یکشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۵۶
چمدانی پر از تنهایی

نمایش «منگی» به نویسندگی و کارگردانی امین سعدی دیپلم افتخار بین‌المللی تئاتر منطقه ای گرجستان را از آن خود کرد.

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - رویا سلیمی؛ این نمایش که برداشتی آزاد از رمان «منگی» ژوئل اگلوف و ترجمه اصغر نوری محسوب می‌شود، مونولوگی بی وقفه از زندگی سراسر غم بار زاغه‌نشینی است که تحت سلطه مادر بزرگ دیکتاتورش روزگار می‌گذراند. سیر او میان کشتارگاه و خانه طی شده؛ وضعیت اسفناک او را تشکیل می‌دهد. پرداختن به درونیات شخصیتی روان‌پریش، تکیده و تنها ایده مرکزی این نمایش است.

صحنه نمایش چمدان بزرگی است که شخصیت مفلوک «منگی» در آن گرفتار شده. گرفتار رویای رفتن و کندن از جایی که راهی برای ماندن و دل دادن در آن ندارد. مضامین فقر، حاشیه‌نشینی و بد سرپرستی در سطح نمایش مدام تکرار می‌شود و تنها کاراکتر اثر مدام میان این سه آسیب خود را محبوس می‌داند. حبس در چمدانی که باید آن را از غم بار می کرد و می‌رفت. اما در آن زندانی شده و این حبس خودخواسته با رویای مرگ مادر بزرگ ادامه پیدا می‌کند.
داستانی جهان شمول متن اگلوف احتمالاً یکی از دلایل انتخاب آن از سوی هییت داوران فستیوال گرجستان است. اما متن اجرایی در دل خود که ایده اجرایی منحصر به فردی ندارد. کارگردان سعی دارد در انتهای نمایش با پخش قطعه کوتاهی از سخنرانی شهید مطهری و الهی قمشه‌ای آن را بر نمایشی ایرانی الصاق کند. مایه‌های سیاست زده مورد نظرش را به متن حقنه کرده و برداشت خود را به مخاطب عرضه کند.
آرزوی سقوط هواپیما و به دنبال آن مرگ مادر بزرگ دیکتاتور، همان مابه‌ازایی است که کارگردان رویکرد سیاست‌زده خود را بر آن سوار می کند و به چند پارگی روایت نمایشی منجر می‌شود. چندپارگی که خود می تواند از ایده‌های پست مدرن نشات گرفته باشد اما در نهایت به کل منسجمی نمی‌رسد.
علاوه بر تک کاراکتری که وظیفه بین مونولوگ‌ها را بر عهده دارد، کاراکتر پرفورمری که در صحنه حضور دارد، فرم اجرای مبتنی بر حرکت نمایشی را بر عهده دارد. اما بعضاً انطباقی میان حرکت‌های نمایشی او با کاراکتر اصلی وجود ندارد. نمایش بدون او هم می تواند کار کند و ادامه داشته باشد و خللی در اجرا رخ ندهد.
چرا که ایده نمایشی محوری و منطبقی بر اکت پرفورمر نیز وجود ندارد. او به نوعی درونیات و ذهنیات شخصیت زخم خورده را با حرکات نمایشی عینیت می‌دهد، اما عینیتی که خود انتزاعی به نظر می‌رسد.
سفر قهرمان با چمدانی که در آن محبوس شده، از عدم رسیدن به رهایی و رستگاری حکایت می‌کند. تنهایی شخصیت در تقابل با دیگر انسان‌ها تعریف می‌شود و او خود بر این تنهایی صحه می‌گذارد.
روایت نمایشی سعی دارد او را محصول شرایط و زمانه خود نشان می‌دهد، اما در شخصیت‌پردازی و رسیدن به قهرمانی مفلوک و مورد ظلم، به جز چند داده محدود، اطلاعات بیشتری به مخاطب عرضه نمی‌شود. شخصیت تنها یک ویژگی بارز دارد که در تمام اکت‌ها و لحظات نمایش قابل دریافت است.
او روان پریشی است که از عقده‌های سرکوب شده دوران کودکی و نبود مسیر روشن پیش روی او، جهان پر از ناکامی را خلق می‌کند که بر تمام اندام شخصیت در نمایش نشسته است. عدم رسیدن به مسیری روشن برای انسان تنهای معاصر شاید دیگر دلایل توجه به اثر در فستیوال گرجستان باشد. تنهایی انسان معاصر که در پیوند با آسیب‌های دوران کودکی تعریف شده است.
ضمن اینکه این ناکامی در پیوند با انسان ایرانی که صدای سخنرانی شهید مطهری و استاد الهی قمشه‌ای را می‌شنود، قرار است ارتباطی برقرار کند. اما این ارتباط به ایرانیزه شده اثر و برداشت سیاسی خاص از این موقعیت نمی‌انجامد.
در حالی که «منگی» سعی دارد ارجاعات برون متنی خود را با این تک انتخاب‌ها گسترش دهد، اما در عمل تنها به ژستی پیچیده نما و نامفهوم از ارتباط میان این تک انتخاب‌ها ختم می‌شود و کارکرد روایی یا نمایشی در اثر ندارد.

برچسب‌ها

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • سمیه FR ۱۰:۵۵ - ۱۴۰۴/۰۵/۲۲
    بسیار حرفه ای نقدشده بود عالی بود

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها