یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۵۱
واکاوی «شازده احتجاب» پس از نیم قرن/ پیاده‌سازی مدرنیسم در بستر تاریخ و سیاست ایران

خراسان شمالی- بیش از نیم قرن از انتشار رمان «شازده احتجاب» می‌گذرد؛ اثری که بی‌اغراق، نقطه‌ عطفی در تاریخ رمان‌نویسی مدرن فارسی به شمار می‌رود. هوشنگ گلشیری در این رمان نه‌تنها ساختارهای زبانی و روایی ادبیات داستانی ایران را به چالش کشید، بلکه تصویری روشن و تلخ از زوال طبقه‌ای اشرافی ارائه داده است.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - اکرم عباسی: نشست شصت‌وششم «ذهن سیال» در بجنورد با ارائه تیمور غلامی، نویسنده و پژوهشگر ادبی برگزار شد. در این نشست تلاش شد با نگاهی تحلیلی و میان‌رشته‌ای، بار دیگر یک رمان مهم واکاوی شود. «شازده احتجاب» گلشیری، همچنان محل تأمل، مناقشه و بازخوانی چه از منظر روایت، چه زبان و چه تاریخ است و از این‌رو برای ارائه در این نشست انتخاب شد.

غلامی در این ارائه در جمع رمان‌خوانان و رمان‌دوستان، از میراث گلشیری، نسبت «شازده احتجاب» با ادبیات مدرن، تأثیرات آن بر نسل‌های بعدی نویسندگان همچنین امکان‌ها و محدودیت‌های اقتباس سینمایی سخن گفت.

هوشنگ گلشیری با رمان «شازده احتجاب»، نه‌تنها یکی از شاخص‌ترین نمونه‌های رمان مدرن فارسی را پدید آورد، بلکه دریچه‌ای به حافظه تیره یک طبقه رو به زوال گشود. این رمان، که نخستین‌بار در سال ۱۳۴۸ منتشر شد، با زبانی موجز و فرمی چندپاره، نه صرفاً داستان یک شازده بیمار و زوال‌زده است، بلکه تلاشی برای نوشتن علیه فراموشی است.

«شازده احتجاب»، در حقیقت داستان انقراض است؛ هم انقراض فیزیکی یک خاندان و هم انقراض روایت خطی، واقع‌گرایانه و بیرونی که پیش از آن بر ادبیات داستانی فارسی سلطه داشت.

از همان زمان تا امروز، «شازده احتجاب» همواره در کانون توجه منتقدان، دانشگاهیان، نویسندگان و البته ممیزان بوده است. اقتباس سینمایی بهمن فرمان آرا، چاپ‌های محدود و حذف شده و حتی تغییر زاویه‌های خوانش این اثر در گذر زمان، همه و همه نشان از پیچیدگی و ماندگاری آن دارد.

در نشست ذهن سیال سوالاتی توسط شرکت‌کنندگان و مجری برنامه مطرح شد که در ادامه می‌خوانید:

واکاوی «شازده احتجاب» پس از نیم قرن/ پیاده‌سازی مدرنیسم در بستر تاریخ و سیاست ایران

از نگاه شما، رمان «شازده احتجاب» چه جایگاهی در تاریخ رمان‌نویسی معاصر ایران دارد؟ آیا می‌توان آن را به‌راستی نقطه عطفی در گذار از رئالیسم به مدرنیسم در ادبیات فارسی دانست؟

بی‌تردید. «شازده احتجاب» نه‌تنها یکی از شاهکارهای ادبیات داستانی معاصر است، بلکه نقطه‌ای تعیین‌کننده در تحول زبان روایت در ایران به شمار می‌آید. گلشیری با این اثر، روایت خطی را شکست و نوعی از روایت درونی، متکثر و ذهن‌محور را وارد ادبیات ما کرد. این اتفاق، به‌ویژه در زمانه‌ای که رئالیسم هنوز بر فضای داستانی کشور سلطه داشت، جسورانه و پیشرو بود. شاید پیش از او کسانی چون بزرگ علوی در «چشم‌هایش» نشانه‌هایی از چنین روایتی نشان داده بودند، اما گلشیری با مهارت و جسارت بیشتری آن را به شکلی نظام‌مند وارد داستان‌نویسی کرد.

