جمعه ۲۵ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۰:۱۷
تصویر شهید مهدی باکری در خاطرات و روایت‌ها

توی راهروهای بیمارستان دنبالش می‌گشتیم. دکتر داشت می‌رفت. بالاخره پیداش کردم. یک نفر را کول کرده بود داشت از پله‌ها می‌برد بالا. یک پیرمرد را.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): در عملیات خیبر آسمانی شد. اما پیش از آن هم، خیلی هم آدم زمینی نبود. «شهردار که بود، به کار گزینی گفته بود از حقوقش بگذارند روی پول کارگرهای دفتر. بی‌سرو صدا، طوری که خودشان نفهمند.» نیز روایت می‌کنند «همان اول انقلاب دادستان ارومیه شده بود. ما را فرستاد برویم یک ساواکی را بگیریم. پیرمرد عصا به دستی در را باز کرد و گفت پسرم خونه نیست. گزارش که می‌دادیم، چند بار از حال پیرمرد پرسید. می‌خواست مطمئن شود نترسیده.»

همان‌قدر که حواسش به دیگران و به حق‌الناس بود، به خودش سخت می‌گرفت. «شهردار ارومیه که بود، دوهزار و هشتصد تومان حقوق می‌گرفت. یک روز به من گفت بیا این ماه هرچی خرجی داریم رو کاغذ بنویسیم، تا اگه آخرش چیزی اضافه اومد بدیم به یه فقیر. همه‌چیز را نوشتم؛ از واکس کفش گرفته تا گوشت و نان و تخم مرغ. آخر ماه که حساب کردیم، شد دوهزار و ششصد و پنجاه تومان. بقیه پول را داد لوازم‌التحریر خرید، داد به یکی از کسانی که شناسایی کرده بود و می‌دانست محتاجند. گفت این هم کفاره گناهان این ماه ما.»

خاطرات این‌چنینی از او بسیار است. «فکش اذیتش می‌کرد. دکتر معاینه کرد و گفت فردا بیا بیمارستان. باید عکس می‌گرفت. عکسش که آماده شد، رفتیم دکتر بیند. وسط راه غیبش زد. توی راهروهای بیمارستان دنبالش می‌گشتیم. دکتر داشت می‌رفت. بالاخره پیداش کردم. یک نفر را کول کرده بود داشت از پله‌ها می‌برد بالا. یک پیرمرد را.» همچنین می‌گویند «از شهرداری یک بنز داده بودند بهش. سوارش نمی‌شد. فقط یک بار داد ازش استفاده کردند؛ داد به پرورشگاه. عروسی یکی از دخترا بود. گفت ماشین رو گل بزنین واسه عروس.»

همین روحیه را در جنگ، در سال‌های مسئولیت نظامی و فرماندهی نیز حفظ کرد. «توی ماشین داشت اسلحه خالی می‌کرد؛ با دو سه تا بسیجی دیگر. از عرق روی لباس‌هایش می‌شد فهمید چقدر کار کرده. کارش که تمام شد همین که از کنارمان داشت می‌رفت، به رفیقم گفت چطوری مشد علی؟ به علی گفتم کی بود این؟ گفت مهدی باکری، جانشین فرمانده تیپ. گفتم پس چرا داره بار ماشین رو خالی می‌کنه؟ گفت یواش‌یواش اخلاقش می‌آد دستت.» یا شبی از شب‌های والفجر چهار «خبر آوردند برادرش حمید مجروح شده، دارند می‌برندش عقب. به آقا مهدی که گفتم، سریع از پشت بی‌سیم گفت حمید رو برگردونید اینجا. خیلی نگذشته بود که آمبولانس آمد و حمید را ازش بیرون آوردند. آقا مهدی به او گفت اگه قراره بمیری، همین‌جا پشت خاکریز بمیر، مثل بقیه بسیجی‌ها.»

برادرش را عاشقانه دوست داشت، اما در جایگاه فرماندهی، تفاوتی میان نیروها قائل نبود و همه را به یک چشم می‌دید. آن روایت مشهور درباره شهادت برادرش را تقریباً همه شنیده‌ایم. در عملیات خیبر برادرش حمید شهید شد و رساندن این خبر به او اصلاً کار آسانی نبود. اما گویا خودش، حرف ناگفته‌ای را که پشت چهره‌های غمگین آنان بود خواند و متوجه ماجرا شد. گفت: «می‌دانم، حمید شهید شده، اما وقت را نمی‌شود تلف کرد همه ما مسئولیم و باید به فکر فرمانده جدید خط باشیم، بی سیم را بیاورید.» بی‌سیم را به دست گرفت و فرمانده جدید خط را معرفی کرد. فرمانده جدید اجازه خواست تا پیکر حمید باکری را به پشت خط منتقل کند. اما پاسخ شنید: «هیچ فرقی بین حمید و دیگر شهیدان نیست، اگر دیگران را نمی‌شود انتقال داد، پس حمید هم پیش دیگران بماند، اینطور بهتر است.»

تصویر شهید مهدی باکری در خاطرات و روایت‌ها

چند عنوان کتاب با موضوع شهید مهدی باکری

زندگی و خاطرات شهید مهدی باکری موضوع چند عنوان کتاب است که از میان‌شان می‌توانیم به به کتاب‌هایی مثل «غروب آبی رود» از جهانگیر خسروشاهی و نشر سوره مهر و «نمی‌توانست زنده بماند» از علی‌اکبر مزدآبادی نشر یازهرا اشاره کرد. مزدآبادی همچنین در کتابی دیگر به اسم «روایت زندگی شهید مهدی باکری، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا» نیز از این فرمانده بزرگ می‌نویسد و اندکی از ناگفته‌های زندگی و زمانه او را، با درنگ بر جزئیات و با تفصیل بیشتر روایت می‌کند. این کتاب از سوی موسسه انتشاراتی روزنامه ایران منتشر شده است. کتاب «فرمانده نجیب» هم که به کوشش مجید مظهر صفاری تألیف و از سوی انتشارات صریر منتشر شده است، روایتی از مجاهدت‌ها و دلاوری‌های شهید مهدی باکری به مخاطب عرضه می‌کند.

کتاب «آقای شهردار» نوشته داوود امیریان را نیز نباید از قلم انداخت. این کتاب نخستین جلد از مجموعه کتاب‌های قصه فرماندهان از انتشارات سوره مهر است و خواننده را با گذر از خاطرات، به لایه‌های درونی‌تر شخصیت شهید مهدی باکری - که فرماندهی بی‌باک و مخلص و فروتن بود - می‌برد. نیز در فهرست تولیدات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس کتابی با عنوان «شهید مهدی باکری» به چشم می‌خورد که در آن مجموعه مقالات، سخنرانی‌ها و دست‌نوشته‌های فرماندهان نظامی و صاحب‌نظران عرصه جنگ و دفاع مقدس، با محوریت شهید مهدی باکری بازخوانی می‌شوند. در این کتاب، برخی از مهم‌ترین ویژگی‌های شهید مهدی باکری به عنوان یک فرمانده نظامی شاخص مورد بررسی قرار می‌گیرد و بر روش‌های او در مدیریت نیروها و مواجهه با شرایط مختلف تأمل می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها