دوشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۴
تحلیلی بر بخش تاریخی شاهنامه فردوسی

خراسان‌رضوی - حکیم طوس در زمان نگارش شاهنامه؛ به منابع خود وفادار بوده است و هرگونه نقص اطلاعات و اشتباه تاریخی که در شاهنامه (دوران اشکانیان و ساسانیان) وجود دارد، به سبب تبعیت فردوسی از خدای‌نامه‌ها در سرودن شاهنامه است.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سیدجعفر علمداران، پژوهشگر، دکتری زبان و ادبیات فارسی و استاد دانشگاه: شاهنامه فردوسی حماسه‌ای منظوم است که بر حسب دست‌نوشته‌های موجود دربرگیرنده نزدیک به ۴۸ هزار بیت است، یا به تعبیری از ۵۰ هزار تا ۶۱ هزار بیت است و یکی از بزرگ‌ترین و برجسته‌ترین سروده‌های حماسی جهان، اثر فردوسی بزرگ است که سرایش آن دستاورد دست‌کم، سی سال کار پیوستهٔ این سخن‌سرای ایرانی و عاشق ایران است. موضوع این اثر، اسطوره‌ها و تاریخ اسطوره و حماسی از آغاز آفرینش تا حمله اعراب به ایران در سده هفتم میلادی است که در چهار دودمان پادشاهی پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان گنجانده می‌شود.

شاهنامه از ۳ بخش اسطوره‌ای، پهلوانی و تاریخی، تشکیل و بر وزن «فَعولُن فعولن فعولن فَعَلْ»، در بحر عروضی متقارب مثمّن محذوف، نگاشته شده است. تاکنون دوران اسطوره‌ای و پهلوانی را بررسی کردیم و اکنون به دوران تاریخی شاهنامه فردوسی قدم می‌گذاریم. باید بگویم که یکی از بن‌مایه‌های مهمی که فردوسی برای سرودن شاهنامه در سه بخش اسطوره، پهلوانی و تاریخی از آن استفاده کرد، شاهنامهٔ ابومنصوری بود. فردوسی هنگامی شاهنامه را سرود که زبان پارسی دچار آشفتگی بود و او از ماندگار شدن این آشفتگی و افزونی آن جلوگیری کرد. فردوسی در سرودن شاهنامه بیشتر از پارسی‌سره بهره برده و شمار واژه‌های عربی در شاهنامه تنها حدود ۵۰۰ واژه تا ۷۲۶ واژه است.

پیش از فردوسی شاهنامه‌سرایی اتفاق افتاده بود، پیش او ثعالبی، ابولموید بلخی و دقیقی طوسی همشهری فردوسی به سرودن خدای‌نامه‌ها روی آورده بودند، اما شاهنامه جاوید ماند که در قسمت‌های آینده به ماندگاری این اثر جاوید اشاره خواهیم کرد. به تکرار گفتیم که شاهنامه رزم‌نامه‌ای گسترده و فراگیر و یکی از بزرگ‌ترین شاهکارهای ادبی جهان است که در برگیرنده اسطوره‌ها، رخدادها و تاریخ ایران از آغاز تا حملهٔ اعراب به ایران در سدهٔ هفتم است. در شاهنامه از پنجاه پادشاه (از جمله سه بانو) که بر این سرزمین فرمانروایی کرده‌اند یاد شده و درون‌مایه آن تاریخی است. نخستین پادشاه شاهنامه، کیومرث است:

نخستین خدیوی که کشور گشود
سر پادشاهان کیومرث بود

از نظر هستی شناسی در شاهنامه، باید بگوییم که شاهنامه روشی است که به کشف روابط معنایی میان شخصیت‌ها پرداخته و به گونه‌ای با هدف هستی‌شناسی به عمق روابط میان شخصیت‌ها نفوذ نموده و جلوه‌ای روشن و دیداری از این ارتباطات معنایی را پدید آورده است.