یکی از ویژگی‌های مهم «شازده احتجاب»، شیوه روایت غیرخطی آن است. برخی منتقدان این ویژگی را دلیلی بر دشواری فهم داستان دانسته‌اند. آیا این پیچیدگی، از جذابیت داستان برای خواننده امروز نمی‌کاهد؟

پیچیدگی، اگر اصیل و از بطن متن برخاسته باشد، نه تنها از جذابیت نمی‌کاهد، بلکه به عمق آن می‌افزاید. «شازده احتجاب» مانند قطعه‌ای موسیقایی است که برای شنیدن دقیق آن، باید گوش تربیت‌یافته‌ای داشت. این اثر از مخاطب می‌خواهد در متن غوطه‌ور شود، زمان را فراموش کند و اجازه دهد جریان ذهنی شخصیت‌ها او را با خود ببرد. این امر در ظاهر ممکن است دشوار باشد، اما در عمل نوعی تجربه تازه خواندن را به خواننده می‌دهد. مخاطب امروز، که با سینما و سریال‌های پیچیده‌تر بزرگ شده، اتفاقاً با چنین متنی بهتر ارتباط برقرار می‌کند.

عده‌ای معتقدند شیوه روایت در «شازده احتجاب» متأثر از مدرنیسم غربی است، آیا این قیاس را درست می‌دانید؟ و اگر بله، گلشیری چگونه توانسته این سبک را بومی کند؟

گلشیری تقلید نکرد، بلکه ترجمه‌ای خلاقانه از تکنیک‌های آن‌ها ارائه داد. او مدرنیسم را در بستر تاریخ و سیاست ایران پیاده کرد. «شازده احتجاب» تنها درباره فروپاشی یک خاندان اشرافی نیست؛ روایت نمادین سقوط نظم پیشامدرن، سلطنت و حتی سلسله ارزش‌های پوسیده‌ای است که در میانه قرن بیستم ایران دیگر جایی نداشتند. این همان جایی است که مدرنیسم در خدمت یک نقد اجتماعی قرار می‌گیرد و از یک گرته‌برداری صرف فراتر می‌رود.

آیا فکر می‌کنید این رمان تاریخ مصرف دارد؟

«شازده احتجاب» رمانی نیست که تاریخ‌مصرف داشته باشد، بلکه هر زمانه‌ای می‌تواند از آن کشفی تازه داشته باشد و این نگاه یادآور همین جمله ابوالحسن نجفی است که، «هر بار که می‌خوانمش گویی بار اول است».

واکاوی «شازده احتجاب» پس از نیم قرن/ پیاده‌سازی مدرنیسم در بستر تاریخ و سیاست ایران

شخصیت‌های این داستان را چگونه می‌بینید؛ منظورم این است که هر شخصیت را نماد چه چیزی می‌دانید؟

اینجا همه آدم‌ها یا در حال مردن یا در حال تقلید از مردگان هستند و انگار تاریخ در ایران نه رو به جلو، بلکه به‌شکل کابوسی تکرارشونده در حال چرخش است.

در بخشی از ارائه، شما عبارت درخشانی به کار بردید آن هم اینکه «ظلم قرار باشد بین افراد به تساوی تقسیم شود، این بزرگترین عدالت ماست.» بیشتر توضیح بدهید؟

در واقع، این شاید خلاصه یکی از مهم‌ترین مفاهیم این رمان باشد؛ تساوی در سقوط. هیچ‌کس از تباهی معاف نیست. طبقه، جنسیت، شرافت یا سابقه هیچ‌کدام نجات‌بخش نیستند.

