سه‌شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۵:۵۲
دلیل رشد فلسفه در ایران چیزی جز توجه قرآن به حکمت نیست

اعوانی: قرآن همه پیامبران را آموزگار حکمت می‌داند. در گذشته [پیش از اسلام] حکمت محدود به شهرهای خاصی بود اما با ظهور اسلام، حکمت از اندلس تا ماوراءالنهر را دربرگرفت. در فرهنگ ایران هم، هرکجا حکمت ظهور داشت، مرکز قدرت هم بود. به عبارتی، مرکز حکمت، مرکز قدرت هم بود و مراکز حکمت، در پیوند با مراکز قدرت سیاسی شکل گرفتند.

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا نشست بزرگداشت علامرضا اعوانی، استاد و پیشکسوت فلسفۀ اسلامی کشور و رونمایی از آخرین کتاب او با نام «فروغ حکمت» در کوشک کتاب سی و پنجمین دورۀ نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران برگزار شد. در این نشست، شهین اعوانی، استاد فلسفه و مالک شجاعی جشوقانی نیز به بیان نکاتی در رابطه با جایگاه اعوانی در فلسفۀ اسلامی و حکمت و دست‌آوردهای او در آخرین اثرش پرداختند.

در ابتدای این نشست مالک شجاعی جشوقانی گفت: استاد اعوانی رییس انجمن بین المللی فلسفه اسلامی و عضو انجمن بین‌المللی فلسفه و چهرۀ ممتاز فلسفه است و این کتاب ثمرۀ شش دهه کوشش علمی ایشان در حکمت اسلامی و فلسفه غربی است. پایگاه فکری ایشان حکمت‌گرایی یا سنت‌گرایی حکمت‌محور است و کتاب «فروغ حکمت» نیز سیر تفکر فلسفه غرب از منظر حکمت الهی است.

پس از این آغازیه، غلامرضا اعوانی به تشریح ایده و سیر کلی کتاب پرداخت و گفت: ایران همواره چه پیش از اسلام و در زمان زرتشت و چه پس از اسلام، مرکز حکمت بوده است و همۀ حکمای بزرگ از ایران فرهنگی بودند؛ ایران فرهنگی‌ای که تا چین و هند و اروپا را تحت‌الشعاع قرار داد. برای مثال، تمام غرب ابن‌سینا را می‌شناسند و آکوئیناس در آثار خودش بیش از هزار بار به او ارجاع داده است. [به‌دلیل آنکه ایران همواره مرکز حکمت بود] وقتی حکمت یونان به اسلام رسید، حکمای ما درآن نظر کردند و آن را دربست نپذیرفتند؛ برای مثال، ابن‌سینا تمام فلسفۀ ارسطو را دگرگون کرد. اولین کتاب ابن‌سینا در بیست و یک سالگی، کتاب «الحکمة العروضیة» نام دارد. همین ابن‌سینا، ده‌سال بعد کتاب «شفا» را می‌نویسد و نشان می‌دهد که چگونه او همواره در تکامل فکری بوده است.

اعوانی در رابطه با تاکید بر اهمیت فلسفه و تفاوت آن با علم گفت: من سال‌ها فلسفۀ غرب درس دادم و شاگرد فلسفه اسلامی بودم. مسایل عمدۀ فلسفه، مسائل جاویدان‌اند که این نشان می‌دهد که فلسفه با علم تفاوت چشم‌گیری دارد. کسی امروز پیدا نمی‌شود که کتابی مربوط به قوانین فیزیک در صدسال قبل را بخواند اما مسائل عمده‌ای که در فلسفۀ ابن‌سینا طرح می‌شوند، هنوز هم مسائل مهم فلسفه‌اند و باید آن‌ها را خواند.

دلیل رشد حکمت در ایران چیزی جز توجه قرآن نیست / هم‌بستگی حکمت و قدرت در ایران

عضو پیوسته فرهنگستان علوم در رابطه با سیر و ایدۀ کلی کتاب گفت: کتاب در سی و یک فصل و ششصد صفحه نوشته شده است. فصل اول کتاب به این پرسش می‌پردازد که چرا حکمت در ایران اسلامی نشو و نما پیدا کرد. به‌زعم من هم دلیل آن چیزی نیست مگر توجه قرآن به حکمت. قرآن همه پیامبران را آموزگار حکمت می‌داند. در گذشته [پیش از اسلام] حکمت محدود به شهرهای خاصی بود اما با ظهور اسلام، حکمت از اندلس تا ماوراءالنهر را دربرگرفت. در فرهنگ ایران هم، هرکجا حکمت ظهور داشت، مرکز قدرت هم بود. به عبارتی، مرکز حکمت، مرکز قدرت هم بود و مراکز حکمت، در پیوند با مراکز قدرت سیاسی شکل گرفتند.

اعوانی ادامه داد: در کتاب ۱۵ تعریف از حکمت ارائه شده است. فصل دیگری از کتاب در رابطه با تأمل در آفاق و انفس به عنوان یکی از مبادی حکمت است. صفات خداوند چنان که در عالم ظهور کرده، در انسان هم ظهور کرده است و بسیاری از قدما، به انسان «عالم کبیر» می‌گفتند. چنان که در شعر می‌خوانیم:

«جهان انسان شد و انسان جهانی

از این پاکیزه‌تر نبود بیانی»

او گفت: در بخش دیگری از کتاب هم به این پرسش می‌پردازم که حکمت روش زندگی یا بیان است؟ در قدیم حکمت روش زندگی بود و در فیلسوف تحقق داشت. مثلاً افلاطون کتاب را حکمت مرده می‌دانست و به همین اعتبار، حکمت زنده در فیلسوف محقق است.

در ادامۀ این نشست، شهین اعوانی نیز به بیان نکاتی در رابطه با جایگاه غلامرضا اعوانی و کتاب «فروغ حکمت» پرداخت. اعوانی گفت: به نظر من این کتاب باید در چهار جلد تنظیم می‌شد. یک جلد اجمال و چهار جلد تفصیل و شرح آنکه امیدوارم فرصتی برای این امر در آینده محقق شود. کتاب فروغ حکمت نوآوری‌های مهم و کم‌نظیری دارد.

در ادامه این نشست، غلامرضا اعوانی در پاسخ به پرسشی در رابطه با اثر اساتیدش در حیات علمی‌ش، گفت: یکی از بهترین فرصت‌های من، توفیق تلمذ در محضر اساتید درجه یک بود. علم، اقیانوسی بی‌پایان است و هر علمی اجتهاد دارد؛ این‌گونه نیست که اجتهاد تنها به فقه اختصاص داشته باشد. به همین اعتبار کسی که در مسائل یک علم اجتهاد نکند، در آن علم آشنا نیست. ابن‌رشد در پاسخ به غزالی می‌گوید شما در فقه اجتهاد دارید اما در فلسفه ندارید.

او در رابطه با کتاب افزود: در این کتاب فصولی به حل مسائل افلاطون و ارسطو اختصاص داده شده و در کتاب توجه خاصی به نظریۀ شناخت افلاطون شده است. یکی دیگر از این دستاوردهای این کتاب، حل یکی از مسائل حل‌نشدۀ ابن‌سینا است که به‌زعم خودم توانستم از پس حل آن برآیم. در این کتاب مسئلۀ علیت در ابن‌رشد و غزالی هم بحث شده است. در این کتاب هم‌چنین نشان داده‌ام که چطور مارکسیسم و فاشیسم از هگل پدیدار شد. به چهرۀ کمتر شناخته شدۀ یاسپرس هم اشاره کردم.

اعوانی در رابطه با مسئلۀ فلسفه در دنیای جدید و روش حکمت افزود: فلسفۀ جدید مرجعیت را نمی‌پذیرد؛ تفاوتی هم ندارد که این مرجعیت از جانب حُکما باشد یا دین. به هر حال آن را نمی‌پذیرد و به جای آن، عقل بدون هدایت الهی را جایگزین می‌کند. روش حکمت، روش الهی است و خداوند در قرآن همه را به حکمت دعوت می‌کند. امروزه هم همان‌گونه که می‌دانید، ما بحث‌های فراوانی در رابطه با اسلامی کردن علوم داریم که بحث‌ها دچار اشتباهات فراوانی است. برای اسلامی و الهی کردن علوم، باید آنان را به حکمت پیوند داد و تنها راه این مهم، رجوع به حکمت است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها