سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - اکرم عباسی: شاید به جرات بتوان گفت که تئاتر تنها جایی است که واژهها به حرکت درمیآیند و روایتها، از سطرهای خاموش کاغذ، به زندگی روی صحنه بدل میشوند. در این میان، نمایشنامهنویسی جایگاه ویژهای دارد؛ چرا که نقطه برخورد ادبیات و اجرا است. وقتی قلم نویسنده، صحنه را در ذهن مخاطب تصویر میکند، تئاتر از تقلید صرف موقعیتها فراتر میرود و به مجالی برای تعمق، اندیشیدن و بازاندیشی تبدل میشود.
در هشتمین جشنواره تئاتر کوتاه جوان خراسان شمالی در جاجرم، بیش از هر چیز این حضور پررنگ نوشتار و زبان بود که در کنار بازی و کارگردانی، به چشم آمد. نسلی تازهنفس از نمایشنامهنویسان جوان، نه در پی بازتولید تجربههای گذشته، که در جستوجوی نگاهی نو با زبان خاص خود به صحنه آمدهاند. این نسل، تئاتر را تنها بستر اجرا نمیداند؛ بلکه آن را شکلی از روایتگری اجتماعی، فردی و حتی شاعرانه میبیند.
نمایشنامهها در این دوره، اغلب ریشه در دغدغههای انسانی و معاصر داشتند؛ آثاری که از لایههای زبانی ساده عبور کرده و به بازآفرینی تجربههای زیسته و پرسشهای بنیادین رسیدهاند. آنچه این جشنواره را متفاوت کرده، جسارت جوانانی است که نوشتن برای تئاتر را همانقدر جدی میگیرند که بازیگری یا کارگردانی را جدی میگیرند. جوانانی که میدانند تئاتر، پیش از آنکه روی صحنه جان بگیرد، در زبان و نوشتار متولد میشود.
یکی از نمونههای درخشان این نگاه، نمایش «لُعبَت» نوشته آرین حقانی معین است؛ متنی که با زبانی شاعرانه، ساختاری منعطف و نگاهی تفکربرانگیز، مرز میان ادبیات و نمایش را کمرنگ میکند. این اثر، نه تنها از ظرفیتهای دراماتیک بهره میبرد، بلکه نشان میدهد دغدغهای فراتر از روایت ساده یک ماجرا دارد.
جشنواره هشتم، با حضور ۱۲ گروه در دو بخش صحنهای و خیابانی، بستری برای پیوند میان متن و اجرا بود. در بسیاری از آثار، نمایشنامهنویسی به مثابه یک کنش ادبیِ خلاقانه جلوهگر شد؛ جریانی که میتواند راه تئاتر استان را از حاشیه به متن ببرد و از اجراهای صرف، به متنمحوری برسد.
خراسان شمالی، حالا دیگر تنها میزبان اجراها نیست؛ بلکه به زادگاه نویسندگانی بدل شده که تئاتر را از متن آغاز میکنند. این نقطه عزیمت میتواند تئاتر در استانها را از وابستگی به متون ترجمه یا کلاسیک، به سمت تولید محتوای بومی، مسئلهمحور و همسطح با دغدغههای نسل نو سوق دهد.
در ادامه این گزارش، گفتوگو با آرین حقانی، نویسنده نمایش «لُعبَت»، فرصتی است تا با یکی از چهرههای آیندهدار نمایشنامهنویسی ایران، گفتوگویی داشته باشیم.
آرین حقانی معین نویسنده، کارگردان و بازیگر جوانی که نام و نشانش حتی برای کودکان خراسانی نیز آشنا است با نگاهی عمیق به ادبیات، روانشناسی و فرهنگ بومی، آثاری خلق میکند که افزون بر جنبههای نمایشی، حامل بار معناشناختی و فرهنگی است.
ادبیات فارسی چه جایگاهی در فرآیند خلق نمایشنامه برای شما دارد؟ آیا این پیوند همچنان استوار است یا در روند نگارش، کمرنگتر شده است؟
برای من، ادبیات فارسی نه صرفاً منبعی برای الهام، که خود خمیرمایه نوشتن است. همواره کوشیدهام دیالوگهایی بنویسم که نه فقط دراماتیک، بلکه واجد ظرافتهای زبانی و فرهنگی باشد. استفاده از استعاره، ایهام، ضربالمثل و ساختارهای کهن روایی همچون حکایت و قصه، به شخصیتهای من عمق و باورپذیری میبخشد. هر گاه از متون کهن فاصله گرفتم، انگار بخشی از جان نمایش هم گم شد.
در روزگار ما که مخاطب از مطالعه گریزان شده و به فرمهای کوتاه و زودگذر علاقه دارد، نمایش کوتاه چه رسالتی میتواند در پیوند دوباره مردم با ادبیات ایفا کند؟
بیگمان، نمایش کوتاه اگر با مهارت نوشته شود، میتواند پلی میان مردم و ادبیات باشد. این قالب به واسطه زمان اندکش، ناچار است گزیده، موجز و در عین حال عمیق باشد. من بر این باورم که نمایش کوتاه، چنانچه واجد زبانی ادیبانه و اندیشهای اصیل باشد، همچون چکامهای کوتاه اما تأثیرگذار، مخاطب را از سطح به عمق میکشاند. گاه یک جمله در صحنه، کاری میکند که چندین صفحه نثر یا شعر از انجامش عاجز باشد.
کدام دسته از کتابها بیشترین اثر را بر روند نمایشنامهنویسیتان گذاشتهاند؟
گذشته از متون کلاسیک فارسی، آثار روانشناسی، بهویژه آنهایی که به رابطههای انسانی و ناخودآگاه فردی میپردازند، تأثیر عمیقی بر من داشتهاند. در نمایش لعبت، مثلاً کوشیدم روایتگر ترومای کودکی باشم؛ ترومایی که در رابطه پیچیده پدر و دختر ریشه دارد. این نگاه بدون مطالعه نظریههای روانشناختی ممکن نبود. شخصیتها برایم همچون انسانهایی زندهاند که باید لایهلایه شکافته شوند.
ایده نمایش برای شما از کجا آغاز میشود؟ آیا بیشتر از ادبیات میآید یا از زیست روزمره؟
هر دو. گاه جملهای از یک کتاب، گاه موقعیتی در زندگی روزمره جرقه میزند. اما مهمتر از آن، تجربه ذهنی است. یعنی من خودم را در موقعیت شخصیت قرار میدهم، گویی که زندگی او را زندگی میکنم. این تجربه درونی، در من میل به روایت را بیدار میکند. برایم پیش آمده که تنها یک دیالوگ شنیده شده در اتوبوس، آغازگر یک نمایش کامل شده است.
در آثار شما نشانههایی از زبان و فرهنگ بومی خراسان دیده میشود. این گرایش آگاهانه است یا ناخودآگاه بر اثر خاستگاه جغرافیاییتان پدید آمده است؟
کاملاً آگاهانه. فرهنگ بومی ما، گنجینهای است که اگر بدان توجه نکنیم، از دست میرود. در آثارم کوشیدهام از زبانهایی چون کرمانجی و ترکمنی بهره بگیرم و قالبهایی چون نقالی و مرشدی را زنده نگه دارم. این نه فقط بازگشتی به ریشههاست، بلکه تلاشی برای بومیسازی هنر نمایش است آنهم در جهانی که بیش از هر زمان، در معرض یکنواختی فرهنگی قرار گرفتهایم.
این روزها بسیاری از جوانان به نمایشنامهنویسی مدرن اروپایی گرایش دارند. نظر شما درباره این حرکت چیست؟
تئاتر اروپایی بیشک میراثی ارزشمند دارد و آموختن از آن ضروری است. اما مسئله اینجاست که آن نمایشنامهها در بستر فرهنگ خودشان معنا یافتهاند. اگر ما بخواهیم آنها را بیواسطه در متن بومی خودمان پیاده کنیم، چیزی از جنس تقلید ناقص پدید میآید. من معتقدم نمایش باید از دل فرهنگ خودمان بجوشد؛ آن زمان است که میتواند جهانی هم بشود.
آیا در اندیشه انتشار نمایشنامههایتان هستید؟ و چه موانعی پیش روی شما بوده است؟
همواره آرزوی انتشار نمایشنامههایم را در دل داشتهام، اما راه و رسم آن را نمیدانستم. گاه پس از اجرا، مخاطبانی از من خواستهاند متن را در اختیارشان بگذارم؛ این درخواستها دلگرمکننده است. فکر میکنم اگر حتی یک نفر بخواهد اثری را بخواند، آن اثر ارزش ماندگاری دارد. در حال حاضر، بهدنبال ناشری هستم که دغدغهمند باشد و متن را به چشم سرمایه فرهنگی نه صرفاً محصولی تجاری ببیند.
اگر بخواهید برای نمایشنامهنویسان جوان توصیهای داشته باشید، چه خواهید گفت؟
نخست اینکه از ادبیات کلاسیک تا روانشناسی، از قصههای محلی تا افسانههای جهان زیاد بخوانند؛ دوم اینکه خود را فراموش نکنند. ریشه اثر هنری، در خود هنرمند است. اگر نویسنده با خویش صادق باشد، اثرش نیز صادق خواهد بود. و سوم اینکه از تجربه نترسند؛ تجربه، تنها راه رسیدن به صداقت است.
نظر شما