یکشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۹ - ۱۲:۵۰
حرف‌های ما هنوز ناتمام....

اینکه چرا ما نتوانستیم از ظرفیت‌های موجود برای جذب مخاطب به کتاب و کتابخوانی بهره بیشتری ببریم، سبب نگارش این چند بند شده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اردبیل - مریم رضائی: هفته‌ای که گذشت، رویدادی فرهنگی در نقاط مختلف کشور برگزار شد که جامعه هدف آن، کتاب‌دوستان بودند. فارغ از آنچه در پایتخت برای «تابستانه کتاب 99» روی داد، در میان گزارش‌های استانی همکاران، رضایت مردمی در کنار اقناع کتابفروشان کم نبود؛ نکته‌ای که البته من در شهر خود به آن نرسیدم.

استان اردبیل با 11 کتاب‌فروشی در مرکز، یک کتابفروشی در مشگین‌شهر و یک کتابفروشی در پارس‌آباد (2 درصد کتابفروشی‌ها) به طرح تابستانه کتاب پبوست و با 2 میلیارد و 350 میلیون و 537 هزار و 500 ریال ( یک درصد کل فروش) توانست 5031 کتاب ( یک درصد تعداد کتاب‌ها) را با تخفیف 20 درصدی طرح و گاه 30 تا 40 درصدی خودخواسته در اختیار علاقه‌مندان و مخاطبان قرار دهد.

جایی که من ایستاده‌ام، آن اندازه که کانال‌های تلگرامی و صفحات اینستاگرامی به تبلیغ ظواهر زینتی اقبال نشان می‌دهند یا حوادث خوش و ناخوش را کپی‌پیست می‌کنند، به این مهم (طرح حمایتی از کتابفروشی‌ها) نپرداختند؛ البته دوستانی هم بودند که وقتی تیزر تبلیغاتی یا پوستر طرح را ارسال کردم، از سر لطف و دوستی در صفحه خودشان به اشتراک می‌گذاشتند؛ اما حتی آنهایی هم که صاحب رسانه برخط رسمی بودند، بیش از این پیگیر اطلاع‌رسانی و بسط موضوع نبودند.
 

همکاری، از صفحه اینستاگرام من خبردار و پیگیر شد و در همان روزهای نخست، گزارشی نیز به دست داد؛ اما بزرگوار دیگری، یادداشت تک‌منظری درباره وضعیت کتاب و کتابخوانی نوشت که در آن از همه‌چیز و همه‌جا آورده بود؛ بجز طرح تابستانه و البته بیشتر به تبلیغ جریانی می‌مانست که خود، عضوی از آن است.

تا جایی که پرس‌وجو کردم، تنها اطلاع‌رسانی تلویزیونی، مصاحبه 2 دقیقه‌ای معاون فرهنگی اداره‌کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان بود که در آن به معرفی طرح پرداخته بود. در حالی که شاید بهتر بود دوستان جوان ما در میان آن همه گزارشی که در گوشه و کنار شهر ضبط می‌کنند، دوربین و میکروفون خود را به سمت کتاب‌فروشی‌ها و رهگذران خیابان می‌بردند تا به پاسخ پرسش «تازه چه خبر؟» برسند.
 

از حدود ۲۰۰ نشریه استان که اغلب عنوان «فرهنگی - اجتماعی» را بر پیشانی خود دارند، شاید ۵ نشریه هم به این رویداد نپرداختند. ظریفی می‌گفت: «چه انتظاری هست، وقتی در سریال‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی ما، دکور اتاق کار سردسته خلافکاران کتابخانه‌ای پرطمطراق است و اهل علم و قلم (معلم، نویسنده و پژوهشگر) در پی شغل دوم به آنها مراجعه می‌کنند؟!».

به نظر می‌رسد اصحاب رسانه ما چنان از چنین رویدادی چندان مطلع نبودند که عکس از کتابخانه را ضمیمه گزارش‌های نصفه و نیمه خود از طرح فصلی فروش کتاب می‌کنند.
 

