سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فرانک جمشیدی، پژوهشگر و مولف: کتاب «مسئله و ناخودآگاه متن در گفتمان پژوهشی ادبیات پایداری؛ با تاکید بر پایاننامهها و مقالههای علمی پژوهشی درباره کتاب دا» تحقیق و تالیف فرانک جمشیدی و مرضیه آتشیپور است که در انتشارات سوره مهر به چاپ رسید. عناوین کتاب در چهار بخش جای گرفته چون؛ «دغدغه اصلی این کتاب چیست؟»، «پیشینهشناسی مسئلهپژوهی در مطالعات و تحقیقات ایرانی»، «جامعه آماری پژوهش» و «جمعبندی و نتیجهگیری».
کتاب «مسئله و ناخودآگاه متن در گفتمان پژوهشی ادبیات پایداری» با روایتی از چرایی و چگونگی مسئلهشدگی مسئله برای من و خانم آتشیپور شروع میشود؛ روایتی اعترافگونه که میتوان آن را نوعی عریاننمایی ضعف آغازین ما دو تن در نزدیکی به مسئلهای محسوب کرد که ذهنمان را در پروژهی دا به خودش مشغول کرده بود. به بیان دیگر، ما میدانستیم در هنگام مطالعه مجموعهی دادههای اطلاعاتی دربارهی کتاب «دا» چیزی، که بعدها فهمیدیم همان مسئله ما بوده، به جهان ذهنیت ما تعرض کرده و آن را از خودش متأثر نموده است، اما نمیتوانستیم بهدرستی تبییناش کنیم، بلکه این توانایی و وضوحیابی چهرهی مسئله، در روندی کُند و ناآشکار صورت گرفت.
۱
سرگشتگی و ابهام که یک پژوهشگر در تشخیص دقیق مسئلهاش به هنگام مواجهه با یک پدیده یا واقعه یا اثر در خود احساس میکند، گرچه تجربهزیستهای عام نزد پژوهشگران است، اما اغلب در آغازهی اثری که معرِّف پژوهش آنهاست، چیزی دربارهاش نمینویسند یا سخنی درین باب به زبان نمیآورند. بنابراین، آثار پژوهشی، تقریباً به اتفاق، از حیث بهاشتراکگذاری این تجربه که پژوهشگران چگونه آهستهآهسته پی بردهاند مسئلهشان چیست و چگونه به موازات آشکارشدگی تدریجی مسئله، خودشان نیز رشد کرده و بالیده و در مقایسه با قبل، متفاوت شدهاند، خاموشاند و این خاموشی، ما را از ذخیرهی دانشیِ باارزشی به نام «روششناسی فهم مسئله» یا «روششناسی ابهامزدایی از مسئله» محروم میسازد.
مصممشدن ما به اینکه آنچه در مسیر فهم مسئله بر ما گذشته است، در همان آغاز با مخاطبان خود در میان بگذاریم، در حکم کنارزدن پردهی سکوت از چهرهی دشوارهای به نام «استیصال در برابر مسئله» است. ما میخواستیم به این تجربهی استیصال صدا ببخشیم و آن را از حاشیه به مرکز بیاوریم. با این اقدام (آن هم در کتابی که داعیهی نقد مسئلهشناختی پایاننامهها و مقالات علمیپژوهشی دربارهی کتاب دا را دارد)، همچنین میخواستیم نشان دهیم مسئله هیچگاه رام و آرام در دسترس آگاهی و ارادهی ما نیست که آشکار و شکارش کنیم. در واقع، مسئله هرگز بهراحتی اهلی ذهن نمیشود، بلکه باید با آن زیست و تا پیش از تولدش با آن بهطور پیوسته سخن گفت تا هم ما برای وضع حمل آن آمادگی پیدا کنیم، هم مسئله برای متولدشدن به رسش کامل برسد و باقی حیاتش را در جهان بینالاذهانی سپری کند.
۲
قصهگویی آغازین ما دربارهی اینکه چرا و چگونه مسئلهمند مسئله شدیم، چند کارکرد مهم دارد، اما دو کارکردی که بیش از همه مایلم به آن صراحت بخشم تا مخاطبان کتاب از این قسمتِ، به زعم من، مهم بهآسانی نگذرند، عبارتاند از:
الف. تأنی و تدرج یا آهستگی و پیوستگی، در فهم ما از مسئله نقش اساسی دارد و لازم است بخشی از هر پروژه پژوهشی به خودسرگذشتنگاری پژوهشگر با محوریت فهم او از مسئلهاش مصروف شود. این کار؛ یعنی سرگذشتنامهنویسی مسئله در جهان ذهنیت پژوهشگر، نه فقط او را در ارتباطی بیگسست با مسئلهاش قرار میدهد، بلکه بهتدریج میتواند الگویی در اختیار قرار دهد از اینکه هر پژوهشگری چگونه مسئلهاش را مییابد (مسئلهیابی)، چگونه با آن میزید (مسئلهزیستی)، چگونه با آن گفتوگو میکند یا به بهانهی مسئلهاش چگونه با دیگران و با مسئلههای دیگران به گفتوگو مینشیند (گفتوگومندکردن مسئله)، چگونه آن را میورزد و میپردازد (مسئلهورزی و مسئلهپردازی)، چگونه روزانه دربارهی آن مینویسد (مسئلهنگاری)، چگونه آن را کاوش میکند (مسئلهکاوی) و در نهایت چگونه به تبیین آن میپردازد (بیان مسئله).
بنابراین، بیان مسئله، بخش به کمال رسیدهی زیست یک مسئله در جهان ذهنیت یک پژوهشگر است. در حالی که در پایاننامهنویسی یا رسالهنویسی یا در نگارش طرحهای پژوهشی یا مقالات علمیپژوهشی، گویی دانشجویان یا پژوهشگران یا نویسندگان مقالات، بهیکباره و بدون پشتسرگذاری مراحل یادشده از زیّ یک مسئله، میخواهند چیزی را تبیین کنند که پیشتر، حتی، آن را خودشان نیافتهاند، چه رسد به اینکه با آن زیسته باشند. پس بدیهی است از عهدهی ورز و پردازش و کاوشاش هم چندان که باید برنیایند.
ب. در قصه آغازین کتاب نشان دادهایم که چگونه مسئلهشدگی مسئله نزد ما دو نفر با قوّت هر چه تمامتر با تجربهزیستهی ما مرتبط بوده است و تصریح کردهایم تا زمانی که این پیوند را عمیقاً ادراک نکردیم، نتوانستیم مسئله پژوهشمان را رصد و صید کنیم.
ادراک اینکه یک مسئله چه ردّونشانهایی در تجربهزیستههای ما دارد، در واقع پاسخ به همان پرسشی است که تبیین مسئله یا بیان مسئله در هر پژوهشی در خدمت آن است؛ یعنی پاسخ به این پرسش که چرا از میان پُرشمار موضوع، منِ پژوهشگر دغدغهمند فلان موضوع خاص شدهام. پاسخ منطقاً باید معطوف به دو سمت عمده باشد؛ سمت نخست، دریچهای گشوده، رو به واقعیتهای اجتماعی بیرونی و سمت دوم، پنجرهای رو به حیاط خلوتِ تجربهزیستههای آن پژوهشگر.
۳
سخن پایانی
اولین یادداشتم برای معرفی کتاب مسئله و ناخودآگاه متن در گفتمان پژوهشی ادبیات پایداری را اختصاص دادم به چرایی و چگونگی مسئلهمندشدن ذهن من و خانم آتشیپور به مقولهای به نام «مسئله». چون برآنم که شاید با گفتوگو درخصوص میزان ضرورت اضافهشدن بخشی به نام» سرگذشتنگاری یک مسئله از پیدایی تا رشد و بهبود و توسعهی آن در جهان ذهنیت پژوهشگران»، به بدنهی بحثهای روششناسانهای که در دانشگاهها و کارگاههای آموزشی تدریس میشود، بتوانیم فقدانی را جبران کنیم که تاکنون آسیبهای جدی به میدان عرضه و ارائهی آثار پژوهشی و نقد و بررسی آنها وارد کرده است و آن، فقدان ناشی از صورتبندینشدن الگوهای قصهگویی درباره مسئله است. ما در آغازه کتاب یادشده، پُردلی به خرج دادیم و از خط قرمزهایی که عُرف پژوهش ایجاب میکرد، گذشتیم تا برای نخستین بار قصهای را روایت کنیم دربارهی اینکه ما به مسئله و مسئله به ما چگونه نزدیک گردید، چگونه ذهنمان باردار مسئله شد و چگونه این حمل را زمین گذاشتیم.
به زعم من، اهتمام دیگر پژوهشگران به روایت قصههای خودشان از مسئلههایشان، تاریخ چگونگی تفکر درباره مسئله و مسئلهمندی در ایران را بهتدریج شکل خواهد داد؛ تاریخی که برای روایت آن، یک پژوهشگر باید پیش از هر چیز یک قصهگوی توانمند باشد و هنر قصهگویی درباره مسئله، گمشده معرفتی ماست.
سیوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران با شعار «بخوانیم و بسازیم» از ۱۹ تا ۲۹ اردیبهشت (۱۴۰۳) در محل مصلی امام خمینی(ره) به شکل حضوری و در سامانه ketab.ir به صورت مجازی برگزار میشود.
نظر شما