جمعه ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ - ۲۰:۱۵
مدنی: اگر رمان‌های خوب در کشور تولید شود؛ فیلم سازان برای ساخت اقتباس ترغیب می‌شوند

میر ولی‌الله مدنی تهیه کننده عنوان کرد: من از عده‌ای از روانشناسان و جامعه‌شناسان این را شنیده‌ام که اگر بخواهی چیزی را نابود کنی، به آن جایزه بده. باور کنید مثل یک قرعه کشی می‌شود. من به شخصه به جایزه معتقد هستم و بودنش نیز بد نیست.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ در ادامه پرونده اقتباس با  «میرولی‌الله مدنی» تهیه کننده و گفت‌وگویی انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید:
 
به عنوان استاد دانشگاه در ابتدا کمی برایمان توضیح دهید اقتباس اساسا چه مفهومی در سینما دارد و به چه چیزی در سینما اقتباس می‌گویند؟
 
مدنی: بحت اقتباس در سینما به اندازه خود تاریخ سینما قدمت دارد. مثلا مقاله بسیار درخشانی وجود دارد که آقای زنشتاین در مورد اقتباس نوشتند و در آن آتار بالزاک و زولا را با یکدیگر مقایسه کرده است که چرا از بالزاک را نمی‌شود اقتباس کرد یا اقتباس از آن خوب درنمی‌آید، ولی از زولا برعکس است و می‌شود اقتباس کرد. مقاله‌ی بسیار خوبی است و ترجمه هم شده است. در قبل از انقلاب نیز در نشریه‌ای به نام هفتمین هنر، در آن نیز چاپ شد. هیچکاک نیز در مورد اقتباس صحبت کرده. ولز نیز صحبت کرده. همانگونه که در تاریخ سینما جلو می‌آییم. یک زمانی تصور اینکه سینما بتواند رمانی چون «بار هستی» کوندرا را اقتباس کند، دور از ذهن بود. ولی شما امروز دیدید که اقتباس شده و کار بسیار خوبی است،

​​​​​​ یعنی سینما بیان خود را ارتقاع داده و می‌تواند هرچیزی را اقتباس کند، کما اینکه زمانی صحبت ازین بود که بوف‌کور را نمی‌شود اقتباس کرد اما الان اقتباس کردند و کارگردان آرژانتینی نیز آن را ساخته است، گرچه فیلم خوبی نیست. اینکه چه چیزی را می‌شود اقتباس کرد و چه چیزی را نمی‌شود اقتباس کرد بحث متولی است، ولی آنچه امروز مسجل است این است که در حال حاضر سینما هرچیزی را اقتباس می‌کند و قادر است که بسازد و بیان سینما به حدی روشن است که رمان‌هایی که کاملا ذهنی هستند و زمانی ساخته شدن آنها حتی تقریبا غیرممکن بود، امروز ساخته می‌شود. نمونه‌هایش را هم بسیار می‌بینیم.
 
شما در دانشگاه تحلیل فیلم تدریس می‌کنید. تحلیل فیلم به ماهو تحلیل فیلم چیست و در دروس دانشگاهی در حال حاضر و برای دانشجویانی که در آینده فیلم می‌سازند، موضوع اقتباس را به عنوان یک موضوع مهم مطرح می‌کنیم یا خير؟
مدنی : امیدوارم این حرف من را حمل بر خودستایی نکنید. من شاید جزو معدود آدم‌هایی باشم که تفریبا هرچه فیلم کوتاه در ایران ساخته می‌شود را می‌بینم. یعنی در سال گذشته حدود 400 فیلم کوتاه دیدم، فیلم‌های دانشجویی و جشنواره‌ای. فیلم‌های سینمای ایران را نیز تفریبا همه را می‌بینم. تحلیل فیلم را به آن صورت نمی‌گویم که فیلمی را ببینم و بعد آن را تحلیل کنم، طی صحبتی که با دوستم آقای الستی داشتیم، برنامه‌ای ریختیم به این صورت که ، دیدیم در طول سینما، یعنی از سال 1327 که سینما به طور مستمر در حال ساخت فیلم است، یک سری موضوعاتی وجود دارد، اشکالاتی هست که از روز اول در سینمای ما موجود بوده، وقتی شما نقدهای دهه بیست و سی را که آدم‌های بزرگی چون دکتر کاووسی، فرخ غفاری، شمیم بهار و.. نوشتند را می‌خوانید، اشکالاتی را در فیلم‌ها می‌بینند که هنوز در فیلم‌های امروز نیز موجود است. آموزش هیچ‌ زمان توجه نکرده است که این اشکالات را چگونه برطرف کند. در همین جشنواره امسال اشکالاتی را می‌بینم که دقیقا در فیلم‌های دهه سی نیز وجود دارد. این اشکالات در فیلم‌های کوتاه نیز وجود دارد. ما آنها را به اتفاق دکتر اَلستی دسته بندی کردیم، تقریبا 16 موضوع پیدا کردیم، موضوعاتی که ایراد عمده‌ی فیلمسازان است. مثلا در فیلم‌ها نمی‌توان جغرافیا را معرفی کرد. نمی‌توانیم موقعیت را تعریف کنیم؛ چگونه شروع کنیم و چگونه تمام کنیم. کتابی نیز در این زمینه بود که به من کمک کرد.

کتاب دیوید لاچ، هنر داستان نویسی، او خود مدرس سینما بوده و شیوه جالبی دارد. او هرمطلبی را که معرفی می‌کند، مثلا در مورد موقعیت در رمان می‌خواهد صحبت کند، یک نمونه بد می‌آورد و یک نمونه خوب، و این دو را با یکدیگر مقایسه می‌کند. کتاب مفیدی است که ترجمه شده و در بازارنیز وجود دارد. در واقع این کتاب ملاک من شد برای طراحی این درس، من تحلیل فیلم تدریس نمی‌کنم، من این 16 موضوع را که به زعم خود ضعف عمده سینمای ما در طول این سال‌ها بوده را به دانشجویان می‌گویم. يعنی فیلم‌هایی که جغرافیا را نمی‌توانند معرفی کنند، من می‌گویم این فیلم را ببینید که به این دلیل جغرافیا را نمی‌تواند بیان کند. نمی‌تواند موقعیت را معرفی کند، نمی‌تواند موقعیت را تمام کند. ما اصلا چگونه باید موقعیت را تمام کنیم؟ این مسئله مهمی است.

یک موقعیتی است که همانجا تمام می‌شود، موقعیتی نیز است که داستان به صورت مسلسل است و باید ادامه پیدا کند، من این 16 موضوع را در طی دوره بیان می‌کنم، یکی از این موارد، اقتباس است. وقتی از اقتباس صحبت می‌کنیم، بلافاصله ذهن‌مان به سمت کتاب کشیده می‌شود. اما بحث کتاب نیست، ممکن است یک ماجرای واقعی را نیز شما اقتباس کنید. یک رویداد واقعی اما این اتفاق واقعی چگونه باید تبدیل به درام شود، این را نیز در طی سه جلسه برای دانشجویان می‌گویم. این تجربه را چند ترم است که با دانشجویان داریم و دانشجویان نیز عنوان می‌کنند که تجربه نوعی است.

الان موضوعی که مطرح می‌شود این است سیمرغ برای اقتباس، اساسا باید داشته باشیم یا خیر؛ در دوره‌هایی بوده اما در بیشتر دوره‌ها نبوده. فکر می‌کنید قرارگیری سیمرغ اقتباس در کنار سیمرغ‌های دائمی جشنواره چه نفعی می‌تواند داشته باشد و اساسا سینمای اقتباسی برای فیلمسازهای ما دستاوردی دارد و یا خیر؟ چرا می‌پرسم؟ چون با هرکدام از فیلمسازها و نویسنده‌ها که این موضوع را مطرح می‌کنیم، چند موضوع را مطرح می‌کنند. مثلا تهیه‌کننده دوست ندارد به نویسنده و صاحب اثر اقتباس شده هزینه بدهد و هزینه را کم کند و یا عده‌ای می‌گویند ما بحث کارگردان مولف را در سینما شاهدیم. این مسائلی است که در موضوع اقتباس با آن سروکار داریم. فکر می‌کنید پررنگ‌شدن سیمرغ اقتباس چه کمکی می‌تواند کند؟

مدنی: من از عده‌ای از روانشناسان و جامعه‌شناسان این را شنیده‌ام که اگر بخواهی چیزی را نابود کنی، به آن جایزه بده. باور کنید مثل یک قرعه کشی می‌شود. من به شخصه به جایزه معتقد هستم و بودنش نیز بد نیست. تا به حال به بودن و یا نبودن جایزه فکر نکرده‌ام. سینمای ما در سال1327 که آغاز می‌شود، چرا می‌گویم 1327؟ ما قبل از آن نیز فيلم ساخته‌ایم اما به طور مستمر نبوده است. مثلا دختر لر ساخته شده، حاج آقا اکتور سینما ساخته شده و چند فیلم دیگر، اما در بین آنها فاصله افتاده است. ما از سال 1327 تا امروز به طور مداوم در حال ساخت فیلم هستیم، یعنی صنعت فیلمسازی داریم، این سینمای ما از آن زمانی که شروع شده، دو مشکل اساسی دارد. یک مشکل ساختاری دارد، که اینکه سینمای ما صامت را طی نکرده، فیلم کوتاه را طی نکرده، فیلم‌های حلقه‌ای را طی نکرده، بلافاصله با فیلم بلند ناطق شروع کرده است. سینمای ما این پروسه را طی نکرده است و دوم اینکه مشکل تاریخی دارد. از چه چیزی ارجاع بگیرد، به کجا مراجعه کند. در پس‌زمینه خود چه چیزی دارد، چارلزدیکنز دارد؟ هوگو دارد؟ چه دارد؟ این مباحثی که وجود دارد که ما ادبیات داریم، شاهنامه داریم و.. این شوخی‌ها را کنار بگذاریم، آنها هیچکدام درام نیست. ما در اینجا صحبت از درام می‌کنیم. من ریشه سینمای خودمان را در قصه امیرارسلان نامدار می‌بینم. شما اگر امیرارسلان نامدار را ببینید، اولین قصه آتراکسیون قصه‌نویسی ایران است.

بسیاری از نویسندگان می‌گویند اولین قصه مدرن ایران است. یک داستان عامیانه که در زمان قاجاریه است، اشعار فیلم را قاآنی می‌گوید، تمامی عناصری که ما بعدها در سینمای فارسی می‌بینیم، آن آتراکسیون، آن شعر، آن رقص، آن منفی‌های آن‌گونه، خوب و بد، همه را در امیرارسلان می‌بینیم. و نفوذ نمایشنامه‌های خارجی در این قصه عامیانه می‌بینیم. یعنی قمر وزیر شما می‌بینید کاملا معادل یا گو است. نفوذ این فرهنگ را، در زمان قاجار است، که از زبان فرانسه آمده است. این رو می‌بینیم، سینمای فارسی تنها مرجع‌ش این است. مرجع دیگر این است که مدام تقلید کند. و مشابه نمونه‌های خارجی را بسازد. پس سینمای فارسی اصولا سینمای اقتباسی است، چون مدام آنها را می‌سازد. چون ارجاعی ندارد.
 
این صحبت شما به لحاظ فنی است؟
 
مدنی: خیر، قصه‌ها، قصه‌ی اورجینال در سینمای ایران ندارید. شاید ده قصه نتوانید پیدا کنید. هرفیلمی را ببینید، معادل آمریکایی آن وجود دارد. معادل مصری، هندی، ترکیه‌ای و.. وجود دارد. پس این سینما، اسمش را اقتباس و یا هرچیز دیگری می‌توان گذاشت، کپی است و به هرحال مقداری طبیعی نیز است و اشکالی ندارد.
 
در نتیجه با اقتباس شروع می‌کند و هویت مستقل برای خود نمی‌تواند تعریف کند، چرا که درام ندارد. در آن دوران هستند افرادی که مد نظر شماست، اقتباس را مطرح می‌کنند. چرا آن اقتباس مطرح می‌شود؟ این حرفی که تهیه کننده نمی‌خواهد کتاب بخرد، حرف آکادمیک نیست. من چرا باید کتابی را فیلم کنم؟ این باید برای من سودآور باشد. قبل از انقلاب هر فیلمی که اقتباس شده، کتابش قبلا بازار پیدا کرده، شوهرآهو خانم، کتاب پرفروشی در آن زمان است. فیلمش نیز ساخته می‌شود. با ماجراهای واقعی است که ساخته می‌شود، یا کتاب موطلایی شهر ما، شما معتقد هستید کتاب را بالفعل یک میلیون نفر خوانده‌اند و اگر آن را بسازید.

تماشاچی حتما آن را می‌بیند، آیا ما در مملکتمان کتابی داریم که به این مرزها رسیده باشد و به سراغ آن بروند. بعدها در موج نو ببینید سراغ چه کسانی می‌روند، مثلا آقای مهرجویی سراغ ساعدی می‌رود، آقای فرمان‌آرا سراغ  گلشیری می‌رود، چون این‌ها نویسندگانی هستند که میان کتاب‌خوان‌ها، میان جوان‌های کتاب‌خوان، شناخته شده هستند. پس آن کتاب قبل از آنکه تبدیل به فیلم شود، باید در عامه مردم مقبولیت داشته باشد. ولی چنین چیزی وجود ندارد، بحث اقتباس مطرح نمی‌شود. این زنجیره نیست. سینمای ما مشکلش این است که از هیچکدام از رشته‌های هنری نمی‌تواند کمک بگیرد به جز مقطع کوتاهی در موج نو، تئاتر یک سری هنرپیشه به سینما داد، بعد از آن تئاتر نیز نتوانست موفق باشد. زمانی در تمام دنیا و سینمای ما نیز بود که ورزشکارها به سینما می‌آمدند، ولی در حال حاضر هیچکدام کمکی به سینما نمی‌کنند، سینما به همه آنها خوراک می‌دهد. یعنی سینما به جای اینکه پس‌زمینه و پشت خودش را ببینید و از آنها کمک بگیرد، به آنها خوراک می‌دهد. متن که نمی‌دهد. کتاب عامه‌پسند نیست.

بعد از انقلاب کتابی بود به عنوان بامدادخمار که عامه‌ پسند بود و پرفروش بود. تهیه‌کننده‌ها سراغ نویسنده رفتند برای ساخت آن، البته با نویسنده تفاهم نکردند. بنابر این اگر کتابی به این مرز رسید، طبعا تهیه‌کننده نیز به سراغ هزینه کردن می‌رود و نگرانی نیز ندارد. اما در حال حاضر در سینمای ما چنین چیزی وجود ندارد. اگر سینمای ایران سراغ این منابع نمی‌رود، چون خوراکی ندارد. یعنی کتاب نتوانسته به او خوراک برود. پس سراغ چه برود؟ در غرب هم نگاه کنید، مثل بربادرفته. آن کتابی است که میلیون‌ها نفر ان را خوانده‌اند، هری‌پاتر و امثال آن.
 
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها