به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از کانورسیشن، وقتی اسم موبیدیک، رمان معروف هرمان ملویل، به میان میآید، معمولاً اولین چیزی که به ذهن میرسد این است: کتابی سخت، سنگین، پر از اصطلاحات دریایی، و مناسب فقط برای اهل ادبیات و دانشگاه. حتی بعضیها فکر میکنند اگر تا به حال این کتاب را نخواندهاند، اشکالی ندارد، چون برای آدم معمولی نیست. اما یک تحقیق تازه نشان میدهد این تصور کاملاً درست نیست، یا لااقل همیشه اینطور نبوده است.
ادوارد ساگدن، استاد ادبیات دانشگاه کینگز کالج لندن، در حال نوشتن یک زندگینامه برای موبیدیک است. نه برای ملویل، بلکه برای خود رمان! او در این تحقیق نشان میدهد که موبیدیک در زمان خودش، یعنی در قرن نوزدهم، نه یک کتاب عجیبوغریب برای نخبهها، بلکه رمانی ماجراجویانه و پرطرفدار بوده؛ چیزی شبیه داستانهای علمی-تخیلی یا فانتزی امروزی.
ملویل خودش گفته بود که این کتاب را بر اساس «افسانههای عجیب در شکار نهنگ» نوشته است. او موبیدیک را یک رمان ماجراجویانه میدانست، نه یک کتاب فلسفی یا رمزآلود. در آن زمان، واژه «رمان» بیشتر معنی «داستان تخیلی و دور از واقعیت» داشت، نه داستانهای واقعی و دقیق.
جالب اینجاست که ساگدن با بررسی نسخههای چاپ اول کتاب و امضاهای داخل آنها، فهمیده که خوانندگان اولیه کتاب اغلب کارمندان، معلمان، و افراد طبقه متوسط بودند؛ کسانی که در رویاهایشان دنبال سفر و ماجراجویی در دریاها میگشتند.
اما شگفتانگیزتر از همه این است که کودکان هم موبیدیک را میخواندند. آنها با کتاب بازی میکردند، در کتابخانهها به دنبال آن میگشتند، روی صفحاتش نقاشی میکشیدند، و حتی داستانهایی براساس شخصیت موبیدیک مینوشتند. در یکی از داستانهای کودکانه آن زمان، موبیدیک حتی در کنار پری دریایی ظاهر میشود! این یعنی که اگر بچهها میتوانستند با این کتاب ارتباط برقرار کنند، پس شاید این ما هستیم که امروز داریم آن را زیادی پیچیده میبینیم.
ملوانان هم از دیگر خوانندگان این کتاب بودند. ماجراهای موبیدیک بعدها در رمانهای عامهپسند ارزانقیمت بازنویسی شد، مثل نسخههای دریایی که مخصوص ملوانان چاپ میشدند. حتی نقل قولی از یکی از نویسندگان دریا آمده که میگوید یکبار زنی انگلیسی روی عرشه کشتی، این کتاب را برای ناخدا بلندبلند خوانده و همه گوش دادهاند.
تا دهه ۱۹۲۰، این کتاب به تدریج از دنیای مردم عادی فاصله گرفت. منتقدان دانشگاهی شروع کردند به ستایش بیش از حد آن، و آن را بهعنوان یک شاهکار سختخوان معرفی کردند. اما هنوز هم در خاطرات، نامهها، و سفرنامههای مردم، ردپایی از موبیدیک دیده میشود — نه به عنوان اثری پیچیده، بلکه بهعنوان کتابی الهامبخش، آموزنده، و جذاب.
پس شاید وقت آن رسیده باشد که موبیدیک را دوباره کشف کنیم، نه با چشم منتقدان دانشگاهی، بلکه با نگاهی سادهتر: داستانی درباره ماجراجویی، جستوجو، و معنای زندگی.
نظر شما