یکشنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۰:۳۲
گفت‌وگوی هدهد با مرغ زرپرست در منطق‌الطیر

خراسان‌رضوی - در ادامه‌ منطق‌الطیر، هدهد این بار با مرغی روبه‌رو می‌شود که دل در گرو زر و زیور دنیا دارد. مرغ زرپرست با عشقی وصف‌ناپذیر به طلا و جواهرات، از هدهد راهنمایی می‌خواهد تا بتواند این وابستگی را رها کرده و در مسیر جست‌وجوی سیمرغ همراه شود. هدهد دانا با پندهایی حکیمانه، او را از فریبندگی ظواهر دنیا آگاه ساخته و راه رهایی از این دام را نشان می‌دهد.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – زهره مظفری‌پور، نویسنده، محقق و پژوهشگر ادبی: هفته گذشته در ادامه منطق‌الطیر گفتیم هدهد راشد و راهنمای مرغان با صبر و حوصله پاسخ تک تک اشکال تراشی‌های مرغان را می‌دهد، در این میان مرغی دیگر در پیشگاه هدهد حاضر شد و سوال دیگری پرسید. به هدهد گفت «من زر و طلا بسیار دوست دارم گویی عشق طلا و جواهرات در خون و مغزم جریان دارد و آنقدر شیفته جواهراتم که همواره شاخه‌ای از گل در دستم می‌گیرم (پرچم گل به رنگ زرد و طلایی است) و این گونه عاشق گل هستم و مانند گل خندانم و اگر گل نخندد و رنگ طلایی درونش را نبینم من نیز غمگینم. عشق دنیا و طلا و جواهرات دنیایی را آنقدر می‌پرستم که دیگران وجودم را پر مدعا و بی‌معنی می‌خوانند. چگونه می‌توانم این عشق را رها کنم و با شما همراه شوم؟»

دیگری گفتش که من زر دوستم

عشق زر چون مغز شد در پو ستم

تا مرا چون گل زری نبود به دست

همچو گل خندان به نتوانم نشست

عشق دنیا و زر دنیی مرا

کرد پر دعوی و پرمعنی مرا

هدهد که هیچ عشقی را برتر از سیمرغ نمی‌داند و باید که راهنمای خوبی برای مرغان باشد با آرامش خاطر و با زیرکی رندانه جواب شایسته‌ای به مرغ زردوست می‌دهد و معتقد است که عشق دنیایی چند روزه و گذرا است، به او پاسخ می‌دهد که تو آنقدر به طلا و جواهرات علاقه پیدا کرده‌ای و خود را سرگرم جواهرات نموده‌ای که از عشق واقعی اطلاعی نداری و به ظاهر گرفتار شده‌ای که فریبنده است و آن هم بالاخره اگر گنج قارون باشد روزی پایان خواهد یافت؛ تو آنقدر گرفتار شدی که روز و شب تو یکی شده و گویی روزها کور هستی و چیزی نمی‌بینی و مانند مورچه کوچک و ضعیف مانده‌ای لازم است ظاهر را رها کنی و به معنی و باطن عشق بپردازی چرا که صورت هیچ و پوچ است و آن معنی‌ست که اصل و حقیقت هر چیزی است آنگاه او را پند می‌دهد که زر و طلا فقط سنگی بیش نیست که رنگ طلایی به خود گرفته و تو مانند طفلان و بچه‌ها عاشق رنگ آن شده‌ای و بدان که زر و طلایی که این گونه آن را مانند بت می‌پرستی تو را از اصل پرستش دور کرده است این طلا و جواهر که اندوخته‌ای و به آن دل بسته‌ای نه می‌توانی کسی را یاری دهی و نه خود بهره‌ای از آن می‌بری چرا که اگر به فقیر و درویش مثقالی از آن را بدهی یا خون او را می‌مکی یا خودت حرص می‌خوری و خون خود را.

گفت ای از صورتی حیران شده

از دلت صبح صفا پنهان شده

روز و شب تو روز کوری مانده‌ای

بسته‌ای صورت چو موری مانده‌ای

مرد معنی باش در صورت مپیچ

چیست معنی اصل و صورت هیچ هیچ

زر به صورت رنگ گردانیده سنگ

تو چو طفلان مبتلا گشته به رنگ

زر که مشغولت کند از کردگار

بت بود بر خاکش افکن زینهار

گر تو یک جو زر دهی درویش را

گاه او را خون خوری گه خویش را

آنگاه هدهد دانا چون پیری خردمند ابتدا او را پند می‌دهد و سپس راه را به او نشان می‌دهد و بیان می‌دارد که زر پرستی و دنیا دوستی را رها کند و تمام مال و دارایی خویش را در راه خداوند انفاق کند و با اشاره به آیه لن تنالوا البر حتی تنفقوا از وی می‌خواهد که هرچه دارد را ترک کند حتی جان عزیز خویش را..

ای همه چیزی به هیچی داده تو

بر چنین دل بر همه بنهاد تو

لیک صبرم هست تا در زیر دار

نردبانت از زیر بکشد روزگار

هرچه داری نفقه کن در چار سو

لن تنالوا البر حتی تنفقوا

هرچه هست آن ترک می باید گرفت

زانکه هم جان ترک می‌باید گرفت

سپس هدهد با قاطعیت کامل ادامه می‌دهد که حتی اگر پلاس و فرشی که خوابگاه توست و به آن وابسته شده‌ای بدون آن خوابت نمی‌برد را باید ترک کنی چرا که هر چیزی در جهان آویز تو بود و تو به آن وابسته باشی مانند خنجری تیز خواهد بود که جان تو را خواهد گرفت و باید برای رسیدن به سیمرغ همه چیز را رها کنی.

گر پلاسی خوابگاهت آمده است

آن پلاست سد راهت آمده است

گر نسوزی آن پلاس اینجا ز بیم

کی رسی فردا به پهنای گلیم

در جهان چندان که آویز ت بود

هر یکی چون خنجر تیزت بود

برچسب‌ها

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • سارا IR ۱۴:۴۰ - ۱۴۰۴/۰۶/۱۷
    سپاس فراوان💚💚💚💚🌷
  • سارا IR ۲۰:۱۸ - ۱۴۰۴/۰۶/۱۷
    عالی
  • طالبی IR ۰۱:۳۳ - ۱۴۰۴/۰۶/۱۸
    بسیار زیبا بود
  • M hakim AF ۰۸:۵۰ - ۱۴۰۴/۰۶/۱۸
    عالیست
  • Samir salemi IR ۱۷:۲۴ - ۱۴۰۴/۰۶/۱۹
    بسیار عالی وپر معنا لذت بردم
  • محمد IR ۱۶:۳۹ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۱
    زر آرامش نمیاره ولی آسایش میاره زر مهمه سیمرغم جای خودش

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

اخبار مرتبط

تازه‌ها

پربازدیدها