قنبري، نويسنده و كارشناس اديان، در نشست نقد و بررسي كتاب «هيروگليف در قرآن» در سراي اهل قلم خانه كتاب، گفت: به اعتقاد نويسنده اين اثر حروف مقطعه در آغاز برخي سورههاي قرآن، برگرفته از زبان باستاني هيروگليفاند. اين تفسير در كنار ديگر تفاسيري كه از حروف مقطعه ارايه شدهاند، قابل تأمل است چرا كه تمامي ادعاهاي نويسنده، مستندند./
در ابتداي اين نشست، بخشعلي قنبري توضيحاتي درباره موضوع كتاب ارايه كرد و گفت: «سعد عبدالمطلب عدل»،نویسنده این کتاب، مدعی است که حروف مقطعه در آغاز برخی سورههای قرآن، از زبان باستانی هیروگلیف نشأت گرفتهاند. البته تاکنون گمانهزنیهای بسیاری درباره این حروف انجام گرفته و تفاسیر متعددی درباره آن ارايه شده است.
وي افزود: نویسنده میپندارد که این ابهام را روشن کرده است. او دلایل قابل تأملی را براي ادعايش مطرح و تمامی سورههای دارای حروف مقطعه را بررسی و در این راستا تمامی این حروف را در زبان هیروگلیف ترسیم و معنایابی ميكند و ارتباط آنها با سوره مورد نظر را مد نظر قرار ميدهد.
قنبري درباره مترجم اين اثر، دكتر حامد صدقی، گفت: صدقي از استادان برجسته ادبیات عرب است كه تاكنون فعالیتهای بسیاری در رشته تخصصیاش به انجام رسانده. حبیباللهی، دیگر مترجم این اثر نیز متخصص ادبیات فارسی است که البته قسمت عمده کار این ترجمه بر عهده صدقی بود. این كتاب از سوی انتشارات سخن به تازگی منتشر شده است.
سپس حامد صدقی به بیان نکاتی درباره این اثر پرداخت و گفت: آشنایی من با این کتاب از طریق یکی از دوستان مصری انجام گرفت. اطلاعات چندانی از نویسنده این اثر در دست نداریم، اما طبق شنیدهها، وی در یکی از رشتههای مهندسی در آلمان تحصیل کرده است. او به تدریج با زبان باستانی مصری آشنا شد و به یادگیری آن پرداخت.
وي افزود: او از آیه «انا انزلنا علیک سبعا من المتانی و القرآن» استنباط ويژهاي دارد و بر اساس آن حروف مقطعه را بیشتر از چهارده حرف ميداند. او تعبير خاصي از «طه» دارد و آن را «ای مرد» معنا ميكند. از میان مفسران، تنها زمخشری چنين معنايي را براي اين واژه در نظر گرفته است.
صدقي، هیروگلیف را زبان مصر باستان برشمرد كه پس از حمله ناپلئون به مصر، توسط دانشمندان فرانسوی رمزگشایی و خوانده شد. وي گفت: هيروگليف زباني تصویری است، به همين علت نويسنده در شرح هر یک از حروف، معنای معادل آن در هیروگلیف را تصویر میکند. هنگام خواندن این كتاب به نکات جالب توجهی برمیخوریم و البته نمیتوان گفت كه تمامی ادعاهای نویسنده صحیح است، اما به هر حال به عنوان یک نظر قابل بررسی است.
اين مترجم ادامه داد: «عدل» معتقد است هنگامی که قرآن از ابراهیم(ع) سخن به میان میآورد، او را با نام ابراهیم معرفي نميكند، بلکه اصطلاح «یقالو له ابراهیم» را به کار میبرد. ابراهیم به معنای مردی سوار بر اسب است و دلیل این نامگذاري را ميتوان ابنگونه تفسير كرد كه ابراهیم(ع) پس از شکستن بتها سوار بر اسبی از آن جا دور شد و اهالی آن منطقه از اين بتشکن تنها مردی را دیدند که سوار بر اسب از آن جا دور ميشد.
وي به مراجعه نویسنده این اثر به تمامی تفاسیر اشاره كرد و گفت: به اعتقاد او زبان هیروگلیف در زمان پیامبر(ص) نيز رایج بوده است و این امر یکی از دلایل اثبات برگرفته شدن حروف مقطعه از زبان هیروگلیف است. یکی از توجیهات نویسنده برای به کار بردن اين زبان باستاني در قرآن، ارایه حجت و دلیلی برای یهودیان اهل کتاب بوده است. افرادی که آشنا به زبانهای باستانی بودند و با مشاهده آن در قرآن به يقين نزديكتر ميشدند.
صدقي ادامه داد: نویسنده سپس موضوع دیگری را بیان میکند، مبنی بر این که با روشن شدن معانی حروف مقطعه که در واقع هر یک از آنها یک واژه هیروگلیفی به شمار میآیند، در مییابیم این حروف به عنوان مقدمهای برای سورهها هستند، زیرا مطالب میانی و پایانی سورهها از لحاظ معنایی هماهنگ با این حروفاند. با تفسیر این حروف بر اساس زبان هیروگلیف، شاهد معنای روان در ابتدای سورههاييم که با انتهای سورهها نیز هماهنگی دارند.
صدقي به انتقادات برخي متخصصان در مصر به «عدل» اشاره كرد و گفت: شیخ اظهر در مصر، موافقت يا مخالفتش را با این پژوهش اعلام نکرد، اما آن را تلاشی قابل ارج برشمرد. متخصصان بسیاری به مخالفت با این نظر پرداختند كه تمامي اين نظرات همراه پاسخهاي آنها در كتاب ذكر شدهاند، كه البته ترجمه فارسي فاقد اين بخش است. به هر حال این نظر را میتوان در کنار دیگر نظراتی که درباره قرآن بیان شدهاند قابل تأمل دانست، چرا که قرآن معجزهای الهی است و این معجزه از دريچه رویکردهای بسیاري قابل بررسی است.
در ادامه، قنبری نیز این پژوهش را شایسته تأمل برشمرد و گفت: تاكنون نزدیک به 10 تفسیر درباره حروف مقطعه ارايه شده که توسط مترجم در مقدمه این اثر ذکر شدهاند. نویسنده در پی تلاشهایش به نتایجی قابل تأمل دست يافته و به خوبی روشن است که این كتاب نتیجه پژوهشهای دقیق اوست، نه تأملات ذهنی نویسنده. هیروگلیف زبانی سنتی است که سالهاست رواج ندارد، بنابراین «عدل» در این تحقیق با کار دشواری روبهرو بوده و براي اثبات ادعاهایش دلایل زیادی آورده است.
وي افزود: این کتاب آسمانی همیشه باز است. بنابراین با خواندن این اثر نباید فکر کنیم آخرین حرفها گفته شدهاند. نظرات نادرست نیز نظیر نظرات صحیح سبب پیشرفت علوم انساني میشوند، زیرا چالشهايي براي مباحثه ايجاد میکنند.
قنبري ادامه داد: نویسنده برای اثبات ادعایش ابتدا سوالی را مبنی بر امکان ارتباط قرآن با زبان هیروگلیف مطرح کرده است، سپس دلايلش را مطرح میکند. وی شواهد و مصادیقی را برای ارتباط زبان هیروگلیف و عربی ميآورد و زبان باستانی مصر را از قدیمیترین زبانها معرفی میکند که زبانهای دیگری را نیز تحت تأثیر قرار داده است.
وي افزود: همگان مستقل بودن قرآن را قبول دارند، اما آیا جای گرفتن سخنان خدا در قرآن به این معناست که واژگان اين كتاب آسماني نیز باید از آسمان بيايند. خداوند میفرماید؛ ما رسولی را برای قومی نفرستادیم مگر آن که آن رسول به زبان آن قوم سخن بگوید. بنابراین قرآن براي کسانی ارایه شد که از زبان آن به خوبی آگاه بودند. لذا عربی بستر قرآن است، زباني كه پیش از نزول قرآن با زبانهای دیگر داد و ستد داشت.
قنبري ادامه داد: نویسنده در ادامه، رابطه زبان مصری و شبه جزیره عربستان را بررسی میکند و به این نتیجه میرسد که کلیدواژههای این شبه جزیره نظیر «حجاز»، «خیبر» و «یثرب» در زبان هیروگلیف نیز وجود دارند. بايد اعتراف كنم هنگام خواندن اين كتاب، بابهاي تازهای بر من گشوده شدند و هنر پژوهشگر نیز در همین است. او در تفاسیرش از قرآن به بررسی واژه علق میپردازد و آن را در هیروگلیف دارای معنای عقل و ادراک و فهم ميداند. آفریده شدن انسان از علق از جهاتی قابل قبول است، اما اگر يافتههاي تازه اين پژوهشگر را بپذيريم ،تجديد نظر در برخي معاني و تفاسير قرآن ضروري است.
وي به نقد برخي تفاسير نويسنده پرداخت و گفت: معناي فهم و ادراك از واژه «علق» جسميت انسان با چالش روبه رو ميكند، زيرا انسانها از جسم و روح تشكيل شدهاند.
در ادامه اين نشست صدقي به ذكر نمونهاي از سوره «طه» پرداخت و گفت: به اعتقاد نويسنده حروف «ط» و «ه» به گونهاي كه در اين سوره ذكر شدهاند، در الفباي عربي وجود ندارند. بلكه تلفظ اين حروف به صورت تلفظ واژههاي هيروگليفي است. اين حروف به طور مستقل در زبان هيروگليف وجود ندارند، اما تلفظ آنها مانند تلفظ برخي واژههاي اين زبان است. با اين تفسير «طه» يكي از نامهاي پيامبر(ص) نيست، بلكه اين واژه در زبان هيروگليف «اي مرد» يا «هشيار باش اي دوست» معنا دارد.
در ادامه، قنبري سوالي را مطرح كرد مبني بر اين كه چرا قرآن معاني مد نظر را به زبان عربي نياورده است و چه لزومي براي استفاده از زبان هيروگليفي بوده؟ و گفت: نويسنده براي اين سوال دلايلي آورده كه يكي از آنها استفاده از صناعتهاي ادبي و زباني در قرآن در راستاي تبيين اهميت موضوع مورد نظر است. اين موضوع «آركائيسم» نام دارد، مبني بر اين كه اگر از واژه مردهاي در زباني رايج استفاده شود، سبب توجه بيشتر مخاطب به مطلب ميشود.
وي به روش معناشناسي به عنوان يكي از بهترين روشهاي فهم متون اشاره كرد و گفت: بر اساس اين روش، معناي هر واژه يا جمله با استفاده از متن به دست ميآيد در حالي كه نويسنده اين اثر اين روش را به خوبي به كار نبسته است.
در ادامه اين نشست، صدقي مخاطبان را به هماهنگي موسيقيايي حروف مقطعه، واژههاي هيروگليف و سوره مورد نظر توجه داد و گفت: نويسنده در پاسخ به اعتراضات متخصصان، از آنان خواست تا پژوهشش را در ميان يكي از نظراتي كه تاكنون بيان شدهاند پذيرفته و به بررسي آن بپردازند. يكي از اشكالاتي كه به وي گرفته ميشود پرسش درباره استفاده از زبان غير عربي در قرآن و ناممكن بودن آن است. بايد گفت كه واژههاي غيرعربي بسياري نظير «جهنم» در قرآن وجود دارند و واژههاي هيروگليف را ميتوان بخشي از اين واژهها دانست.
قنبري در جمعبنديهاي خود به برخي ادعاهاي نويسنده اشاره كرد و گفت: به باور او، زبان هيروگليف زبان حضرت آدم(ع) بوده و آن حضرت در مصر فرود آمده است. وي حضرت ابراهيم(ع) را نيز مصري ميداند. چنين ادعاهايي از سوي نويسنده از صحت و كيفيت علمي كتاب ميكاهد و نميتوان بهسادگي تمام پيشفرضها را كنار گذاشت و به حرفهاي او باور يافت.
نظر شما