حمید یزدانپناه -متولد آبادان- از چهرههای نوگرای شعر امروز است. او در سال 1369 نخستین دفتر شعرهای خود را با عنوان «ماه در کوچه» منتشر کرد، در سال 1381 هم مجموعه شعر دیگر خود را به عنوان «به خاتون خیابان شماره66» به چاپ رساند که بازتاب دهنده بخشی از تجربیات مستقیم وی در جنگ تحميلي عراق عليه ايران و کار و زندگی در منطقه جنگی...
«رابطه» چند سال پیش منتشر شد. از دیگر کارهای او میتوان به «جانورها» اثر جویس کرول اوتس، «دیوانگی» اثر هاجین، «راهی به سوی بهشت» اثر ماریو بارگاس یوسا اشاره کرد. آخرین کتاب وی «باد سهمگین» اثر میخل آنگل آستوریاس است که در نمایشگاه کتاب از سوی نشر افراز منتشر شد.
- شعرهای مجموعه «به خاتون...» نسبت به «ماه در کوچه» تغییر فرم و محتوا داشت. این تغییر چگونه ایجاد شد؟
: خیلی به محتوا توجه ندارم اما به «شکل» چرا. چگونگی تغییر در شکل به بسیاری عوامل برمیگردد، مثلاً به توقع شاعر از شعر. شاعر کم توقع نسبت به شعر معمولاً کلاهش پس معرکه است! به گذشته شعر فارسی نگاه کنید،
ببینید چه شاعران بزرگی هستند که جهان را مبهوت عظمت خود کردهاند. مگر میشود پشتوانهای چنین بزرگ را نادیده انگاشت؟ شما همیشه برای رسیدن به یک شناخت متعارف به مقایسه روی میآورید. وقتی در همین گذشته نزدیک «نیمای بزرگ»، شعر فارسی را به آهنگ طبیعی زبان نزدیک میکند، شما هم باید به قدر ظرفیت خودتان تلاش کنید تا ناگفته را کشف و نادیده را ببینید. به گمان من همه حادثهها در «فرم» اتفاق میافتد. همه پدیدهها در محیط اطراف انسان، دارای شکل و ساختار مشخصی هستند، حتی باد! مسیر حرکت بادها را از قطب زیر نظر بگیرید تا به این نتیجه برسید که چرا بادها همیشه یکسان نمیوزند؟!
- این تغییر ساخت و محتوا در شعرهای شما از چه زمان رخ داد؟
: این اتفاق برمیگردد به شعری که برای زنده یاد «میرعلایی» گفتم. در این شعر شاعر حضور ندارد، بلکه سه نفر با هم حرف میزنند و یک نفر از آنها روایتگر شعر است. وقتی با نبود شاعر در شعر روبهرو شدم فهمیدم که شعر کاملاً متفاوتی است. البته بعدها براي تکمیل آن هم کوشش کردم.
مثلاً «من» شاعر جایش را به آدم دیگری داد و «تو» که در شعر دیگران هیچ مشخصهای ندارد، در این شعرها، انسانی است که یا خودش، خود را نشان میدهد یا از طریق روایت شاعر محسوس میشود. دیگر نیازی نبود که بالای شعر به فرض نوشته شود «تقدیم به فلانی». این دو عامل باعث شد عوامل دیگر هم در شعر تغییر کنند.
- مخاطبان شعرهای شما باز هم منتظر باشند که تعییرات دیگری در مجموعه شعر بعدیتان ببینند؟
: چیزی را نمیشود از پیش تعیین کرد. اما مطمئن باشید از هر تلاشی برای مخاطب ایرانی فروگذار نخواهم بود. ولی تا همین جای کار میتوانم بگویم در کتاب بعدی که بخش هایی از آن آماده شده است، از تکنیک های هنری متفاوتی بهره بردهام. اما برای بررسی نهایی باید منتظر ماند.
- شاعر امروز باید لزوماَ از واقعیتهای عینی «ابژه» پیرامون خود سخن بگوید؟
: یکی از گرفتاری های شعر امروز ما این است که شعرها بر اساس تئوری از پیش تعیین شده سروده میشوند. این گرفتاری حتی درباره بعضی شاعران حرفهای هم مصداق دارد. بسیاری از شعرهای امروز ما خنثی هستند، یعنی شاعر چنان غرق در «من محوری» است که همه چیزهای اطرفش را فراموش میکند. مثال میزنم: به حرفهای شما گوش نمیدهند مگر مجبور باشند! حرفهایی هم که درباره «من عام» گفته میشود، فقط دلیلی برای توجیه بعضی شعرها بوده. البته منکر شعرهای درخشان که «من محور»ند نیستم، ولی با دیدی نافذ میشود گفت جایگاهی ندارند یا لااقل به نظر من اینطور است. به همین شعر که به خیام نسبت دادهاند توجه کنید:
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
حل این معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتوگوی من و تو
چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من
در این مصراعها که چهار تا هم بیشتر نیستند چهار بار «من» و چهار بار «تو» تکرار شده. اما اگر سوال شود که این من و تو چه کسانی هستند آن وقت است که حرف های متفاوتی از آدم های متفاوت میشنویم. وقتی احتمالاً در چند قرن پیش چنین شعر زیبایی سروده میشود، آن وقت شاعر امروز نباید تعبیر و تأویل دیگری از شعر برای خودش داشته باشد؟ پس اگر نتیجهای بخواهیم بگیریم این است که شعر تئوری زده و شعر خنثی چندان جدی گرفته نمیشود حتی
اگر در اطرافش به زمان، قشقرق بر پا شود. تئوری در ذات وجودی هر شاعر باید برای خودش و از خودش ظاهر و پیدا شود نه از صحبت ها و شنیدههایی که دیگران به گوشش خواندهاند. یعنی هر شاعر بر اساس اندوخته دانش گذشته باید به نوعی از شعر منحصر به خود برسد. همانطور که فردوسی با رودکی، خیام با حافظ و سعدی با نیما و هر يك با دیگري متفاوتند. در شعر هیچ رونوشتی برابر اصل نمیشود! اما «اصل» همیشه ریشه در رئالیسم دارد. درباره این نکته اگر فرصتی بود بیشتر صحبت میکنیم.
- این روزها چه کارهایی ترجمه میکنید؟
مشغول ترجمه یک رمان روانشناختی هستم. چند کار دیگر هم در دست دارم که بهتر است نامی از آنها نبرم.
نظر شما