به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بوشهر، شهادت آیتالله رئیسی و هیئت همراهش در اثر سانحه هوایی در جنگلهای ارسباران، داغی بود که بر دل ایران نشست؛ داغی که شاعران و نویسندگان این سرزمین ادبخیز را به شور کشاند. آنها برای تسکین خاطر اندوهگین خود و برونریزی غصهای که بر جانشان افتاده، به معجزه احساس و کلمه روی آوردند و شعرهایی را سروردند که برآیندی از حال پریشان و سوگی عظیم بود.
شاعران بوشهری همپای دیگر شعرای این اقلیم ادبگستر از همان آغازین لحظه انتشار خبر سانحه هوایی برای شهید جمهور و همراهانش تا خبر شهادت این مردان خستگیناپذیر خدمت با خلق آثار فاخر در قالبهای گوناگون بهت و پریشانحالی و اندوه خود را به تصویر کشیدند و روایت کردند.
در ادامه برخی از سوگسرودههای شاعران بوشهری که در این ایام سروده شدهاند، آورده میشود:
«هوای دلم باز بارانی است
چه میگویم؟ آواز بارانی است
گلویم پر از بغض نشکفته بود
گمانم کسی «یا رضا» گفته بود
کسی «یا رضا» گفت و باران گرفت
به یاد شهیدان دلی جان گرفت
شکفتن سرانجام آلالههاست
و خوندامنی عادت لالههاست
هوای شهادت به سر داشت او
ز راز دلش پرده برداشت او
دل امتی بندِ زنجیر اوست
«علیبن موسی» بغلگیر اوست
شهادت نه پایان، که آغاز ماست
شهادت شروع پر از راز ماست
شروعی پر از شور دارد شهید
دلی غرق در نور دارد شهید
چه نوری؟ ز انوار وجهالله
«گواهی بخواهید اینک گواه»
(مصعب یحیایی)
*
«تو نور شدی ز لامکان دور شدی
در اوج به روی دارْ منصور شدی
با جامه #خادمالرضایی رفتی
محبوب همه «#شهید_جمهور» شدی»
(غلامرضا ابراهیمی)
*
«بشکوه چو کوه و سبز چون جنگل بود
در جان و دلش بهار و باران حل بود
بیهیچ غرور و ادعا در میدان
این بار شهید از صف اول بود»
(حیدر منصوری)
*
«دل عاشقان تحت تأثیر اوست
که جانِ جهان عشق درگیر اوست...
جهان شوکّه شد تا که گفتند نیست
جهاندار آگاهِ تقدیر اوست...
کسی که همه عمر مشغولِ کار
و خدمت به مخلوق، تصویر اوست...
کسی که شهیدانه در کیش مهر
قصصهای قرآن مزامیر اوست...
«وَلا تَحسَبَنَّ الَّذین…» شاهد است
که این آیه مصداق تفسیر اوست...
در افعال و افکار ما زنده است
شهیدی که دل بند زنجیر اوست...
اگرچه در اندوه او مانده ایم
وَ این داغِ انبوه تقصیر اوست…!
به! رغم غم و دردِ دوری خوشیم!
که تصدیق ما دست تکبیر اوست...
فَراسوی خورشید آن سوی ماه
«علیّبن موسی» بغلگیر اوست.»
(سیدکرامت عباسی)
*
«در کوهِ مهای! بگو کجایی، سید؟
انگشتر در دست خدایی، سید
در قاب دلم تو را به دیوار زدم
مابین بهشتی و رجایی، سید!
آنجا که تو رفتهای دل سیر بمان
در رفتن و آمدن نباش و نگران
هی طعنه شنیدی و فقط لب بستی
آسوده شدی از این همه زخم زبان
بر شانهی رود شانه میزد دریا
میخواند تو را سِ-رود، رودی به خدا
آن جنگل مه کفن شد و پوشانید
بوران بوران نگاه سبزت را آقا...
تو جملهی ناتمام نابی سید
فرزند خدیجه و ربابی سید
میدید خدا که خستهای پابرجا
پایان تو شد که تا بخوابی سید
آل علی و سلالهی پیغمبر
بیداری و جان پناهمان ای سرور
هی داغ به روی داغ، قربان دلت
صد شکر که تو سلامتی ای رهبر!
یک سمت شکوه و جنب و جوش مردم
تابوت سکوت روی دوش مردم
مشهد شده بود سیلی از بارانها
امروز شده سیل خروش مردم
شعری به سپیدی بلند غزلی
تو بنده آن خدای خیر العملی
ای کاش که دیپلماسیت حک گردد
بر سردر سازمان بین المللی»
(عقیل نجار)
*
«ایران دوباره غرق ماتم شد
از داغ، پشت آسمان خم شد
تقویم هم از تاب و تب افتاد
فصل بهار و موسم غم شد
در جنگل و کوه ارتعاش افتاد
از جمع مردم خادمی کم شد
آتش گلستان شد، و ایران سوخت
از هجر ابراهیم در هم شد
از داغ گلها باز می سوزیم
اردی بهشت اردی جهنم شد»
(سید مرتضی کراماتی)
به گزارش ایبنا، پیکر شهید آیتالله رئیسی عصر پنجشنبه، سوم خرداد ۱۴۰۳ پیش از اذان مغرب در جوار مولا و مقتدای خودشان آقا علیبن موسی بن الرضا به خاک سپرده خواهد شد.
نظر شما