شخصیت‌ها و شهریاران اسطوره‌ای و پهلوانی و تاریخی اکنون پس از هزاران سال می‌توانند الگویی مناسب برای شهریاران و حاکمان امروزی نه تنها در ایران بلکه در سایر نقاط جهان باشند. به طور مثال فریدون در دوران اسطوره‌ای چنین معرفی می‌شود:

فریدون فرخ فرشته نبود
به مشک و به عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکویی
تو داد و دهش کن فریدون تویی

در واقع همین نگاه و همین دیدگاه می‌تواند الگوی مناسبی از داد و دهش برای دولت مردان حال حاضر جهان باشد. همین هستی‌شناسی به قدری محکم و براساس خرد و آگاهی است که بلافاصله مورد پذیرش همگان واقع می‌شود پس شاهنامه در هستی‌شناسی پیروز و سربلند گام برداشته است.

در دوران پهلوانی شاهنامه، رستم ابرمرد فردوسی و ابرمرد حماسه ایران و ایرانی در هستی‌شناسی خوش‌درخشیده و نماد غیرت و عشق به وطن را در عمق معنا به جهان بشریت عرضه کرده است.

در دوران تاریخی نیز عمق وجود شهریاران مثبت و منفی را به ایرانیان و جهانیان نشان داده و از رفتار و کردار آنان الگوی رفتاری ساخته است.

شاهنامه را بیشتر به سه بخش اساطیری (از روزگار کیومرث تا پادشاهی فریدون)، پهلوانی (از خیزش کاوهٔ آهنگر تا کشته شدن رستم و فرمانروایی بهمن پسر اسفندیار) و تاریخی (از پادشاهی بهمن و پیدایش اسکندر تا گشودن ایران به دست اعراب) بخش بندی می‌کنند.
لازم به ذکر است که ساسانیان پیش از حمله اعراب به دلیل ضعف درونی شده و رفتار شهریاران ساسانی و موبدان زرتشتی از درون پوسیده شده بودند و منتظر تلنگر اعراب بودند؛ اما این بخش‌بندی همیشه و کامل درست نیست و بیشتر، بر

پایهٔ سنگینی یکی از سه درون‌مایه در برابر دو بخش دیگر است. ازاین‌رو، هیچ‌یک از بخش‌های سه‌گانه از موضوع دو بخش دیگر تهی نیست.

از سوی دیگر در هر بخش، نشانه‌هایی از قالب‌های ادبی مانند اندرز، رمانس، داستان تاریخی، آیین خسروان و ادبیات مردمی و شگفتی هایی چون جادو، افسون و عجائب و غرائب دیده می‌شود. در نگاهی کلی، درون‌مایهٔ اساطیر و شگفتی‌ها بیشتر در بخش پیشدادی؛ شگفتی‌ها، داستان‌های پهلوانی و رمانس بیشتر در بخش کیانی؛ تاریخ، آیین خسروان و اندرز و ادبیات عامیانه بیشتر در بخش ساسانی؛ داستان تاریخی یا کارنامه بیشتر در بخش اشکانی و ساسانی به‌چشم می‌خورد، در اوستا بخش تاریخی شاهنامه (پادشاهی بهمن، همای، داراب، دارا و اسکندر) نیامده است و واپسین پادشاه کیانی (در اوستا) کی‌گشتاسپ است؛ گمان می‌رود که ساسانیان، هخامنشیان را با دودمان کیانیان پیوند دادند و پادشاهی بهمن تا اسکندر را با کیانیان یکی کرده‌اند.

در مورد بخش تاریخی شاهنامه پژوهش‌های زیادی انجام گرفته است خانم دکتر زهره دانشور در پایان‌نامه دکتری خود در این باره معتقد است که حکیم طوس به منابع خود وفادار بوده است و هرگونه نقص اطلاعات و اشتباه تاریخی که در شاهنامه (دوران اشکانیان و ساسانیان) وجود دارد به سبب تبعیت فردوسی از خدای‌نامه‌ها در سرودن شاهنامه است.

خدای‌نامه‌ها در حقیقت تاریخ‌نگاری سنتی و درباری ساسانیان بوده است که در زمان یزدگرد سوم گردآوری شده و زیر نظر موبدان نگاشته شده است؛ طبیعی است که ایشان با اعمال نظرات خویش در تدوین این آثار، مغرضانه آنچه را به مصلحت خود و دودمان ساسانی نمی‌یافته‌اند، تغییر داده و یا حذف می‌نموده‌اند. برخی از این موارد به طور فهرست‌وار در زیر می‌آید:

۱) تقلیل دوران حکومت اشکانیان از پانصد و اندی سال به دویست سال در شاهنامه.
۲) نقص اطلاعات پیرامون دوران اشکانیان در شاهنامه و خلاصه شدن آن در بیست و چند بیت.
۳) کتمان برخی از حقایق تاریخی نظیر شکست نرسی از رومیان.
۴) اسطوره‌پردازی از حقایق تاریخی برای بزرگ جلوه دادن اشخاص و رخدادها مثل داستانهای زندگی اردشیر و بهرام گور و …
۵) حذف برخی از اعمال خشونت بار و غیر انسانی شاهان، نظیر رفتار آنها با اقلیت‌های دینی و اخذ مالیات‌های سنگین.
۶) به بدی یاد کردن از پادشاهانی که سعی در کاستن قدرت موبدان داشتند مانند یزدگرد بزه گرو …
۷) اسطوره پردازی از حقایق تاریخی برای بزرگ جلوه دادن اشخاص و رخدادها مثل داستانهای زندگی اردشیر و بهرام گور و …
۸) افسانه‌سازی به منظور انحراف افکار عمومی از توطئه‌های پشت‌پرده نظیر افسانة مرگ یزدگرد برای مخفی کردن قتل پنهان او به دست موبدان.
۹) غلط ذکر کردن نسبت برخی از پادشاهان با یکدیگر مثلاً بهرام اول به اشتباه در شاهنامه پسر هرمزد معرفی می‌شود در صورتی که برادر اوست و نرسی به غلط پسر بهرام سوم خوانده شده است.
10) نسبت دادن وقایع دوران یک پادشاه به پادشاه دیگر (گاهی به سبب تشابه اسمی) مثلاً نسبت دادن ظهور مانی به دوران شاپور اول ، در صورتیکه این واقعه در زمان شاپور دوم رخ داد.
11) ذکر جزئیات و داستان‌پردازی پیرامون زندگی برخی از شاهان این دودمان که حقایق تلخ تاریخی را تحت‌الشعاع قرار می دهد نظیر روایتهای زندگی بهرام گور .
۱۲) کتمان اهمیت نقش موبدان در دستگاه حکومتی و تعیین پنهانی سیاستهای دولت و نفوذ بی اندازه در شخص شاه و سایر درباریان.
۱۳) عدم ترسیم دورنمایی کلی از وضعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دوران ساسانیان.
۱۴) تحریف و ابهام در شرح واقعه ظهور مزدک در دوران پادشاهی قباد.


منبع فردوسی حکیم به ویژه در بخش تاریخی همین خدای‌نامه‌ها بوده که از زبان موبدان، گوسانان، ماخ‌ها، بلبل‌ها و.... نقل شده است. در واقع قلم دست کسانی بوده که منافع و مصارف خویش را بر مستندات تاریخی بیشتر برتری می‌داده‌اند. باز هم فردوسی با حکمت متعالیه و قلم پاک دست به نگارش هرسه بخش شاهنامه به ویژه بخش تاریخی زده و رویدادها را نقل کرده، نکته قابل توجه اینکه در پایان داستان‌های بخش تاریخی و سرنوشت شهریاران ایرانی، بهترین و برترین نتیجه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را به جام جان مخاطب واریز نموده و مخاطب را از سراب ناب آگاهی سرمست نموده است.

این است که بخش تاریخی با همه فراز و فرودها و فروپاشی شهریاران ساسانی، حاوی بهترین پند و اندرزهای تاریخی در شاهنامه فردوسی است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

اخبار مرتبط

تازه‌ها

پربازدیدها