مجيد اديبزاده كه در كتابهاي قبلياش نيز به تفكر حاكم بر دورههاي اول و دوم پهلوي پرداخته است، در گفتوگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، درباره ويژگيهاي اين دوره كه وي را به تحقيق درباره آن برميانگيزد، توضيح داد: مهمترین ویژگی، ارتباط مستقیمی است که بین تحولات دوره معاصر با زندگی و وضع اکنون ما وجود دارد. طی این سالها سعی و تلاش من بر این هدف متمرکز بوده است که به ریشهیابی بعضی مسايل و دغدغههای امروز جامعه خودم بپردازم. به بیانی دیگر سعی کردم با چنين تحقیقاتی سراغ اشتباهات تاریخی دوره معاصر بروم تا مسايل را از زاویه دید علمی نگاه کنم و به بازاندیشی در مسايل چالشبرانگیز جامعه ایران بپردازم.
وي به انگيزهاش از بررسي تصور روشنفكران ايراني دوره پهلوي از غرب اشاره كرد و گفت: پيش از هر چيز درک ما از غرب، به عنوان موضوعی چالشبرانگیز در فرهنگ و سیاست ایران معاصر که تاثیرات مستقیم و غیرمستقیمی بر زندگی ما داشته است، اهمیت دارد. همچنين علاقهای که به فرهنگ دهههای 1330 تا 1350 ایران داشتم در پرداختن به اين موضوع بيتاثير نبود. به ويژه ادبیات و نشریههای ادبی و روشنفکری دهه 1340 که به نظرم دورهای طلایی در ادبیات مدرن فارسی قلمداد ميشود. مجلات و جُنگهای ادبی معروف و پرمخاطبی از این دوره بهجای ماندهاند که چنان که باید مورد مطالعه و بررسی قرار نگرفتهاند. احساس کردم باید این فرهنگ به شکل منسجم و جدی بررسی شود. برای همین تمرکز اصلی را بر نشریات ادبی دهه 1340 گذاشتم و در کنار آن درباره انديشه حاكم بر ادبیات داستانی و شعر این دوره کار کردم.
اديبزاده تاكيد كرد: نباید تاثیری را که انديشه آن دوره، بر فرهنگ سیاسی دهههای اخیر ایران داشته است دست کم گرفت و به نظرم شناخت هر چه بهتر دغدغهها و مسايل آن دوره و نقد واکنشهای پیدا و پنهان آن، راههای بهتری برای بازاندیشی نسبت به اشتباهات تاریخی، پیش روی ما و نسلهای آینده قرار میدهد.
نويسنده كتاب «دموكراسي معرفتي» در پاسخ به اين سوال كه درك روشنفكران ايراني از غرب در دوره پهلوي، تا چه اندازه با مواجهه عملي آنها در برابر غرب مرتبط است، گفت: همانطور که اشاره كردم، مساله درک ایرانیان از غرب یکی از چالشبرانگیزترین مسايل در ایران معاصر بوده است. از طرفي همین واقعیت یعنی تاثیر مواجهه عملی ما با غرب و از طرف دیگر ویژگیهای فرهنگی ما و تاثیر آن بر درک ما نسبت به غرب، به عنوان دو مساله مرتبط به هم قلمداد ميشود.
اين نويسنده توضيح داد: منظورم این است که نمیتوان مواجهه عملی را از ویژگیهای فرهنگی متمایز کرد. همچنين تجربه و ارتباطی که ما با غرب در قرون اخیر داشتیم در نگاه و درک ما تاثیرگذار بوده است. مجموعهاي از عوامل درونی فرهنگی هم در این مساله چالشی موثر بودهاند که کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. هدف اصلي کتاب، اين بود که نشان دهم چگونه برآیندی بین تجربیاتی که ما از رابطه با غرب داشتیم و ویژگیهای کهنالگویی و فرهنگی ما، رخ داده و درک جمعی ما از غرب را در ایران معاصر شکل داده است.
وي درباره اين موضوع كه واكنش اديبان معاصر ايران به غرب تا چه اندازه مشابه عملكرد سياستمداران ايراني در آن دوران است، اظهار کرد: اين موضوع بسيار مهم است. مساله سیاست یکی دیگر از جنبههایی بود که در این کتاب برجسته کردم، زيرا در کنار جنبههاي ديگر تاثیر بهسزایی در درک ما از غرب داشته است. البته برای من بیشتر این موضوع اهمیت داشت که نقش و کیفیت سیاست در دوره مورد نظر چگونه در واکنش روشنفكران نسبت به غرب تاثیر گذاشته است.
اديبزاده يادآوري كرد: در کتاب از اصطلاح «ضمیر ناخودآگاه ضدقدرت» به عنوان یک مفهوم کلیدی بحث کردم که به مساله سیاست برمیگردد. روانکاوی بحثی دارد درباره نقش سرکوب بر ضمیر ناخودآگاه که من با استفاده از آن، تلاش کردم درباره تاثیر سرکوب میل سیاسی جامعه در دورهای تاریخی بر ضمیر ناخودآگاه جمعی ما بحث کنم.
وي در پاسخ به اين سوال كه درك روشنفكران ايراني از غرب در حال حاضر چه تفاوت عمدهاي با دورههاي پيش از آن دارد، گفت: پرسش مهمی است و خود جای کار کردن و تحقیق دارد، که آیا این درک دستخوش تغییر شده است يا خير؟ یا مولفههای فرهنگی پایدارتر از تغییر و تحولات بودهاند؟ اما برای جواب به این پرسشها باید نخست به سراغ آثار ادبی و همچنين روشنفكران معاصر رفت. متاسفانه من مطالعات کافی درباره آثار ادبی متاخر ندارم.
اديبزاده كه در بررسيهايش در اين كتاب از معيارهايي مانند شب، آگاهي، هويت، وابستگي و ازخودبيگانگي استفاده كرده است، درباره ملاك انتخاب اين معيارها گفت: این بحثها در حقیقت به زمینههای مشترک متنهای ادبی برمیگردد. پیش از اینکه چنین معیارهایی در نظرم باشد فقط به سراغ آثار و مجلات ادبی رفتم و مدت زيادي مشغول بازخوانی و یادداشتبرداری متنهای ادبی بودم. در طول بازخوانی فرهنگ ادبی این دوره، به تدريج احساس کردم مضامین و عناصر مشترکی بین آثار داستانی و شعری و مقالات ادبی این دوره وجود دارد که میتوان از این زمینههای بینامتنی برای تحلیل استفاده کرد.
وي به دلايل انتخاب رويكرد روانكاوانه در بررسيهاي كتابش اشاره كرد و گفت: رويكرد روانکاوی را انتخاب کردم، زيرا برداشتم این بود که در مساله درک از غرب نباید از فاکتورهای پنهان و ناخودآگاه غافل ماند و در این زمینه روانکاوی بهترین رویکرد است، زيرا اساس روانکاوی ضمیر ناخودآگاه و تاثیرات آن بر رفتارهاست.
نويسنده كتاب «ديالكتيك بازنمايي از غرب در جهان نمادين ايراني» گفت: ما با پدیدهای جمعی مواجهیم به اين معنا كه هر رفتاری پيش از آنكه مبتنی بر انتخابهای عقلانی باشد، ریشههای عمیق ناخودآگاهانه دارد و جایی که نظریههای تصمیمگیری مبتنی بر انتخاب عقلانی حرفی برای گفتن ندارند، روانکاوی فرهنگ میتواند راهگشا باشد. از طرفی نظریهپردازان حوزه روانکاوی تلاش بسیاری برای تحلیل نمادها و استعارهها بهکار بردهاند و برای تحلیل فضای نمادین و استعاری ادبیات بسیار موثر و سودمند بود.
وي در ارزيابي از ميزان موفقيتش در اين اثر گفت: اظهارنظر درباره اين موضوع آسان نیست. از یک طرف وسعت موضوع تحقیق به اندازهاي بود که پوشش دادن تمامی ابعاد مساله از تاب و توان فردی خارج است و از طرف دیگر مساله انتقال فکر و محتوای کتاب به مخاطب است که هنوز نمیدانم آیا این کتاب میتواند پیام را به مخاطب منتقل کند یا نه!
نويسنده كتاب «مدرنيته زايا و تفكر عقيم» ادامه داد: تصور میکنم اگر در آینده تحقیقات تازهتری برای پوشش دادن دیگر ابعاد این موضوع صورت پذیرد و همچنين اگر کتاب بتواند با مخاطب خاص خودش ارتباط برقرار کند، شاید بهطور نسبی رضایتبخش باشد. در این سالها فهمیدم كه يك نويسنده علاوه بر سختی انجام کارهای تحقیقاتی و فکری، با سختی ارتباط برقرار کردن با مخاطب نيز مواجه است. به اعتقاد من، برقراري ارتباط با مخاطب خود نوعی هنر است و نیاز به هنرمندی دارد. در هر صورت پاسخ این پرسش به بازخورد کتاب در آینده برمیگردد و در حال حاضر جواب مشخصی ندارد.
چاپ نخست كتاب «امپراتوري اسطورهها و تصوير غرب، روانكاوي گفتمان ادبي ايران 1332 ـ 1356» با شمارگان با شمارگان هزار و 100 نسخه، در 232 صفحه و به بهاي هفتهزار تومان از سوي انتشارات ققنوس منتشر شد.
چهارشنبه ۳ آبان ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۰
نظر شما