سال 1973 فقط يك سوم (31 درصد) كارگران يك كتاب هم در سال نخوانده بودند كه در سال 2008 اين رقم به حدود نيمي از كارگران (44 درصد) افزايش پيدا كرد. در بين كارمندان استخدامي نيز آمار كتاب نخواندن از 14 درصد اوايل دهه هفتاد در سال 2008 دو برابر شده و به رقم 28 درصد افزايش پيدا كرده است.
در بين طبقه تحصيل كرده نيز كاهشي چشمگير صورت گرفته است. سال 1973 بيش از 64 درصد طبقه باسواد بيش از 20 كتاب در سال ميخواندند در حالي كه سال 2008 تنها 33 درصد از آنها با چنين حجمي كتاب خواندهاند.
انبوهي از دادههاي آماري در فرانسه دانيل سالناو را بر آن داشت با تحليل تجربههايش از محيط مدرسه و تماس نزديك با دانشآموزان نگاهي عمقي به موضوع داشته باشد.
دانيل سالناو برنده جايزه رنودوي سال 1980 براي رمان «دروازههاي گوبيو»، جايزه بزرگ رمان آكادمي زبان و ادبيات فرانسه و جايزه ژان ژيونوي در سال 2005 براي رمان «لافراگا» از سال گذشته به عضويت آكادمي فرانسه نیز درآمده است. او پديده نگران كننده عدم رغبت فرانسويها به كتابخواني را جدي قلمداد ميكند و پيشنهادهایي براي شناخت واقعي مساله ارایه داده است.
سالناو مينويسد:«بر من روشن است كه همه كودكان خواهان به كار گرفتن قوه تخيل ذاتي خود هستند كه طبيعتا چنين خواستي آنها را به سوي ادبيات سوق ميدهد. با اين حال اگر محركي در كار نباشد اين انرژي از بين ميرود. اين از مسووليتهاي مدرسه است كه دانش آموزان را با متون ادبيات كلاسيك آشنا كند اما متأسفانه آنها از این کار فاصله گرفتهاند. به خصوص به دليل پيير بورديو؛ يا به عبارتي برداشت اشتباه از ايدههاي بورديويي. بیشتر اوقات آموزگاران تمايل دارند «فرهنگ والا» را در انحصار طبقه ممتاز جامعه به شمار آورند در صورتي كه كاملا برعكس، مدرسه وظيفه دارد فرهنگ والا را در اختيار دانشآموزاني قرار دهد كه در كيفشان به اندازه ديگران امكانات وجود ندارد.
تجربهاي كه من از دانش آموزان كالج در تولون كسب كردم چنين فكري را در ذهنم پروراند. نوجواناني را ميديدم كه از مناطق پايين شهر و شلوغ به مدرسه ميآمدند و منظومه «خوابيده دره» اثر آرتور رمبو (شاعر بزرگ سمبوليست) را با شوق و ذوق روايت ميكردند و بند بند آن را با هيجان ميخواندند. حتي به اين باور رسيدم كه هر چه زودتر كودكان با آثار بزرگ در تماس قرار گيرند، سريعتر شادي و لذت خواندن را كشف مي كنند.
چنين روندي براي آشناسازي كودكان با ادبيات كلاسيك به راحتي ميتواند از طریق درسهاي دستور زبان صورت گيرد. براي مثال براي تحليل نكته دستوري سادهاي مانند تطابق فعل و فاعل چرا از نوشتههاي فلوبر استفاده نكنيم؟ البته براي چنين منظوري آموزگاران ميبايست از آموزش تخصصي قابل قبولي هم برخوردار باشند، چرا كه برخي از آنها به كمي از آن نياز دارند...»
نظر شما