در تمام شهر، تنها یک اِلِمان و سازه نشان و نماد کتاب با خود دارد، که آن هم از ابتدای اجرا مورد بحث بوده است؛ چرا که نه به لحاظ مفهومی و نه از منظر زیبایی‌شناختی و هنر، خوش‌ساخت نیست و به نظر، همین هم سبب تخریب زودهنگام آن از سوی رهگذران شد. شاید لازم باشد طراحان و مجریان واحد زیباسازی شهرداری، یا از میان کارشناسان هنری انتخاب شوند یا حداقل از ایده‌های مجازی بهره بگیرند.
 

یاد ژست‌های متعدد روشنفکرانه‌ای می‌افتم که بخش وسیعی از این فضا را به خود اختصاص داده‌اند؛ پشت میزهای تحریر یا لب پنجره، با کتابی، فنجانی قهوه و شاید قلمی و گلدان گلی... اگر هوای آن سوی پنجره بارانی هم باشد که دکور فالوورپسندتری خواهد داشت. کاش به همین تعداد و با همین کیفیت کتابخوان حرفه‌ای داشتیم؛ کسانی که هنوز یک کتاب را تمام نکرده، برای بعدی برنامه دارند و اصلاً همیشه فهرستی برای مطالعه در جیب‌ها و کیف‌ها شان پیدا می‌شود.

کم نیستند کسانی که افزایش قیمت کتاب را دستاویزی برای گریز از آن قرار داده‌اند؛ در این سال‌هایی که وارد حوزه خبر و گزارش شده‌ام، هنوز به پاسخ درستی برای این پرسش نرسیده‌ام که چرا در میان همه آشفتگی‌های بازار، نخستین چیزی که حذف می‌شود، بسته‌های فرهنگی مانند کتاب است.
 

اگر بپذیریم که سرآمد فرهنگ فردی و اجتماعی، مطالعه و پناه بر کتاب است، پس چطور می‌شود که از میان همه خرج‌ها و هزینه‌های ریز و درشت، این یک قلم جنس را زودتر حذف می‌کنیم؟! برخی گفته‌اند گشت و گذار در فضای مجازی، حکم مطالعه در حوزه‌های مختلف را دارد؛ اما فکر می‌کنم اصل مسئله این نباشد و لازم است متخصصان امر، مسئولان حوزه‌های اجتماعی و فرهنگی را یاری کنند تا موضوع به دقت کنکاش، مطالعه و رفع شود.

چنین مطالعاتی اگر انجام گیرد، شاید بازنگری اصولی‌تری در اجرای طرح‌های تشویقی اتفاق بیفتد و مثلاً در میانه تبلیغ گسترده «افزایش اعتبار تابستانه تا ۵۰ درصد» با کسر ناگهانی و بی‌خبر اعتبار کتابفروشی‌ها مواجه نباشیم.
 

اغلب گله‌مندی‌ها از زمان‌بندی نادرست اجرای طرح‌های فصلی فعلی است؛ آخر ماه و اواسط درس و دانشگاه، نه برای کارمندانی که همه زندگیشان به چرتکه حقوقِ دریافتی بند است و نه برای دانشجویانی که هزینه‌هایشان را تا خرید تخم‌ مرغ و سیب‌زمینی پایین آورده بودند و همین اقلام امروز اعیانی محسوب می‌شود. افزایش زمان برگزاری و ارتقای سقف خرید را که به اینها اضافه کنیم، شاید نتایج بهتری شامل حال آشفته بازار کتاب شود.
 

هفته گذشته، اردبیل میزبان محمدباقر نوبخت، معاون رئیس جمهوری و رئیس سازمان برنامه و بودجه بود و خروجی و دستاورد این سفر، تخصیص ۳۰ هزار میلیارد ریال برای زیرساخت‌های عمرانی و طرح‌های تولیدی استان عنوان شد. اینکه حوزه فرهنگ ما برای تأمین زیرساخت‌های عمرانی خود نیاز مالی دارد، قطعاً پاسخ مثبتی خواهد داشت، اما اینکه چه میزان از این اعتبار به بخش فرهنگی تزریق شود، به قول دوستی «معجزه»ای است که اقدام مسئولین توانمند این حوزه را می‌طلبد تا مردم کلانشهر اردبیل هم صاحب تالار فرهنگ و باغ کتاب شوند؛ آرزویی که سال‌هاست مطرح می‌شود، طرحی که نیمه‌کاره مانده است و حرف‌های ما... که هنوز ناتمام!!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها