جمعه ۱۶ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۸:۰۸
خیال یا واقعیت؟ فاکنر و راز دفترهای برده‌داری

در سال ۲۰۱۰، پژوهشگری به نام «سالی وولف» اعلام کرد که منشا این دفترها را پیدا کرده است: اسناد واقعی متعلق به مزرعه‌داری به نام فرانسیس تری لیک که فاکنر، به گفته وولف، بارها به آنها سر زده و آنها را از نزدیک دیده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از نیویورک سان، ویلیام فاکنر یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان قرن بیستم و چهره‌ای برجسته در ادبیات مدرن آمریکا است. او بیشتر با رمان‌هایی شناخته می‌شود که در یک منطقه خیالی در جنوب آمریکا می‌گذرد؛ جهانی ساخته و پرداخته ذهن خودش، اما ریشه‌دار در تاریخ، جامعه و زخم‌های واقعی ایالت می‌سی‌سی‌پی و نهاد برده‌داری.

فاکنر به‌خاطر سبک نگارش پیچیده، جملات بلند و راویانی که همیشه قابل‌اعتماد نیستند، معروف است. آثارش اغلب حول موضوعاتی مانند خاطره جمعی، سقوط خانواده‌های اشرافی جنوبی، نژاد، خشونت، و گذر زمان می‌چرخند.

از مشهورترین آثار او می‌توان به رمان‌های خشم و هیاهو، در آن هنگام که دراز کشیده بودم در حال مرگ بودم، روشنایی در ماه اوت و موسی اشاره کرد. فاکنر در سال ۱۹۴۹ جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد، و سخنرانی‌اش در مراسم نوبل یکی از ماندگارترین دفاعیه‌ها از ایمان به انسان و قدرت ادبیات است.

فاکنر، نویسنده‌ای است که مرز میان خیال و واقعیت را بارها در آثارش جابه‌جا کرده. دنیای جنوب آمریکا را با همه زخم‌ها، تضادها و خاطرات تلخش به شکلی روایت کرده که بیشتر به رویا و کابوس شباهت دارد تا سند و تاریخ. یکی از نمونه‌های شاخص این کار، رمان «برخیز ای موسی» (Go Down, Moses) است؛ جایی که فاکنر دفترهایی از دوران برده‌داری را وارد داستان کرده که به طرز عجیبی واقعی به‌نظر می‌رسند، انگار نه شخصیت‌ها بلکه خود خواننده در حال ورق زدن صفحات کهنه تاریخ است.

در سال ۲۰۱۰، پژوهشگری به نام «سالی وولف» اعلام کرد که منشا این دفترها را پیدا کرده است: اسناد واقعی متعلق به مزرعه‌داری به نام فرانسیس تری لیک که فاکنر، به گفته وولف، بارها به آنها سر زده و آنها را از نزدیک دیده است.

اما مشکل از همین‌جا شروع می‌شود. بسیاری از پژوهشگران، از جمله کارل رولیسون، این خاطرات را بیش از حد دقیق، منظم و پر از جزئیات می‌دانند. به باور آنها، چنین روایاتی بیشتر به داستان‌سرایی شبیه‌اند تا خاطرات طبیعی یک زندگی. رولیسون حتی مدعی است که فاکنر احتمالاً اصلاً آن دفترها را ندیده و تنها از کتابی تاریخی درباره زندگی ناظران مزرعه در دوران برده‌داری الهام گرفته است.

وولف در کتاب جدیدش «ویلیام فاکنر در هالی اسپرینگز» سعی کرده دوباره با ذکر نام‌ها و مکانهایی از آن منطقه، نشان دهد که فاکنر تحت تاثیر آن فضاها بوده. اما تقریباً در همه موارد، خودش هم ناچار است بگوید که این فقط یک احتمال است، نه یک سند قطعی.

سؤال اصلی این‌جاست: اگر مشخص شود فاکنر نه آن دفترها را دیده و نه با خانواده فرانسیسکو دوستی داشته، چه چیزی از ارزش کارش کم می‌شود؟ واقعیت این است که نه. فاکنر از آن نویسندگانی است که نیازی به اسناد تاریخی ندارد تا تاریخ را روایت کند. تخیل او آن‌قدر قوی بوده که توانسته زخم‌های برده‌داری را بهتر از هر سند و نامه‌ای به تصویر بکشد.

در دنیای فاکنر، حقیقت از دل تخیل بیرون می‌آید، نه از بایگانی‌ها. پس شاید بهتر باشد به‌جای گشتن دنبال دفترها و دوستی‌ها، به خود داستانها برگردیم؛ همان‌جایی که فاکنر تاریخ را نه گزارش، بلکه تجربه کرده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین