سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ کتاب «همافر؛ خاطرات مهدی نوروزی» است که ضمن بیان خاطرات خود از ورود به نیروی هوایی از وقایع و اتفاقات یک دهه قبل از انقلاب سخن میگوید که مطالعه آن برای شناخت ارتش سودمند است. در این سطور ابتدا به جزئیات روز ۱۴ بهمن پرداختیم و بعد از آن سطور کوتاهی از دلهرههای یک نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی که در زیر پوست به ظاهر خونسردش مشغول مبارزه با رژیم است.
با ورود امام به کشور به سرعت حوادث انقلاب افزوده شد. تظاهرات بیش از پیش گسترش یافت و درگیریها شدت گرفت. محل اقامت امام در خیابان ایران، مدرسه علوی، هر روز مملو از جمعیت کثیری میشد که برای ملاقات با ایشان از دورترین نقاط کشور روانه تهران میشدند و در صفهای طولانی برای زیارت آن عزیز انتظار میکشیدند.
روزنامههای شنبه ۱۴ بهمن، از قول حضرت امام با تیتر درست نوشته بودند: «اگر راه مسالمتآمیز نبود، اعلام جهاد میکنم.» سایر اخبار نیز حاکی از آن بود اعضای شورای انقلاب توسط حضرت امام تعیین شدهاند و دولت منتخب ایشان به زودی معرفی خواهند شد.
روزنامه اطلاعات در صفحه دو خبر داده بود: «۴۵۰ همافر اعتصابی از همدان به تبریز انتقال یافتند.» در توضیح مطلب نوشته بود: «بعدازظهر چهارشنبه، چهارصدو پنجاه نفر از همافران پایگاه شاهرخی همدان که به اعتصاب و نافرمانی دست زده بودند، با یک فروند هواپیمای ارتش به تبریز انتقال یافتند. عدهای از همافران اعلام فروند هواپیمای ارتش به تبریز انتقال یافتند. عدهای از همافران اعلام کردند با اعزام به تبریز و دوری از خانواده خود در ناراحتی شدید به سر میبرند. این عده در پایگاه هوایی تبریز نگهداری میشوند.»
مردم زاهدان در تظاهرات خود یکی از خواستههای خود را آزادی بدون قید و شرط افسران و همافران نیروی هوایی و هوانیروز از زندان شهرستان بهبهان در همافران ایستگاه پدافند، سوار بر اتومبیلهای خود که مزین به عکسهایی از امام خمینی بوده در خیابانهای شهر به تظاهرات پرداخته و شعار «همافران نیروی هوایی خمینی هستیم» سر داده بودند. تظاهرات آنها با استقبال شدید مردم با اهدا گل و شیرینی مواجه شده بود. در مرکز آموزش نیروهای هایی نیز هنرجویان همافری، در اعتراض به دستگیری همکارانشان توسط سازمان ضداطلاعات، دست به اعتصاب غذا زده بودند.
یکی از نگرانیهایم تعداد زیاد کتابها و نوارهایی بود که در منزل داخل کارتونهای مختلف چیده بودم. اگر به هر دلیلی ماموران ضداطلاعات به بازرسی منزل اقدام میکردند مدارک کافی برای دستگیری و بازداشت وجود داشت. در یکی از شیفتها که روی این موضوع فکر میکردم طرحی به ذهنم رسید که با اجرای آن بخشی از دغدغههای خاطرم برطرف میشد. بالای کمد سه درهای که جهیزیه خانمم بود، فضای نسبتاً مناسبی وجود داشت که امکان تبدیل آن به یک صندوق بسته میسر بود وقتی شیفت آن روز خاتمه یافت یه محض اینکه به خانه رسیدم، لباسها را عوض کردم، مساحت بالای کمد را اندازه گرفتم و راهی بازار شدم. همسر و مادرم از حرکات من که به سرعت انجام میشد، مبهوت شده بودند.
نظر شما