سرویس فرهنگ و مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): جنگ شهری یکی از روشهای مؤثر در اجرای تدابیر نظامی است که با استفاده از قدرت هوایی، توپخانههای دوربرد و گاهی اوقات پایگاههای موشکی، بهمنظور هدف قرار دادن مناطق مسکونی، عمومی و اقتصادی دشمن بهکار میرود. این نوع جنگ با هدف ضربه زدن به زیرساختهای حیاتی دشمن و ایجاد فشار روانی و اقتصادی بر آنها صورت میگیرد. پس از عملیات خیبر در سال ۱۳۶۲، رژیم بعثی عراق شدت حملات خود را به مناطق مسکونی ایران افزایش داد؛ بهویژه در مناطق مرزی و کلانشهرها. در پی این حملات جمهوری اسلامی ایران مجبور شد به واکنشهایی بپردازد تا علاوه بر دفاع از امنیت و حاکمیت ملی خود، نقض قوانین بینالمللی جنگ از سوی عراق را نیز متوقف کند. این واکنشها شامل حملات متقابل به شهرهای عراق بود که در نهایت به جنگ شهرها انجامید. به عبارت دیگر، برای مقابله با حملات هوایی و موشکی عراق به شهرهای ایران نیروهای ایرانی نیز در اقدامی مشابه به شهرهای مختلف عراق حمله کردند تا هزینههای جنگ را بر دوش رژیم بعثی بگذارند.
کتاب «جنگ شهرها» نوشته هادی قیصریانفرد به تحلیل پیامدهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جنگ شهرها پرداخته است. این تحقیق به نقش و رویکرد کشورهای منطقه، همچنین حمایتهای غرب از رژیم بعثی و تأثیرات این حمایتها بر روند جنگ و توازن نیروها میپردازد. علاوه بر این یکی از بخشهای مهم این تحقیق، بررسی تأثیرات این جنگ بر سبک زندگی و معیشت مردم ایران است. بهویژه تغییرات ناشی از مهاجرتهای گسترده و جابهجاییهای جمعیتی که باعث تغییر ساختار و شکل شهرها شد. این مهاجرتها، ناشی از ترس و تهدیدهای جنگی، فشارهای اقتصادی و اجتماعی ناشی از تخریب زیرساختها و از دست رفتن شغلها و منابع اقتصادی، تاثیرات عمدهای بر روند توسعه شهری و روند زندگی مردم داشت. هادی قیصریانفرد در گفتگو با خبرنگار ایبنا جزئیاتی را درباره این کتاب و مسائل جنگ عراق و ایران را بیان کرده است.
کتاب «جنگ شهرها» تا چه مقدار از منابع عربی بهره برده است؟
تا حد امکان تلاش کردیم تا رویکرد مقامات عراقی در خصوص جنگ با ایران را به دقت پیگیری کنیم. به همین منظور از آثار و خاطرات فرماندهان ارشد رژیم بعث عراق در جنگ با ایران بهره گرفتیم. از جمله این منابع میتوان به کتاب وفیق السامرایی اشاره کرد که در ایران تحت عنوان «ویرانی دروازه شرقی» ترجمه شده است، همچنین دیدگاههای فرمانده گارد ریاست جمهوری صدام حسین در کتاب «جنگ صدام» و کتاب «صدام مر من هنا» (صدام از اینجا عبور کرد) نوشته غسان الشربل، روزنامهنگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات اشاره کرد. علاوه بر این از بولتنهای خبری و بهطور محدود نشریات عراق در آن دوره که در برخی مراکز اسنادی در دسترس بودند نیز استفاده شده است.
دلیل شما برای نگارش کتاب «جنگ شهرها» چه بود؟
کتاب حاضر در قالب یک طرح پژوهشی و با همکاری مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشته شده است. با توجه به اینکه آثار و پژوهشهای پیشین من در حوزه جنگ تحمیلی بهویژه در عرصه دانشگاهی منتشر شده است، بهطور طبیعی رویکرد علمی این آثار بر شکل و سبک نوشتاری این کتاب نیز تأثیرگذار بوده است.
با وجود بررسی اسناد و مدارک درباره این موضوع و اطلاع از آمار دقیق بیان شده، چه نکتهای راجع به میزان خسارت بعد از بمبارانهای شهری یا میزان مهاجرت بهدست آوردید؟
براساس آمار بهدست آمده از تعداد بمبارانهای انجام شده در شهرها میتوان اظهار کرد که آبادان، اهواز، دزفول، خرمشهر، ایلام، قصر شیرین، سرپل ذهاب و گیلانغرب بیشترین آسیب و خسارت را از جنگ متحمل شدند. با این حال نکته قابلتوجه این بود که مردم ما علیرغم بمباران گسترده منازل مسکونی و دشواریهای بیشمار همچنان در تلاش بودند تا زندگی روزمره خود را از سر بگیرند. استانهایی که بهطور مستقیم از آثار جنگ رنج بردند، عبارت بودند از آذربایجانغربی، کردستان، کرمانشاه، ایلام و خوزستان. در آغاز جنگ این پنج استان مرزی بهطور کلی دارای حدود ۴ هزار روستا و ۱۵ شهر کوچک و بزرگ بودند که بخش عظیمی از آنها تبدیل به صحنههای نبرد میان نیروهای عراقی شد و در نهایت با ویرانی کامل روبهرو گردید. بنا بر گفته منابع دولتی، حدود ۲ میلیون نفر در نتیجه جنگ شهرها آواره و بیخانمان شدند.
چرا در سالهای آخر جنگ تقریباً حمله به شهرها و بمبارانها کاهش پیدا کرد؟
حملات به شهرها و مناطق مسکونی ایران در سالهای پایانی جنگ در برخی مقاطع از سال متوقف شد که این توقفها دلایل خاص خود را داشت. با این حال بهطور کلی نمیتوان گفت که حملات هوایی به شهرها کاهش یافته بود. در حقیقت رژیم بعث عراق در سال ۱۳۶۵ گستردهترین حملات خود را به شهرهای ایران انجام داد. علل این حملات دو نکته عمده داشت: نخست، جلوگیری از انجام عملیاتهای سرنوشتساز فرماندهان نظامی ایران و دوم، انهدام منابع ارزی و اقتصادی کشور و تشدید نارضایتی میان مردم بهمنظور فشاری مضاعف بر مسئولان سیاسی و نظامی ایران برای پذیرش آتشبس با عراق بود. در واقع اتخاذ استراتژی بمباران مناطق مسکونی ایران هدفی عمده داشت که شامل ایجاد بحران داخلی و فشار بهمنظور پایان دادن به جنگ بود. بهویژه پس از شکست عراق در عملیات کربلای ۵، این استراتژی بهشدت دنبال شد و عراق تلاش میکرد با هدف قرار دادن تاسیسات شهری و خدماتی، زندگی مردم را هرچه بیشتر دشوار سازد.
با این وجود، باید اشاره کرد که عراق از اسفند ماه سال ۱۳۶۵ برای مدتی تصمیم به توقف جنگ شهرها گرفت و برخی روزنامههای این کشور مانند «القادسیه»، اعلام کردند که هدف از این توقف، فراهم کردن فرصت برای رهبران ایران جهت مذاکره و آتشبس و تغییر موضع ایران در سیاست خارجی است. اما حقیقت آن بود که عراق پس از سفر آقای ولایتی به مسکو و نتایج مثبت آن، تحت فشار شوروی قرار گرفت. از سوی دیگر، تعداد زیادی از هواپیماهای جنگی عراقی در این مقطع اسقاط شده بودند و امکان جایگزینی آنها وجود نداشت. علاوه بر این، تهدیدات مقابله به مثل از سوی جمهوری اسلامی ایران و مشکلات داخلی در خود عراق نیز در اتخاذ این تصمیم نقش داشت.
بمبارانهای شهری در جنگ ایران و عراق چه تاثیری در مهاجرت از شهرهای مرزی داشت؟
یکی از پیامدهای مهم حمله به شهرهای مرزی ایران در دوران جنگ جابجایی و مهاجرت قشر عظیمی از مردم روستاها و شهرهای مرزی به سمت نواحی مرکزی و شرق کشور بود. این افراد به دلیل بمبارانها با کمبود شدید امکانات اقتصادی، بهداشتی و رفاهی مواجه شده و تأثیرات سوءاجتماعی چون فقر، بیکاری و… را تجربه کردند. از طرفی مهاجرت اجباری به شهرهایی مانند تهران، اصفهان، شیراز و مشهد در آن دوره بهعنوان یک پدیده جدید زمینهساز ایجاد دوگانگی فرهنگی و گسترش حاشیهنشینی در این شهرهای مهاجرپذیر شد. این افراد با اسکان در مناطق مرکزی معمولاً با محیطی جدید و نامانوس روبهرو میشدند که آنان را در معرض آسیبهای روانی نیز قرار میداد. اینها بخشی از مشکلات دو میلیون مهاجر و آواره جنگی ناشی از بمباران شهرها بودند.
جنگ چه پیامدهای فرهنگی را به دنبال داشت؟
در بعد فرهنگی، تخریب کتابخانهها، مدارس، خانههای فرهنگ، سینماها، ایستگاههای رسانهای و ارتباط جمعی، کشتهشدن اهل قلم و از بین رفتن مجامع فرهنگی از دیگر آثار اجتنابناپذیر جنگ شهرها بود. علاوه بر این، معضل ناهماهنگی فرهنگی میان مهاجران و بومیان شهرها نیز یکی از مشکلات عمدهای بود که جامعه با آن مواجه شد. نکته جالب توجه این است که بخش قابلتوجهی از مهاجران جنگی بهدلیل آشنایی با محیطهای جدید و بالا رفتن سطح انتظارات دیگر تمایلی به بازگشت به شهر اولیه خود نداشتند. این امر منجر به تمرکز جمعیت در یک نقطه از شهر و در نتیجه افزایش بیکاری شد که از نظر فرهنگی زمینهساز بروز مشکلات متعدد از جمله ناهنجاریهای فرهنگی، برخوردهای فرهنگی، آشفتگی فرهنگی، عدم تجانس فرهنگی، ناسازگاری فرهنگی و تضاد فرهنگی شد.
فیلمها و سریال که مضمون آنها درباره جنگ است، چقدر توانسته است به بُعد اجتماعی جنگ بپردازد؟
به نظر من، سینمای ایران در زمینه فیلمهای با موضوعات اجتماعی جنگ آثار خوب و درخوری را ارائه داده است که بهطور گستردهای مورد استقبال عمومی قرار گرفتهاند. بهعنوان مثال، فیلم «باشو غریبه کوچک» به کارگردانی بهرام بیضایی، واقعیت جنگ را بهطور تمام و کمال بهتصویر میکشد. این فیلم بهعنوان یکی از برجستهترین فیلمهای اجتماعی حوزه جنگ تلاش دارد نشان دهد که کوچ اجباری چقدر میتواند ناراحتکننده باشد حتی اگر مهاجر به سرزمینی پرنعمت و جذاب برسد. همچنین فیلم «بوی پیراهن یوسف» از آن دسته فیلمهای دفاع مقدس و جنگی است که به تبعات جنگ و آثار آن در بعد از جنگ میپردازد. علاوه بر این فیلم «شیار ۱۴۳» بهدنبال بازگو کردن رنج جنگ از دیدگاه مادران منتظر است.
با تحقیقات و پژوهشی که انجام دادید به نظر شما جنگ قبل از سال ۶۷ میتوانست تمام شود؟ چرا یک عده به پایان جنگ معترض هستند؟
برخی از کارشناسان و حتی فرماندهان جنگ بر این باورند که ایران باید پس از فتح خرمشهر در سال ۱۳۶۱ بهطور جدی به فکر پذیرش چیزی مانند قطعنامه ۵۹۸ میافتاد و جنگ را پایان میداد؛ زیرا با فتح خرمشهر و عقبنشینی عراق به مرزهای اولیه این امکان فراهم شده بود که ایران با یک مانور سیاسی به جنگ خاتمه دهد. اما این اتفاق نیفتاد و جنگ ادامه پیدا کرد. یا بهطور مشابه بعد از تصرف فاو، این امکان دوباره فراهم شد تا جنگ پایان یابد اما نتوانستیم جنگ را به پایان برسانیم.
من معتقدم علت این اتفاقات نخست تغییرات در نظام گفتمان حاکمیتی ایران و توجه مسئولان به سیاست اسلامگرایی ارزشمحور بود. به عبارت دیگر گفتمان مصالحهگرای اسلامی جای خود را به گفتمان اسلامگرایی آرمانمحور داده بود. دوم، تغییراتی بود که در منطقه و نظام بینالملل بهویژه بعد از فتح فاو رخ داده بود. در آن زمان نظام بینالملل حاضر به پذیرش پایان جنگ به سود ایران نبود و به همین دلیل از عراق حمایت کرد. تصرف فاو در سال ۱۳۶۴ به معنای نزدیک شدن ایران به بصره بود و این اتفاق برای نظام بینالملل اهمیت زیادی داشت.
بنابراین میتوان گفت بحث پایان جنگ مانند آغاز آن بر اساس اراده و خواست ایران نبود. اما اینکه چرا برخی نسبت به پایان جنگ معترض بودند به اختلافات میان سیاسیون و نظامیان برمیگردد. معترضان به پایان جنگ، معتقد بودند که جریانات خاصی در تصمیم امام برای پذیرش قطعنامه دخالت داشتهاند از جمله برخی دولتیها که تمایل داشتند نظامیان پیروز میدان نباشند. اگرچه این تحلیل صحیح نیست، زیرا دولتی که مخالف ادامه جنگ باشد نمیتواند نیمی از بودجه کشور را به هزینههای جنگ اختصاص دهد. با این حال وسع و توان نظامی و اقتصادی کشور در آن مقطع به اندازهای نبود که جنگ ادامه پیدا کند. امام با توجه به گزارشهایی که از جبهه دریافت میکردند و همچنین پس از سفر هاشمی رفسنجانی به منطقه حلبچه و گزارش بمباران شیمیایی و جنایات هولناک حزب بعث عراق در کشتار مردم کرد و نیز ترس از بمباران شیمیایی شهرهای پرجمعیت مرکزی ایران، تصمیم به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ گرفت.
به نظر شما جنگ ایران و عراق برنده ای داشت؟
بحث مربوط به چگونگی پایان جنگ و نتیجه آن از جمله مسائل اساسی است که میتوان آن را با میزان تحقق اهداف طرفین در جنگ ارزیابی کرد. برای این منظور ضروری است اهداف دو کشور در جنگ مورد بررسی قرار گیرد.
یکی از مهمترین علل و اهداف عراق از حمله به ایران، ارتقای موقعیت ژئوپلیتیک خود و پر کردن خلأ قدرت در منطقه بود. عراق بهعنوان آغازگر جنگ با هدفهای مشخصی همچون سرنگونی نظام انقلابی حاکم بر ایران، تصرف و تجزیه خوزستان و لغو قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر به ایران حمله کرد؛ اما هیچگاه نتوانست به این اهداف دست یابد. عراق تنها بهواسطه پشتیبانی همهجانبه بینالمللی و منطقهای توانست به حیات سیاسی، اقتصادی و نظامی خود ادامه دهد و این مسئله عمق وابستگی عراق به قدرتهای بزرگ را بیشتر کرد.
در مقابل ایران هرچند نتوانست در پایان جنگ به پیروزی نظامی قطعی دست یابد اما با حمایت و پشتیبانی مردم جنگ هشتساله را بهطور مؤثر اداره کرد. ایران توانست نظام سیاسی خود را با شاخصهای انقلابی و دینی تثبیت کند و سرزمینهای اشغالشدهاش را از ارتش متجاوز عراق بازپس گیرد.
در این پژوهش تا چه حد توانستید به منابع آرشیوی دسترسی داشتید؟
برای تهیه و نگارش کتاب از مراکز اسنادی ایران مانند سازمان اسناد ملی، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و همچنین مرکز اسناد انقلاب اسلامی استفاده کردیم. اما برای تهیه گزارشهای مرتبط با سایر کشورها از مجموعه مطبوعات آن دوره که در بولتنهای ویژه خبری مرکز اسناد موجود بود، بهرهبرداری شد.
چرا در بخش اجتماعی جنگ به مراتب کتاب کمتری منتشر شده است؟
در سالهای اخیر خوشبختانه توجه خوبی از سوی نویسندگان و ناشران به موضوعات جنگ شده است. رمانهای مختلف از دوران جنگ، یادنامههای شهدا، قصههای فرماندهان و خاطرات رزمندگان از عملیاتهای بزرگ و کوچک نظامی، از جمله آثاری هستند که در حوزه جنگ به نگارش درآمدهاند. با این حال علیرغم وجود این حجم وسیع از آثار باید گفت که در بعد اجتماعی این موضوع همچنان مورد غفلت قرار گرفته و بهطور جدی دنبال نشده است.
به نظر میآید یکی از اصلیترین دلایلی که برخی از نویسندگان تمایلی به ورود به حوزه اجتماعی جنگ و شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور ندارند مرتبط با نگرانیهایی است که در مورد پذیرش چنین آثاری وجود دارد. دلیل دیگر شاید وابسته به تغییر ذائقه عمومی و گذر از یک نسل به نسل دیگر باشد؛ به همین دلیل، نویسندگان بیشتر به دنبال سلیقه و علایق عموم مردم و نسل جدید میروند تا بتوانند مخاطبان بیشتری را جذب آثار خود کنند. همچنین کارهایی که در سایر حوزههای جنگ نوشته میشوند عمدتاً توسط افرادی انجام میشود که خود زمانی بهعنوان بازیگر یا جزئی از دوران جنگ بودهاند.
البته محدودیتهای نگارش در حوزه جنگ و انگیزهدهی به نویسندگان جوان نیز داستان متفاوتی دارد که نیازمند بررسی و توجه ویژه است.
نظر شما