در مورد شخصیت‌های زن در رمان، به ویژه فخرالنساء و فخری چه نظری دارید؟

شخصیت‌های زن در «شازده احتجاب» نقش‌های کلیدی و تأثیرگذاری دارند. فخرالنساء، همسر شازده، نمادی از زن تحصیل‌کرده و آگاه است که در برابر ظلم و استبداد می‌ایستد. فخری، خدمتکار خانه، نیز نمایانگر زنانی است که تحت فشارهای اجتماعی و فرهنگی، هویت خود را از دست داده‌اند. این دو شخصیت، با وجود تفاوت‌های طبقاتی، هر دو قربانی ساختارهای قدرت و استبداد مردسالارانه هستند.

در این رمان احساس می‌شود که نمادها، صحنه‌ها و اشیاء همه زنده‌اند؛ تعریف شما از این موضوع چگونه است؟

دیوارها، حوض‌ها، عکس‌ها، اتاق‌ها، نمادها، مرگ، گردوغبار، لباس، خال صورت، همه و همه در این رمان معنا دارند. هر شیء یا صحنه، حامل بخشی از تاریخ، حافظه یا تکرار تراژدی است. همان‌طور که گفتید همه چیز در این رمان زنده، اما تلخ است و تلخی این از جنس واقعیت است. تلخی این رمان نه از خلاقیت هوشنگ گلشیری، بلکه از وفاداری او به واقعیت برمی‌آید. او نه تلخ‌نویس است، نه تلخ‌دوست؛ بلکه واقع‌بینی است که جرأت نوشتن از دردهای بی‌مرهم را دارد.

به نظر شما، گلشیری با این رمان چه پیامی را به مخاطب منتقل می‌کند؟

گلشیری در «شازده احتجاب» به نقد ساختارهای قدرت، استبداد و فساد اخلاقی می‌پردازد. او نشان می‌دهد که چگونه قدرت مطلق، منجر به زوال اخلاقی و انسانی می‌شود و با به تصویر کشیدن فروپاشی یک خاندان اشرافی، به نوعی به پایان یک دوره تاریخی و آغاز تحولات جدید در جامعه ایرانی اشاره می‌کند.

شما در نشست اخیر «ذهن سیال» به سراغ گلشیری و به‌ویژه مجموعه داستان «نیمه تاریک ماه» رفتید. چه شد که این اثر را برای بازخوانی انتخاب کردید؟

گلشیری نویسنده‌ای است که هر بار بازخوانی‌اش، مواجهه‌ای تازه با ادبیات و ذهن انسان است. «نیمه تاریک ماه» برای من مجموعه‌ای‌ست از روایت‌هایی که در ظاهر ساده‌اند، اما در لایه‌های درونی، تاریکی‌ها و زخم‌هایی را بازمی‌نمایانند که ما کمتر جرات نگریستن به آن‌ها را داریم. در این مجموعه، گلشیری دیگر تنها یک داستان‌پرداز نیست؛ او روایت‌گر ذهن پریشان انسان معاصر است.

ترکیب این مجموعه با بازخوانی دوباره ««شازده احتجاب»» چه هدفی را دنبال می‌کرد؟

ما قصد داشتیم دو سوی قلم گلشیری را نشان دهیم؛ یکی گلشیریِ فرم‌گرا و ساختارشکن در «شازده احتجاب» که با تاریخ و زبان بازی می‌کند و دیگری نویسنده‌ای که در «نیمه تاریک ماه» به جهان امروز، به بحران‌های فردی، خلأهای عاطفی و زبانی بشر خیره شده است. این تقابل، درک ما را از سیر تحول نوشتاری گلشیری و همین‌طور موقعیت‌های انسان مدرن در ادبیات معاصر ایرانی عمیق‌تر می‌کند.

واکاوی «شازده احتجاب» پس از نیم قرن/ پیاده‌سازی مدرنیسم در بستر تاریخ و سیاست ایران

از میان داستان‌های این مجموعه، پنج داستان مورد بررسی قرار گرفتند. چرا این انتخاب خاص؟

ما داستان‌هایی را انتخاب کردیم که از نظر ساختار، روایت و مضمون، تنوع و در عین حال انسجام درونی داشتند. «معصوم اول»، «معصوم سوم»، «عکسی برای قاب عکس خالی من»، «گری» و «سبز مثل طوطی، سیاه مثل کلاغ». این آثار بازتاب‌دهنده زوایای تاریک ذهن انسان‌اند؛ هرکدام به‌نوعی به مسئله فقدان، تنهایی، هویت و خشونت پنهان در روابط انسانی می‌پردازند.

چرا به نظر شما همچنان باید گلشیری را خواند و درباره‌اش بحث کرد؟

گلشیری هنوز تمام نشده است. متنی مثل «شازده احتجاب» یا داستان‌های «نیمه تاریک ماه» ما را به خودِ خودمان برمی‌گرداند. در دورانی که بسیاری از روایت‌ها سطحی شده‌اند، گلشیری یادآور این حقیقت است که ادبیات می‌تواند هم وجدان و هم زخم باشد او هنوز برای امروز ما حرف دارد.

درباره اقتباس سینمایی از این اثر چه نظری دارید؟ آیا فیلم ««شازده احتجاب»» ساخته بهمن فرمان‌آرا توانسته است با وفاداری و خلاقیت، روح متن را منتقل کند؟

فیلم فرمان‌آرا در نوع خود اثری قابل اعتنا به‌ویژه در طراحی صحنه، میزانسن‌ها و فضاسازی است. با این حال، باید بپذیریم که انتقال پیچیدگی‌های فرمی و ذهنی داستان به زبان سینما دشوار است. رمان از خلال مونولوگ‌های درونی و پرش‌های زمانی روایت می‌شود، در حالی‌که سینما ناگزیر است بسیاری از این لایه‌ها را عینی کند. فرمان‌آرا راه‌حل خود را یافت، که آن استفاده از تصاویر استعاری و نورپردازی‌های خاص بود. البته این راه‌حل الزاماً معادل متن نیست، اما تلاش موفقی برای اقتباس است و فیلم توانسته نوعی از خفگی و زوال را منتقل کند، که جوهره اثر گلشیری است.

و اما تأثیر این اثر بر نسل بعدی. به‌نظر شما «شازده احتجاب» چگونه توانست نویسندگان پس از گلشیری را تحت تأثیر قرار دهد؟ آیا نشانه‌های آن را در آثار امروز می‌بینید؟

بسیار زیاد. در سال‌های اخیر نسلی از داستان‌نویسان جوان، در فرم روایت، زبان شکسته و پرداختن به لایه‌های پنهان روان و تاریخ، تحت تأثیر گلشیری‌اند. البته هر کدام مسیر خاص خود را رفته‌اند، اما سهم گلشیری و مشخصاً «شازده احتجاب» در گشودن این افق بی‌بدیل است. این اثر نشان داد که ادبیات می‌تواند هم سیاسی و هم تاریخی هم فلسفی و هم انسانی باشد.

آیا این رمان هنوز هم برای مخاطب امروزی قابل اعتبار است؟

قطعاً. موضوعاتی که در «شازده احتجاب» مطرح شده‌اند، همچنان در جامعه ما مطرح و ملموس هستند. مسائل مربوط به قدرت، استبداد و حقوق زنان، همچنان از دغدغه‌های اصلی جامعه ماست. بنابراین، این رمان نه تنها از نظر ادبی، بلکه از نظر اجتماعی و فرهنگی نیز، همچنان اهمیت و اعتبار خود را حفظ کرده است.

واکاوی «شازده احتجاب» پس از نیم قرن/ پیاده‌سازی مدرنیسم در بستر تاریخ و سیاست ایران

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین