یکشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۴ - ۰۹:۴۲
پروژه‌ای برای توانمندسازی فکری جامعه

ترجمه و تفکر در گفت‌وگو با نرگس سلحشور:

پروژه‌ای برای توانمندسازی فکری جامعه

ترجمه به‌مثابه کنش تفسیری و خلاق به پایان نمی‌رسد

سلحشور معتقد است ترجمه برای من یک نوع سرمایه‌گذاری فرهنگی است که موجب تسهیل گفتگو میان اندیشه‌ی جهانی و فرهنگ ایرانی می‌شود. نه تنها زمینه‌ای فراهم می‌کند که خوانندگان بتوانند با اثر و اندیشه‌ی مؤلف ارتباط برقرار کنند، بلکه موجب تقویت تفکر انتقادی در فضای فکری ایران می‌شود. ترجمه فقط یک حرفه نیست، بخشی از پروژه‌ای بزرگتر برای توانمندسازی فکری جامعه است.‌

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: در قرن اخیر، ترجمه در ایران نه صرفاً فعالیتی زبانی، که شکلی از تفکر بوده است؛ تلاشی برای بازآفرینی جهان در چارچوبی تازه. بسیاری از جنبش‌های فکری، از فلسفه گرفته تا نظریه ادبی و علوم اجتماعی، از دل ترجمه سر برآورده‌اند. اما با رشد فناوری‌های زبانی و ظهور ترجمه‌های خودکار، رابطه میان «فکرکردن» و «ترجمه‌کردن» در حال دگرگونی است. آیا ترجمه هنوز می‌تواند تولید معنا کند یا صرفاً انتقال داده است؟ برای واکاوی این نسبت تازه، با نرگس سلحشور مترجم و پژوهشگر فلسفه گفت‌وگو کردم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

***

پروژه‌ای بزرگتر برای توانمندسازی فکری جامعه
نرگس سلحشور

نخست بفرمایید اصولاً نگاه شما به ترجمه چیست و چه تعریفی از آن دارید؟

ترجمه از نگاه من نوعی بازآفرینی است. فرایندی پیچیده و خلاقانه برای انتقال واژگان از زبانی به زبان دیگر که باید با شناخت کافی از جهان فکری مولف و جهان مفهومی اثر، در بستر فرهنگی و زبانی صورت گیرد. ترجمه‌ی خوب ترجمه‌ای است که به متن اصلی وفادار باشد و در عین حال ظرافت‌های مفهومی آن را با در نظر گرفتن روح زبان مقصد به خوبی منتقل کند؛ برقراری توازن بین این دو مستلزم دقت، تأمل، مسئولیت‌پذیری و اجتناب از شتابزدگی در انجام کار است.

به نظر شما نقش و تأثیر مترجمان در ایران معاصر چیست؟

مترجمان در ورود اندیشه‌های مدرن نقشی اساسی و اجتناب‌ناپذیر داشته‌اند. در شرایطی که امکان تعامل مستقیم با بسیاری از جریان‌های فکری جهان به دلایل مختلف محدود بود ترجمه توانست دریچه‌ای به روی اندیشه‌های نو باز کند. در ایران معاصر، به دلیل گسست‌های تاریخی و محدودیت در تعامل مستقیم با جریان‌های اصلی فلسفه، این نقش مضاعف شده است.مفاهیم بنیادینی همچون دموکراسی، عدالت، برابری، حقوق بشر، سکولاریسم، نقد ایدئولوژی و رویکردهای انتقادی از رهگذر ترجمه به حافظه‌ی فکری ما وارد شدند. این‌ها مخزن واژگانی ومفهومی لازم برای نقد و تحلیل جامعه و سیاست بودند که مترجمان آن‌ها را در اختیار روشنفکران قرار دادند. از این بابت جایگاه مترجمان چیزی فراتر از نقش سنتی ترجمه کردن است چون بدون نهضت ترجمه، گفتمان روشنفکری ایران صورت و محتوای دیگری داشت.‌

پروژه‌ای بزرگتر برای توانمندسازی فکری جامعه

آیا می‌توان دوران کنونی را یک «عصر ترجمه» خواند؟

بله، به جرأت می‌توان دوران کنونی را عصر ترجمه نامید، هرچند با معنایی متفاوت و با تعاریفی جدیدتر و پیچیده‌تر. دسترسی به متون، امکانات فنی ترجمه، و تقاضای روزافزون برای آشنایی با اندیشه‌های جهانی شرایطی ایجاد کرده که ترجمه را تبدیل به یکی از مهمترین فعالیت‌های فرهنگی کرده است. می‌شود گفت در حال حاضر فضای ترجمه-گفتگو، فضای چندصدایی حاکم است. ترجمه‌ها از حالت انفعالی خارج شده‌اند و یکدیگر را نقد و تکمیل می‌کنند. در گذشته، ترجمه بیشتر معطوف به معرفی آثار کلاسیک بود اما امروزه ترجمه‌ها تخصصی‌تر و تحلیلی‌تر شده‌اند. دیگر صرفاً به انتقال ایده‌ها اکتفا نمی‌کنند و به تحلیل و بررسی آن‌ها نیز می‌پردازند. اما ترجمه جایگزین تولید اندیشه نشده است، صرفاً بخشی از آن است.‌

