آثار فراوانی مانند شرح مثنوی معنوی، شرح دعای صبا، شرح دعای جوشن کبیر و حاشیه بر اسفار اربعه نگاشته است.
وی با بیان اینکه ملاهادی سبزواری بیش از 25 کتاب نگاشت، افزود: چندین اثر از او نیز به زبانهای خارجی ترجمه شده است.
به گفته خدری، ملاهادی مردی شوریدهدل و شوریدهسر بود و به دلیل تشنگی که در طلب حکمت و به ویژه حکمت اشراق داشت از مکنت مالی خود گذشت. او متعلق به نسل پنجم متفکران بعد از ملاصدرا است و قضاوتهای خاصی نیز درباره شخصیت او وجود دارد.
وی با اشاره به برخی از این قضاوتها اضافه کرد: اقبال لاهوری در رساله دکترای خود با عنوان «تاریخ فلسفه در ایران» ملاهادی سبزواری را نماینده مکتب افلاطونی در ایران میداند. در کنار این قضاوت برخی از بزرگان مکتب قم اعتقاد داشتند وی آثار برجستهای نداشته و تنها تقریرات و حاشیههایی بر آثار ملاصدرا نوشته است. این افراد معتقدند ابداعات او مانند اصطلاح «حادث اسمی» مدتها پیش در کتاب فصوصالحکم ابنعربی با کلمه دیگری بیان شده است.
این مدرس فلسفه با رد این ادعاها گفت: همانگونه که بعد از حمله مغول در اصفهان جریانهای فکری و فلسفی متروک شدند و ملاصدرا جان تازهای به فلسفه و حکمت داد، ملاهادی سبزواری نیز با تاسیس مکتب سبزوار جان تازهای به جریانات فلسفی در این شهر بخشید.
این استاد دانشگاه در بخش دیگری از سخنانش سه ویژگی برای اطلاق کردن نام مکتب به یک جریان فکری عنوان کرد و گفت: یک جریان فکری برای اینکه یک مکتب نامیده شود باید انسجام فکری و درونی در محتوا و شیوه ارایه محتوا داشته باشد. همچنین باید شامل مجموعهای از آرا باشد و مورد پذیرش عدهای قرار گیرد. علاوه بر این در یک مکتب فلسفی باید مساله جدیدی وجود داشته باشد که آن جریان را از سایر مکاتب متمایز کند یا حاوی پرسش نو یا تحلیلی نو از یک مکتب فلسفی دیگر باشد.
وی تاکید کرد: دکتر نصر جریان فکری سبزوار را به دلیل ویژگیها و نوآوریهای آن یک مکتب فلسفی میداند و «هانری کربن» نیز جریان فکری سبزوار را به دلیل شخص ملاهادی سبزواری و تاثیر آن بر این جریان، یک مکتب فلسفی عنوان میکند.
خدری در بخش دیگری از این نشست 13 ویژگی را برای اثبات مکتب سبزوار برشمرد و عنوان کرد: در مکتب سبزوار انسجام مجموعهای وجود دارد. همچنین آرای خاصی در مدرسه صفیحیه به دلیل وجود بیش از هزار شاگرد ملاهادی سبزواری شکل گرفت. هر یک از این افراد مشی خاصی داشتند و مانند ملاهادی نه تنها حکیم ناطق بلکه عامل به مبانی حکمت بودند.
وی افزود: همچنین پیروان مکتب سبزوار حوزه مستقل فکری در زمان خود داشتند و یک فضای ذهنی در مجموعه آنها حاکم بود که از جذبههای عرفانی و سیر و سلوک ملاهادی سبزواری نشأت میگرفت.
خدری در ادامه یادآور شد: مرکزیت مکتب سبزوار از ملاهادی سبزواری گرفته شد و رجوع به فلسفه اصیل که صبغه ایرانی در آن قوی بود در این مکتب وجود داشت.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با اشاره به تازگی و بدیع بودن مطالب مکتب سبزوار افزود: گشودگی سیر تکاملی حوزه فکری به روی آیندگان، از دیگر ویژگیهای مکتب سبزوار است که آن را در تاثیراتی که روی مکتب تهران داشته، مشاهده میکنیم.
به گفته خدری، سلوک عملی ملاهادی سبزواری و پیروانش و اقبال بسیار آنها به حکمت اشراق و انعکاس اندیشههای حکیمان ایران باستان در آرا و اندیشههای مکتب سبزوار، سه ویژگی برجسته این مکتب به شمار میآیند.
وی در همین باره توضیح داد: ملاهادی سبزواری و پیروانش فلسفه بحثی را با حکمت ذوقی یکی کردند و در سیر و سلوک عرفانی عامل بودند. همچنین برخلاف دوره ملاصدرا که اقبالی به مباحث عرفانی وجود نداشت در دوره ملاهادی اقبال بسیاری به حکمت اشراق به وجود آمد و مبانی حکمت اشراق در آرای مکتب سبزوار مشهود است.
این مدرس فلسفه در بخش پایانی نشست برخی از ابداعات ملاهادی سبزواری را برشمرد و افزود: ابداع اصطلاح حادث اسمی، عقل متصل، تعلیقات و حاشیههای ملاهادی بر اسفار اربعه، پاسخ به اشکال نفسانی بودن علم، ترکیب انضمامی ماده و صورت، برهان تضایف در اثبات، عدم تحقق معقولات ثانوی در خارج، عدم انقطاع عذاب در جهنم، اتحاد عاقل و معقول، استدلال بر اصالت وجود بر اساس خیر و شر، تقریر جدید از برهان صدیقین، از جمله نوآوریهایی محسوب میشوند که ملاهادی سبزواری تحت عنوان مکتب سبزوار آنها را انجام داده است.
دوشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۲ - ۰۸:۰۶
نظر شما