به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نخستین نشست از سلسله نشستهای «کتابهای جنایی در ایران و جهان» با موضوع «سمک عیار به پیوست امیرارسلان نامدار» چهارشنبه (بیستویکم خرداد ۱۴۰۴) با حضور کاوه میرعباسی، نویسنده و مترجم، در سرای اهل قلم برگزار شد.
«امیر ارسلان» تنها افسانه پهلوانی با ساختار معمایی است
کاوه میرعباسی در ابتدا به مؤلفههای معمایی و جنایی در داستان «امیرارسلان نامدار» اشاره کرد و گفت: در سال ۱۹۴۲ کارگردان فرانسوی، آنری-ژرژ کلوزو اولین فیلم خود را با عنوان «قاتل در پلاک شماره ۲۱ اقامت دارد» ساخت؛ این اثر اقتباسی از رمانی به همین نام نوشته استانیسلاس-آندره استیمن بود. موضوع این رمان به داستان قاتلی زنجیرهای اشاره دارد که کارآگاهی در پی دستگیر کردن اوست؛ شیوه قاتل به این صورت است که کارت ویزیت را کنار مقتول جا میگذارد. وقتی به فاصله کمی هر کدام از این سه نفر به صورت جداگانه دستگیر میشوند باز قتلها ادامه پیدا میکند. پس از آزادی این سه تن جشنی برپا میشود و در آن جشن کارآگاه پی میبرد که هر سه آنها قاتل بودند. ترفندی که این سه زده بودند این بود که وانمود میکردند قاتل یک نفر است در صورتی که هر سه قاتل بودند.
وی اضافه کرد: بین افسانههای پهلوانی تنها داستان امیر ارسلان نامدار است که خط روایی و معمایی دارد و از اول تا اواسط آن حل ناشده باقی میماند؛ معمای موجود در داستان امیر ارسلان خواننده را متحیر میکند و پس از گذشت نیمی از داستان، بازگشایی میشود. با توجه به دوران نگارش این اثر، معمای آن خوب نوشته شده است. میرعباسی همچنین درباره ترفند جنایی به کار رفته در داستان «سمک عیار» گفت: ترفند جنایی «سمک عیار» و داستان «قاتل در پلاک شماره ۲۱ اقامت دارد» شبیه به هم است و در واقع در هر دو داستان سه نفر در نقش یک قاتل نشان داده شدند.
قاتلان زنجیرهای در ادبیات ایران پنهان ماندهاند
این مترجم آثار جنایی با بیان اینکه فرهنگ ایرانی دچار حجب و حیا و تعارفاتی است و به همین دلیل مباحثی مانند قاتلان زنجیرهای در ادبیات ما پنهان میماند، درباره ردپای قاتلان سریالی در ادبیات ایران عنوان کرد: سنت رمان پلیسی به شکل غربی در ادبیات ما وجود ندارد؛ البته چینیها قبل از غرب از این سنت بهره میبردند که به قرن ۱۶ باز میگردد. اما گرایشات جنایی در آثار ایرانی با احتیاط بود و در برخی موارد تنها اشارهای پلیسی وجود دارد و تنها جنبههای پلیسی در آنها قابل مشاهده است.
وی افزود: از ابتدای رمان «سنگ صبور» صادق چوبک سه معما وجود دارد که در روند داستان حل میشود؛ این اثر جزو اولین و معدود مواردی است که نویسنده در آن به جریان سیال ذهن و مونولوگ درونی پرداخته است. در این داستان پرسوناژی روایت شده که واقعی است و از قاتلان زنجیرهای ایران وام گرفته شده است. این قاتل در سال ۱۳۱۴ اعدام شد و به ظن خود به دنبال ریشهکن کردن فساد در جامعه بود. این اثر جزو نخستین آثاری در ادبیات داستانی ایران بود که از یک قاتل زنجیرهای واقعی روایت میکرد.
کاوه میرعباسی در پایان در پاسخ به چرایی عدم ترجمه آثار ایرانی توسط مترجمان فارسیزبان به سایر زبانها گفت: نویسنده انگلیسیزبانی که به فارسی تسلط دارد باید آثار ایرانی را به زبان انگلیسی ترجمه کند؛ در غیر این صورت کار غلطی است؛ اگر مترجم اثری را ترجمه کند که به زبان مقصد در حد زبان مادری خود واقف نیست ترجمه بدی از آب در میآید. مباحث فرهنگی، تسلط و حس کردن زبان مقصد در این زمینه اهمیت زیادی دارد. ما نتوانستیم برای ادبیات ایران در جهان بازاریابی کنیم و اصلیترین علت آن نبود کپیرایت است. به همین دلیل نیز ترجمه آثار نویسندگان ایرانی در سایر کشورها کم است.
نظر شما