آیا با این دیدگاه موافقید که مترجمان تبدیل به متفکران و اندیشمندان شده اند یا دست کم نقش و جایگاه آنها را گرفته‌اند؟

همه‌ی مترجمان را نمی‌توان به این مرتبه نشاند. مترجم-متفکر کسی است که با انتخاب هوشمندانه و هدفمند کتاب، ارائه‌ی مقدمه‌های تحلیلی عمیق، پاورقی‌های روشنگر و بازآفرینی دقیق و خلاقانه‌ی مفاهیم در شکل‌گیری اندیشه مشارکت کند. این دست مترجمان، موضع فلسفی خود را نیز مشخص می‌کنند و اثر را از مسیر ذهن و دانش خود عبور می‌دهند. به این معنا، مترجم نقش متفکر را نیز ایفا می‌کند که مترجمان برجسته در این رده جای می‌گیرند. آن‌ها خود مرجع فکری‌اند که نقششان به‌عنوان تسهیلگر اندیشه نیز مورد توجه است‌.

آیا فکر نمی‌کنید برخی در اهمیت و تأثیر مترجمان اغراق می‌کنند؟

گاهی ممکن است در اهمیت نقش مترجمان اغراق شود و آن‌ها را متفکران اصیل معرفی کنند. ترجمه مهم است اما جایگزین تفکر مستقل نیست. ترجمه باید بستری برای تفکر بومی و نقادانه پدید آورد و تاکید صرف بر بازنمایی اندیشه‌های دیگران به نوعی وابستگی فکری و فرهنگی می‌انجامد. این گونه بزرگنمایی‌ها بعضاً رخ می‌دهد و می‌تواند ناشی از نیاز تاریخی جامعه‌ی ایران به منابع فکری خارجی باشد. هرچند طبیعی است که نقش ترجمه‌ها به عنوان منبع اصلی تغذیه‌ی فکری خیلی پررنگ دیده شود اما باید توجه داشت که از ترجمه در جهت غنا بخشیدن و جهت دادن به اندیشه‌ی بومی می‌توان سود جست و هرگز جای تولید اندیشه را نمی‌گیرد و مترجم بیشتر نوعی میانجی فرهنگی است تا منشأ اندیشه.

پروژه‌ای بزرگتر برای توانمندسازی فکری جامعه

جایگاه واقعی یا حقیقی مترجمان و ترجمه از نظر شما چیست؟

همانطور که پیشتر گفتم، مترجم نوعی میانجی فرهنگی و مروج تفکر نقادانه است. او با معرفی اندیشه‌های جهانی مسیر را برای اندیشه‌ی بومی هموار می‌کند و جهان‌های فکری و فرهنگی مختلف را به هم پیوند می‌زند. اگر در نقش خود درست عمل کند افق تازه‌ای از امکان‌های فکری می‌گشاید و دو جهان فکری و فرهنگی را به هم پیوند می‌زند. رسالت مترجم در این راه امانتداری و وفاداری به متن اصلی و در عین حال ارائه‌ی متنی دقیق، شفاف، الهام‌بخش و خواندنی به مخاطب است. از این بابت مترجم تسهیلگر اندیشه است و در جهت رشد فکری جامعه خدمت می‌کند.

برخی معتقدند که به علت تحولاتی که رخ داده، عصر ترجمه به سر آمده است. آیا با این دیدگاه موافق هستید؟

اینطور فکر نمی‌کنم. این نوع برداشت ناشی از ساده‌انگاری فرایند ترجمه است. چیزی که دوره‌اش به سر آمده ترجمه‌های انبوه و سطحی و مکانیکی است، نه ترجمه به مثابه یک کنش تفسیری و تحلیلی. با وجود مخاطبانی که برای کیفیت ترجمه اهمیت زیادی قائلند و انتظارات بالایی دارند، ارائه یک ترجمه‌ی مکانیکی و عاری از تدقیق و خلاقیت نه تنها هیچ جذابیتی ندارد که به زعم من خیانت در حق مخاطبِ مشتاق و مؤلف نیز هست. مخاطبان هوشمند امروز به ترجمه‌ی صرف نیازی ندارند بلکه به دنبال ترجمه-تفسیرند که بافت فکری را ارائه دهد و اصطلاحات را به روشنی توضیح دهد تا امکان درگیری فکری و انتقادی با اثر را داشته باشند. بنابراین عصر تازه‌ای برای ترجمه‌های عمیق و دقیق و مترجمان گزیده‌کار آغاز شده است.

تأثیر پیشرفت‌های هوش مصنوعی در ترجمه چیست؟ آیا فکر نمی‌کنید که مترجمان در حال حذف شدن هستند؟

هوش مصنوعی انقلابی است که نقش مترجم را متحول کرد. انکار نمی‌کنم که ترجمه را آسانتر، سریعتر و شاید از جهاتی دقیقتر می‌کند اما در نهایت نقش یک دستیار کارآمد را ایفا می‌کند. این همزیستی هوشمندانه با فناوری روز راهگشاست اما صرفاً تکیه کردن به هوش مصنوعی خروجی خوبی نخواهد داشت. در جایی که نیاز به ظرافت‌های معنایی، پیشینه‌ی فکری و حساسیت‌های زبانی هست، هوش مصنوعی قادر به اخذ تصمیم‌های فلسفی-زبانی نیست چون فاقد حس زیبایی‌شناختی، قضاوت، و درک زمینه‌های فرهنگی و فلسفی است. کار مترجم را ارتقا می‌دهد و به عمق و دقت آن می‌افزاید اما در نهایت نمی‌تواند جای بینش انسانی را بگیرد.

آینده وضعیت ترجمه و مترجمان در ایران را چطور پیش‌بینی می‌کنید؟

آینده از آنِ مترجمی است که خود را از یک مترجم صرف به یک متخصص حوزه‌ی مطالعاتی و زبانی ارتقا دهد. دیگر دوره‌ی مترجم همه‌چیزدان سر آمده و موفقیت یک مترجم در گرو آن است که تمرکزش بر یک حیطه‌ی بسیار خاص باشد و در آن حیطه تخصص یابد. مثلاً در ”فلسفه‌ی اسپینوزا‟ یا ”فلسفه‌ی اخلاق تحلیلی‟ یا ”پدیدارشناسی اخلاق‟ و …. آینده‌ی ترجمه در گرو گذار از کمیت به کیفیت و از ترجمه‌های عمومی به ترجمه-تفسیرهای تخصصی است. اگرچه از طرفی با گسترش زبان‌آموزی و دسترسی مستقیم به منابع انگلیسی و از طرف دیگر دسترسی آسان به ابزارهای هوش مصنوعی برای ترجمه‌ی اولیه اینطور برداشت می‌شود که نیاز به مترجم کمتر خواهد شد، ولی هنوز هم نیازمند مترجمانی هستیم که با انتخاب هوشمندانه و هدفمند کتاب و برخورداری از دانش تخصصی در آن حوزه بتوانند ترجمه‌ای آکادمیک و فاخر ارائه دهند؛ کاری که بدون شک نیازمند مداخله‌ی یک انسان متخصص است و محصول نهایی آن ترجمه‌های ماشینی و انبوه و بازاری فقط یک اثر غیرتخصصی و بی‌کیفیت است. مترجمانی ک صرفاً به انتقال ساده‌ی متن می‌پردازند به مرور زمان جایگاه خود را از دست می‌دهند. بنابراین آینده در دستان مترجمانی است که هم از ابزارهای مدرن در جهت ارتقای کیفیت ترجمه استفاده کنند نه خودِ ترجمه، هم ترجمه‌های خود را با تحلیل و یادداشت و بسترسازی‌های دقیق و روشنگر ارائه کنند.‌

پروژه‌ای بزرگتر برای توانمندسازی فکری جامعه

در پایان بفرمایید خود شما در حوزه ترجمه چگونه عمل می‌کنید؟ بر چه مبنایی آثاری را برای ترجمه انتخاب می‌کنید و چه رسالت و وظیفه‌ای برای خودتان به عنوان مترجم قائل هستید؟

به‌شخصه در انتخاب کتاب همواره دو نکته برایم اهمیت فراوانی دارد: نخست، اهمیت فلسفی و سیاسی آن کتاب در دنیای اندیشه. مایلم سراغ کتاب‌هایی بروم که در حوزه‌ی فلسفه‌ی سیاسی اهمیت بالایی داشته باشند و بر گفتمان جهانی تاثیر عمیقی گذاشته باشند تا از این رهگذر نیاز گفتمانی جامعه‌ی ایرانی را برطرف کنند و در راستای درک بهتر مسائل روز باشند چون فقط در این صورت است که می‌توان پرسشی نو ایجاد کرد و جریان فکری به راه انداخت.دوم، بازآفرینی وفادارانه. خود را مؤظف می‌دانم که وفادارانه‌ترین و دقیقترین بازتاب ممکن از اندیشه‌ی مؤلف را در زبان مقصد ارائه دهم. این اولین پیمان من با متن و نویسنده است. و از سوی دیگر، مسئولیم در قبال مخاطب آن است که تمام آنچه را که برای درک درست اثر لازم است - از توضیح و پاورقی گرفته تا تهیه‌ی واژه‌نامه - فراهم کنم و کتاب را به دقیق‌ترین و در عین حال روان‌ترین شکل ممکن بازآفرینی کنم.ترجمه برای من یک نوع سرمایه‌گذاری فرهنگی است که موجب تسهیل گفتگو میان اندیشه‌ی جهانی و فرهنگ ایرانی می‌شود. نه تنها زمینه‌ای فراهم می‌کند که خوانندگان بتوانند با اثر و اندیشه‌ی مؤلف ارتباط برقرار کنند، بلکه موجب تقویت تفکر انتقادی در فضای فکری ایران می‌شود. ترجمه فقط یک حرفه نیست، بخشی از پروژه‌ای بزرگتر برای توانمندسازی فکری جامعه است.‌

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها