دوشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۷:۴۵
فرار از اردوگاه اقدامی مذموم بود؟/ سرنوشت زاگرس میرانی در هاله‌ای از ابهام

محمد قبادی، مولف و پژوهشگر تاریخ یادداشتی درباره فرار در اسارت با نگاهی به فیلم «شماره ۱۰» به نویسندگی و کارگردانی حمید زرگرنژاد به نگارش درآورده که در اختیار ایبنا قرار داده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمد قبادی، مولف و پژوهشگر تاریخ در یادداشتی نوشت: چندی پیش بالاخره موقعیتی دست داد و فیلم سینمایی «شماره ١٠» به نویسندگی و کارگردانی حمید زرگرنژاد را دیدم. موضوع قابل تاملی داشت؛ اسارت و فرار اسیر جنگی. به نظرم آمد نزدیک‌ترین تصاویر به واقعیت اسارت را در میان همه فیلم‌هایی است که تاکنون دیده‌ام، روایت می‌کرد. فیلم با همه صحنه‌ها و ریزه‌کاری‌هایش دو نکته را هم در ذهنم شکل داد، نخست اینکه آیا اساساً فیلم می‌تواند به عنوان یک منبع تاریخی شناخته شود و حتی در پژوهش‌های تاریخی مورد توجه قرار گیرد؟ و نکته دیگر اینکه اساساً فرار چه جایگاهی در اندیشه و منطق رزمنده اسیر ایرانی در جنگ عراق علیه کشورمان داشته است.

در پاسخ به پرسش یا نکته نخست باید بگویم فیلم یا هر نمایشی از این دست (مثل تئاتر یا تله تئاتر) اساساً نمی‌تواند به عنوان یک منبع تاریخی شناخته شود و پیرو آن نمی‌توان در پژوهش‌های تاریخی به آن استناد کرد، چرا که منابع تاریخی اگرچه خودشان هم روایت و قرائتی از یک واقعیت تاریخی هستند، اما بعد از آنکه در بوته راستی‌آزمایی قرار گرفتند، می‌توانند بخشی از رخ‌داد واقع‌شده را بیان کنند و پژوهشگر تاریخ را به سمت کشف بخشی از حقیقت، همراه با برخی جزئیات راهنمایی کند و این مهم در تبیین موضوعات تاریخی اهمیت بسیار دارد. اما در فیلم‌های سینمایی یا هر نمایشی چون آن، جزئیات تاریخی برای کشف واقعیت مقرون به حقیقت در نظر نمی‌آید، جز اینکه بخواهد بر جذابیت بصری فیلم بیفزاید و مخاطب را با خود همراه کند. در واقع فیلم سینمایی می‌کوشد با جلوه‌های بصری و تکنیک‌های نمایشی مخاطب بیشتری جذب کند، از این رو می‌توان ملاحظه کرد که نویسنده یا کارگردان یا هر صاحب صلاحیتی در فیلم برای انتقال مفهوم خود به مخاطب، جزئیاتی را از فیلم کم یا بدان اضافه کند، یا چند موضوع را در هم بیامیزد، یا موضوع پیش‌پا افتاده‌ای را پر و بال دهد و بپروراند یا صحنه‌های هیجانی، عاطفی و احساسی به فیلم بیفزاید و این همه به منظر و نظر دست‌اندرکاران فیلم بستگی دارد. آن‌چنان که می‌توان در فیلم سینمایی «شماره ١٠» این موارد را مشاهده کرد. در این میان اما، می‌تواند فیلم را به مثابه یک ابزار آموزشی در نظر گرفت یا وسیله‌ای برای انتقال مفهومی معرفی کرد و این مهم یکی از کارکردهای اصلی فیلم و سینماست.

اما درباره نکته دوم و اینکه اساساً فرار از اسارت چه جایگاهی در اندیشه و منطق رزمنده اسیر ایرانی در جنگ عراق علیه ایران داشته است، پرسشی‌ست که پاسخش در فیلم «شماره ١٠» وجود دارد و من مایلم کمی درباره آن صحبت کنم تا بهتر بتوانم دیدگاه اسیران ایرانی را بیان کنم. آنچه از روح کنوانسیون ژنو (بندهای ۹۱ تا ۹۴ عهدنامه سوم) برمی‌آید این است که چنانچه اسیری، پس از به اسارت درآمدن یا در دوران بازداشت در اردوگاه‌، اقدام به فرار کند، از نظر حقوق جنگ، عملی مذموم و زشت انجام نداده است، بلکه دقیقاً بر عکس، عمل وی منطبق با شرافت سربازی و شهامت میهن‌دوستی بوده و یک وظیفه ملّی و میهنی تلقی خواهد شد و این مهم در خاطرات افسران اسیرشده ارتش در جنگ عراق علیه ایران منعکس شده است. خلبان آزاده محمدصدیق قادری در کتاب خاطراتش با عنوان «خلبان صدیق» اشاره می‌کند: «ما به عنوان یک نظامی فرار از اسارت را یکی از وظایف خودمان می‌دانستیم و از این‌رو فرار از زندان ابوغریب برای ما یک دغدغه بود و دوستانم خیلی جدی به آن فکر می‌کردند… برای این منظور چون از توانایی حسین مصری خبر داشتیم او را مامور شناسایی محیط اطراف خود کردیم…». و در مورد دیگر خلبان آزاده هوشنگ شیروین در خاطرات خود با عنوان «سال‌های تنهایی» در حداقل سه جای کتابش به موضوع برنامه‌ریزی برای فرار اشاره می‌کند و جزئیاتی را با خواننده کتابش در میان می‌گذارد. او در یکی از موارد تاکید می‌کند که نام طرح فرارشان «الطارق» بوده است.

شاهد مثال‌های بیشتری می‌توان در خاطرات افسران اسیرشده ایرانی در زندان‌ها و اردوگاه‌های عراق جستجو کرد، هرچند که باید بدانیم جز در یک مورد فرار موفقی در دوران جنگ عراق علیه ایران به ثبت نرسیده است. فرار محمدرضا عبدی و هم‌اردوگاهی‌اش زاگرس میرانی در اول فروردین ١٣۶٢ از اردوگاه موصل، تنها فرار موفق اسیران ایرانی از اردوگاه‌های عراقی بود. فراری که به‌نظر می‌رسد کمتر حرف‌زدن درباره آن ترجیح داده شده است، اگرچه دفتر ادبیات پایداری حوزه هنری، کتاب خاطرات محمدرضا عبدی را با عنوان «فرار از موصل» در سال ١٣٩٢ منتشر کرد و این در حالی است که زاگرس میرانی در سکوت و در حالی که با بیماری‌های جسمی و روحی ناشی از شکنجه‌های دوران اسارت دست و پنجه نرم می‌کرده در یکی از آخرین روزهای بهار ١٣٨٢ از خانه‌اش خارج شد و دیگر بازنگشت و حتی جنازه‌ای هم از او یافت نشد. در برابر نگاه مبتنی بر کنوانسیون ژنو به موضوع فرار، نظرگاه دیگری نیز وجود دارد که فرار از زندان‌ها و اردوگاه‌های عراقی را نه آن‌که تایید و تشویق نمی‌کند بلکه آن را مذموم می‌شمارد، نکوهش می‌کند و حتی پا را از آن فراتر گذاشته، آن را حرام می‌داند.

مرحوم سیدعلی‌اکبر ابوترابی، در جایگاه رهبر معنوی اسیران ایرانی در زندان‌ها و اردوگاه‌های عراق پرچم‌دار چنین نظری است. در گفت‌وگویی که نگارنده این یادداشت با آزاده آقای عبدالمجید رحمانیان داشتم، ایشان تاکید کرد: «از نظر حاج آقا [ابوترابی] فرار از اردوگاه اقدامی مذموم بوده و اگر کسی به چنین کاری دست می‌زد عملی همراه با هوای نفس انجام داده است و این خلاف اخلاق و نگاه دین است.» آقای رحمانیان همچنین بیان کرد که به‌واسطه ارتباط انسانی و علاقه‌های مذهبی و اعتمادی که برخی ماموران و مسئولان عراقی اردوگاه‌ها به مرحوم حاج آقا [ابوترابی] داشتند، موقعیت فرار برای ایشان مهیا بود. رحمانیان به نقل از مرحوم آقای ابوترابی گفت: «اگر کسی در میان اسرا توان فرار داشته باشد، امکانش برای من فراهم‌تر خواهد بود، اما من فرار نخواهم کرد.» استدلال مرحوم ابوترابی در این مهم رعایت حقوق انسانی اسیران جنگی و حفظ و حرمت سلامت جسم و جان آنان بوده، چرا که در هر اقدام به فرار (اعم از موفق یا ناموفق) بواسطه تنبیهات سخت و طاقت‌فرسایی که از طرف ماموران عراقی اعمال می‌شد، عده‌ای کشته، مجروح و معلول می‌شدند و بخشی از امکانات حداقلی اردوگاه از اسیران ایرانی سلب می‌شد.

بارزترین اقدامات ماموران عراقی پس از تنها فرار موفق بر خلاف همه بندهای کنوانسیون ژنو، برای اسیران ایرانی بسیار جبران‌ناپذیر بود. در تقابل وحشیانه نیروهای عراقی، وقتی دو اسیر ایران پیدا نشدند، بازجویی و شکنجه بی‌رحمانه تعدادی از دوستان آن دو اسیر فراری آغاز شد و در نهایت یک اسیر کشته شد و معلولیت دائمی اسیران دیگر رقم خورد و نیز امکانات حداقلی آنان از دست رفت. آزاده سیامک عطایی در کتاب خاطراتش با عنوان سفر به شهر آزادی در همین رابطه اشاره می‌کند: «چند هیئت از بغداد به اردوگاه آمدند و محل فرار را بررسی کردند. از آن پس همه پنجره‌های پشتی با بلوک و سیمان مسدود شد و راکد شدن هوا مشکلات تنفسی برای اسرا به بارآورد. نماز جماعت، داشتن کاغذ و قلم و اجتماع بیش از سه نفر ممنوع شد. ساعات آزادی بسیار محدود گشت و دو نفر از کسانی که به بازجوبی رفته بودند، صدمات جبران‌ناپذیری خوردند و معلول شدند.»

از نگاه صاحب این قلم، به نظر می‌رسد، در موضوع فرار از اردوگاه‌های اسیران جنگی عراق، سخن مرحوم آقای ابوترابی و همه آزادگانی که پشت سر او صف کشیده‌اند، سخنی به‌صواب است، چرا که شرایط برای بازماندگان به‌شدت سخت، تحمل‌ناپذیر و غیرقابل‌جبران خواهد شد، این در حالی‌ست که بپذیریم حتی، همه فرارکردگان جان به سلامت برده باشند. از نگاه مرحوم ابوترابی تحمل اسارت همچون دو امداد است که همه با هم باید به خط پایانش برسند.

برچسب‌ها

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • فرزاد IR ۱۱:۱۳ - ۱۴۰۳/۰۱/۱۲
    اینم درسته ولی اگه زاگرس اسامی رو اطلاع نمیداد ممکن بود همه۴۲نفرشهیدبشن و کسی خبری ازشون نداشت و مفقودی معرفی میشدن

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها